رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
دل تاریکی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 68 رای
نویسنده:
مترجم:
صالح حسینی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 68 رای
✔️ نظر برتراند راسل راجع به نویسنده کتاب:
در بین نوشته‎های او، بیش از همه شیفتة داستان وحشتناکش «دل تاریکی» بودم که در آن دیده آلیستی نسبتاً ضعیف، بر اثر وحشت از جنگل‌های استوایی و تنهایی‎اش در میان وحشیان، دیوانه می‎شود. این داستان به گمان من، جامع‌تر از همه، فلسفه او را در باب زندگی بیان می‎کند. دریافت من –گرچه نمی‎دانم که آیا یک چنین تصویر ذهنی را می‎پذیرفت- این بود که کنراد جامعه متمدن و اخلاقاً قابل تحمل بشری را به خطرناکی گام زدن بر قشری نازک از گدازه تازه سرد شده می‎دانست که هر لحظه ممکن بود بشکند و در رهرو بی- احتیاط را به قعر آتشین فرو برد. او از اشکال گونه‎گون جنون شورانگیزی که آدمیان را بدان رغبتی است، سخت‎تر آگاه بود، و همین بود که اعتقادی چنان عمیق به اهمیت انضباط را به او بخشیده بود. شاید بتوان گفت که دیدگاه او همان «انتی تز» روسو است که می‎گوید «انسان در بند زاده می‎شود، اما می‎تواند آزاد شود.» بنابراین، معتقدم که کنراد می‎توانست بگوید: انسان آزاد می‎شود، اما نه با رها کردن انگیزه‎هایش، نه با سربه‌هوایی و بی‎بندوباری، بلکه با رام کردن انگیزه‎های سرکش و به کار گرفتن آن‌ها در خدمت هدفی حاکم.
کنراد به نظام‌های سیاسی علاقه‎ای نداشت، با این‎همه گونه‎ای احساس‌ قوی سیاسی داشت. قوی‌تر از همة این‌ها عشق او به انگلستان و نفرتش از روسیه بود، که از هر دو در «مأمور مخفی» سخن رفته، و نفرت از روسیه، هم از تزاریست و هم از انقلابی، با قدرت تمام در «پیش چشم غربیان» به بحث کشیده شده است. بی‎التفاتی‎اش به روسیه از آن گونه بود که در لهستان ریشه سنتی داشت. و این تا بدان پایه بود که نه به تولستوی ارج می‎نهاد و نه به داستایوفسکی. زمانی به من گفت که تورگنیف تنها داستان‌سرای روسی است که می‎ستاید.
سوای عشق به انگلستان و نفرت از روسیه، سیاست چندان مورد علاقه‎اش نبود. آن‌چه علاقه‎اش را بر می‎انگیخت روح فردی بشر بود در مواجهه با بی‎تفاوتی طبیعت، و چه بسا با خصومت بشری، به تبعیت از نبردهای درونی با هوس‌های خوب و بد که به تباهی می‎انجامد. فاجعه‎های تنهایی قسمت بزرگی از اندیشه و احساس او را اشغال کرده بود. نمونه‎ای از بهترین داستان‌هایش در این زمینه «طوفان» است. در این داستان، ناخدا که آدمی ساده است،‌ به پشتوانة جسارتی تزلزل ناپذیر و عزمی عظیم کشتی‎اش را نجات می‎دهد. طوفان که فرو می‎نشیند، نامه‎ای بالا بلند به زنش می‎نویسد و ماجرا را برایش شرح می‎دهد. در روایت ناخدا، به زعم او، نقش خودش ساده و بدیهی بوده است. او تنها وظیفه ناخدایی‎اش را که البته هر کسی از او انتظار دارد انجام داده است. اما خواننده، از خلال توصیف او، از آن‌چه که انجام داده، جسارت ورزیده و تحمل کرده است آگاه می‎شود. این نامه، پیش از آن‌که فرستاده شود، پنهانی به وسیله مهماندار کشتی خوانده می شود، اما جز او هیچ کس دیگری آن را نمی‎خواند زیرا که زنش، آن را ملال‎انگیز می‎داند و نخوانده به دورش می‎اندازد.
دو مسئله‎ای که ظاهراً بیش از همه تخیل کنراد را آکنده، مسایل تنهایی و ترس از غرایب است. «رانده‎ای از جزایر» مانند «دل تاریکی» با ترس از غرایب سروکار دارد. و هر دوی این‌ها در داستان تکان دهنده و خارق‎العاده‎ای به نام «آمی فاستر» گرد می‎آیند. در این داستان، دهقانی از اهالی جنوب غرب اروپا در سفر خود به امریکا، تنها کسی است که پس از درهم شکسته شدن کشتی زنده می‏‎ماند، و در روستایی از ایالت کنت به خشکی می‎رسد. همه روستا از او می‎ترسند و با او بدرفتاری می‎کنند به جز آمی فاستر، دختر کودن و ساده لوح که در حال مرگ برایش نان می‎آورد و عاقبت هم با او ازدواج می‎کند. اما او نیز وقتی شوهرش، در حال تب، به زبان بومی خویش سخن می‎‏گوید، از غرابتش به هراس می‎افتد، بچه‎اش را بر می‎دارد و ترکش می‏کند. او تنها و بی‎امید جان می‎سپارد. چه بسا باخود اندیشیده‎ام که کنراد، در میان انگلیسیان، چه مقدار از تنهایی این مرد را احساس کرده و با تلاش سختِ اراده به سر کوبی آن در درون خویش پرداخته است.
دیدگاه کنراد از نوگرایی سخت به دور بود. در درنیای نو، دو فلسفه وجود دارد: یکی آن‌که از روسو مایه می‎گیرد، و انضباط را به مثابه غیر ضرور کنار می‎گذارد؛ و دیگری که دلالت خود را کلاً در توتالیتاریانیسم می‎جوید، و انضباط را اساساً تحمیلی از برون می‎داند. کنراد پیرو سنت قدیم بود و معتقد به این‌که انضباط باید از درون مایه بگیرد. بی‎انضباطی را نفی می‎کرد و از انضباطی که صرفاً برونی بود نفرت داشت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hotsnow
hotsnow
1390/03/06

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دل تاریکی

تعداد دیدگاه‌ها:
5
ترا خدا من این کتابو میخوام. چرا نمیشه دانلود کرد؟(?)
چه باید کرد ! باز هم جمله ی معروف :
وضعیت حق‌تکثیر و مالکیت معنوی این کتاب مشخص نیست، بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد
! ?-:
لطفا کتاب "امی فاستر و قصه‌های دیگر" نوشته جوزف کنراد ترجمه رحمان مکوندی را هم بگذارید.
خیلی ممنون... این کتاب 780مین کتاب از لیست 1001 کتابیه که پیش از مرگ باید خوند...واقعا ارزشش وقت رو داره! :x 8-)
واقعا ممنون ازتون. با ناامیدی داشتم دنبالش میگشتم. مرسی:-*
دل تاریکی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک