رسته‌ها

کارلوس فوئنتس
(1928 - 2012 م)

نویسنده و سیاستمدار
مشخصات:
نام واقعی:
کارلوس فوئنتس Carlos Fuentes Macas
نام به انگلیسی:
Carlos Fuentes
تاریخ تولد:
1928/11/11 میلادی
تاریخ درگذشت:
2012/05/15 میلادی (84 سالگی)
محل تولد:‌
پاناما سیتی ، پاناما
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
رمان تاریخی و سیاسی
زندگی‌نامه
کارلوس فوئنتس یکی از سرشناسترین و پر آوازه‌ترین نویسندگان اسپانیایی زبان بود. آثار او به بسیاری از زبان‌ها ترجمه شده‌اند. فوئنتس با توجه به شغل سیاسی‌اش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستان‌های خود قرار می‌داد و با سبک نگارشی‌ای که ویژه خود او بود هم زمان با ظهور دیگر نویسندگان مطرح اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد. کارلوس فوئنتس در لایه‌لایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک در آمیزش با تم‌های عشق، مرگ و خاطره پرداخته است. گفته می‌شود که وی مکزیک را در آثار خود خلق کرده است. در ۲۹ سالگی نخستین رمان خود با عنوان «جایی که هوا صاف است» را منتشر کرد.آخرین رمان فوئنتس ولاد نام دارد که در زمان حیاتش به چاپ نرسید. فوئنتس درباره این رمان گفته بود که این کتاب داستان زندگی یک خون‌آشام است. ولاد از اقامت خود در اروپا خسته می‌شود و به مکزیکوسیتی سفر می‌کند. کارلوس فوئنتس در گفتگو با مجله معتبر «پاریس ریویو» در شماره ۸۲ زمستان سال ۱۹۸۱ شیوه نوشتن خود را چنین توصیف می‌کند: من نویسنده صبحگاهی هستم. از ساعت هشت و نیم شروع می‌کنم به نوشتن با قلم و تا ساعت دوازده و نیم ادامه می‌دهم و بعد می‌روم شنا سپس برمی‌گردم و ناهار می‌خورم و بعدازظهر کتاب می‌خوانم. بعد هم می‌روم پیاده‌روی تا برای نوشتن روز بعد آماده شوم. قبل از اینکه مشغول نوشتن شوم باید تمام کتاب را در ذهنم نوشته باشم. اینجا در پرینستون (فوئنتس در زمان مصاحبه در این دانشگاه تدریس می‌کرد) همیشه مسیری مثلثی شکل را پی می‌گیرم: به خانه انیشتین در خیابان مرسر می‌روم، بعد به خانه توماس مان در خیابان استاکتن و بعد به خانه هرمان بروچ. پس از دیدار از این سه خانه به خانه خودم می‌روم و وقتی به خانه می‌رسم شش تا هفت صفحه را که باید فردا بنویسم در ذهن دارم. اول با مداد می‌نویسم و پس از آن که حس کردم داستان آنجاست، آن را به کناری می‌گذارم. بعد دستنویس را تصحیح می‌کنم و خودم آن را ماشین می‌کنم و تا آخرین لحظه آن را اصلاح می‌کنم. وقتی داستان را روی کاغذ می‌آورم درواقع کار آن تمام شده‌است: نه صحنه‌ای از قلم افتاده و نه بخشی. دقیقاً می‌دانم قرار است چه رخ بدهد، کم و بیش همه چیز ثابت می‌ماند. در این مواقع درواقع عنصر غافلگیری را درون خودم قربانی می‌کنم. فوئنتس معتقد بود آهنگ زندگی اکثر مکزیکی‌ها با مشکلات، خشونت و نارضایتی دائمی از وضعیت خود آمیخته‌است و او خواهان دمیدن قدرتی تازه در این آوای نحیف است.او می‌گفت که آثارش همگی درباره ترس هستند. احساس جهانی ترس از اینکه چه کسی از در وارد می‌شود، چه کسی ما را دوست دارد، چه کسی را دوست داریم و چگونه به اشتیاق‌مان می‌رسیم. یکی از تم‌های غالب آثار فوئنتس سکس است، که هر از چندی برایش دردسرساز نیز شده‌است. رمان «پوست‌انداختن» او در اسپانیا «پورنوگرافیک، کمونیستی، ضد مسیحیت، ضد آلمان و طرفدار یهودیت» خوانده شد و اجازه انتشار نیافت. با این همه برای او سکس و تمام صحنه‌های پورنوگرافیک رمان‌هایش جز ادبیات هیچ معنای دیگری ندارد. در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «سکس نیز مانند هر چیز دیگر در زندگی مسیری به سوی ادبیات است؛ بدون ادبیات، هیچ معنایی ندارد. من یک جانور ادبی هستم. برای من همه چیز به ادبیات ختم می‌شود.»
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های کارلوس فوئنتس
(15 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک