ی. و. تارله
(1874 - 1955 م)
مورخ و زندگی نامه نویس روس
مشخصات:
نام واقعی:
Yevgeny Viktorovich Tarle
تاریخ تولد:
1874/10/27 میلادی
تاریخ درگذشت:
1955/01/06 میلادی (81 سالگی)
محل تولد:
کیف، امپراطوری روسیه (اوکراین فعلی)
جنسیت:
مرد
ژانر:
تاریخ، زندگی نامه
زندگینامه
وی در یک خانواده یهودی با نام اولیه گریگوری تارله زاده شد. او نام یوگنی را در سال ۱۸۹۳ پس از غسل تعمید خود به مسیحیت ارتدوکس در کلیسای جامع سنت سوفیا برای ازدواج با اولگا گریگوریونا میخایلووا که از اشراف روسیه بود، برگزید. در سال ۱۸۹۲، تارله مدرسه را در خرسون به پایان رساند و به توصیه فئودور اوسپنسکی وارد دانشگاه امپراتوری نووروسیا شد. در یک سال برای تحصیل در رشته تاریخ و فلسفه به دانشگاه کیف رفت. او "متخصص ترین شاگرد ایوان واسیلویچ لوچیتسکی (۱۸۴۵-۱۹۱۸) از دانشگاه کیف بود. پس از پایان تحصیلات کارشناسی خود در سال ۱۸۹۶، در آنجا به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ادامه داد. تارله در دوران دانشجویی به باشگاه های مارکسیستی پیوست و در جنبش سوسیال دموکراسی مشارکت فعال داشت. او اغلب به عنوان سخنران و برانگیزاننده از کارگران کارخانه کی ایوان بازدید می کرد. در ۱ مه ۱۹۰۰، او طی یک جلسه مخفیانه در میانه سخنرانی آناتولی لوناچارسکی دستگیر شد. تارل تحت نظارت پلیس به خرسون فرستاده شد و از تدریس در دانشگاه ها و سالن های ورزشی امپراتوری منع شد. در ماه اوت، او و همسرش توانستند به ورشو نقل مکان کنند، جایی که حدود یک سال در آنجا گذراندند. در آن زمان مقالاتی در زمینه تاریخ در مجلات مختلف منتشر کرد. در سال ۱۹۰۱ به او اجازه داده شد تا برای دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد خود در مورد توماس مور، دو روزه به سن پترزبورگ سفر کند. با حمایت همکاران، سرانجام در سال ۱۹۰۳ به او اجازه داد تا به عنوان کارمند خصوصی در دانشگاه سن پترزبورگ کار کند، سمتی که تا سال ۱۹۱۷ حفظ کرد. در فوریه ۱۹۰۵، تارله دوباره به دلیل شرکت در اعتراضات دانشجویی دستگیر و از دانشگاه اخراج شد. با این حال، پس از مانیفست اکتبر که مارکسیست ها را جرم زدایی کرد، او بازگشت و به حرفه تدریس خود ادامه داد. او برای رسیدن به درجه دکترا پایان نامه ای دو جلدی درباره فرانسه به پایان رساند. علاقه او به فرانسه با گذشت زمان افزایش یافت: او کار دیگری را در مورد تاریخ اقتصادی فرانسه در سال ۱۹۱۶ تکمیل کرد. از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۸، او همچنین به عنوان استاد در دانشگاه تارتو خدمت کرد. رشته تاریخ روسیه عمیقاً تحت تاثیر انقلاب اکتبر قرار گرفت. با وجود این، تارله در دانشگاه سن پترزبورگ باقی ماند. از سال ۱۹۱۸ به بعد او همچنین ریاست بخش پتروگراد آرشیو مرکزی RSFSR را بر عهده داشت. به زودی استاد دانشگاه مسکو شد و به مسکو نقل مکان کرد. در سال ۱۹۲۱، او عضو متناظر آکادمی علوم روسیه شد و در سال ۱۹۲۷ به عضویت کامل درآمد. او همچنین در انجمن موسسات علمی روسیه برای تحقیقات در علوم اجتماعی (RANION) فعال بود. از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴، او به همراه فئودور اوسپنسکی یک مجله سالانه تاریخ عمومی منتشر کرد. تارله به عنوان یک متخصص در تاریخ مدرن از طریق کتاب خود اروپا در عصر امپریالیسم به متمایز شده بود. در طی سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۱، تارله مکرراً توسط همکارانش در مقالاتی که در Istorik-Marksist و Borba Klassov منتشر شد مورد انتقاد قرار گرفت. بین سالهای ۱۹۲۹ و ۱۹۳۱، گروهی از مورخان برجسته توسط اداره سیاسی دولتی به دنبال پرونده دانشگاهی (که به عنوان پرونده پلاتونوف نیز شناخته می شود) دستگیر شدند. آنها متهم به طراحی توطئه ای برای سرنگونی دولت شوروی بودند. در سال ۱۹۳۰، تارله نیز به اتهام "مداخلهطلب" و "خائن" که قرار بود وزیر امور خارجه در یک دولت بازسازی شده سرمایهداری باشد، دستگیر شد. در ۸ اوت ۱۹۳۱، او به آلماتی، قزاقستان، تبعید شد و چهار سال بعد را در آنجا گذراند. پس از بازگشت تارله از تبعید در اوایل سال ۱۹۳۴، به کار آکادمیک خود در لنینگراد بازگشت و دو اثر مهم در مورد دوره ناپلئونی نوشت: زندگینامه ناپلئون (ناپلئون) منتشر شده در ۱۹۳۶ و حمله ناپلئون به روسیه در ۱۸۱۲ منتشر شده در ۱۹۳۸. کار علمی تارله در این دوره موضوع بحث های زیادی است. آ. رولاند، ضمن ستایش تارله به دلیل شناخت دوران ناپلئون و درک اهمیت جنگ های ناپلئون، او را متهم می کند که تاثیر انقلاب فرانسه را از طریق شخص ناپلئون نشان داده است. توصیف تارله از امپراتوری ناپلئون در کتاب ناپلئون (۱۹۳۶) بیشتر به عنوان مطالعه ای در سنت مارکسیستی کلاسیک تلقی می شد. او عقاید اساسی میخائیل پوکروفسکی را در جنگ سال ۱۸۱۲ تکرار کرده بود و ناپلئون را از منظر مبارزه طبقاتی تفسیر می کرد. مانند پوکروفسکی، تارله در کتابش، میهن پرستی مردم روسیه و استعداد فرماندهان روسی را با اهمیت کمتری نشان داده است. با این حال، به گفته اریکسون، "تفسیر تارله با تفسیر اقتصادی سفت و سخت تر مکتب پوکروفسکی متفاوت بود". بر خلاف پوکروفسکی، تارله افراد را پر اهمیت تر قرار داد. نبرد بورودینو در کار او یک پیروزی نامیده نشد و مقاومت در برابر ناپلئون "هرگز یک جنگ مردمی و ملی" نبود. وی اظهار داشت که "هیچ گونه مشارکت توده ای از سوی دهقانان در گروه های چریکی و در فعالیت های آنها وجود نداشت و سهم آنها در کارزار به شدت محدود بود". به گفته تارله، «. واضح است که اگر جنگ چریکی اسپانیا را بتوان به طور موجهی یک جنگ ملی نامید، اطلاق این اصطلاح برای هر جنبش روسی در جنگ ۱۸۱۲ غیرممکن خواهد بود. با انکار جنگ دهقانان با فرانسوی ها و سوزاندن اسمولنسک و مسکو به عنوان اقدامات سیستماتیک ارتش روسیه در حال عقب نشینی. طبیعتاً تارله در کتاب خود به سخنان لنین در مورد ناپلئون نیز اشاره کرده است. زمانی که برای اولین بار در سال ۱۹۳۶ منتشر شد، به عنوان "کلمه نهایی در تحلیل مبارزات ۱۸۱۲" پذیرفته شد. با این حال، تفسیر او با انتقاد شدید روبرو شد. آثار تارله عبارتند از: حمله ناپلئون به روسیه، ۱۸۱۲ (نیویورک، انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۴۲، ۱۹۷۱؛ (در ابتدا به زبان روسی در سال ۱۹۳۸ منتشر شد). بورودینو ناپلئون تالیراند بردگی گورود روسکوی. سواستوپل v ۱۸۵۴-۱۸۵۵ gg. (مسکو: Voennoe izdatelstvo Ministristva oborony Soiuza SSR، ۱۹۵۴. Krymskaia voina، ۲ جلد. (مسکو و لنینگراد، ۱۹۵۰) نخیموف. مسکو، ۱۹۴۸.
بیشتر
آخرین دیدگاهها