مسئله اسماعیل آقا سمکو در آذربایجان و موکریان
نویسنده:
احمد چوپانی
امتیاز دهید
مسئله اسماعیل آقا سمکو در آذربایجان از نظر زمینههای شکلگیری، ماهیت، نقش کردهای منطقه، دولتهای همجوار و کشورهای خارجی در تحرکات ایل شکاک موضوع بحث شده در این کتاب است.
اسماعیل آقا سیمیتکو یا اسماعیل آقا شکاک معروف به سمکو شکاک یکی از رهبران ایل شکاک در منطقه مرزی ایران و ترکیه بود. او با دولتهای روسیه، انگلستان، ترکیه و آلمان ارتباط نزدیک داشت. بارها در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی با قوای دولتی زدوخورد کرد. وی علیه حکومت مرکزی رضاشاه پهلوی قیام نمود و عدهای از افراد برجسته آذربایجان و نیروهای دولتی و سران مذهبی آشوریها را در میانه وقایعی که به جیلولوق معروف گشت، کشتار نمود و سرانجام در ۳۰ تیر ۱۳۰۹ توسط نیروهای دولتی کشته شد. محل استقرار او قلعه چهریق بود.
اسماعیل آقا شکاک شانه به شانه نیروهای روسیه تزاری، نیروهای عثمانی را ازآذربایجان بیرون راند و بعد از انقلاب اکتبر که سپاه روسیه تزاری از ایران خارج شد، سلاح زیادی برای اسماعیل آقا باقی ماند. در شرایطی که نیروهای نظامی دولت ایران چندان نفوذ و قدرتی در منطقه کردستان نداشتند سمکو رهبری منطقه را در دست داشت. شاید نبود و عدم بقای سلطه روسیه، موجب تحرک سمکو در منطقه شد و حتی بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ سمکو با دولتهای همسایه نوعی پیوند و ارتباط برقرار کرد. از جمله اینکه رابطهای خاص با شیخ محمد خیابانی داشت. سمکو سربازان ترک مناطق مراغه و میاندوآب را ناچار کرد که از کردستان بیرون بروند، در منطقه مهاباد هم به سپاه ایران حمله کرد و آنها را شکست داد. سمکو در پاییز ۱۹۲۲ خود را شاه کردستان نامید و به پیمان سور بسیار خوشبین بود. وی در طی جنگهای ۱۳۰۹ با نیروهای رضاشاه در اشنویه کشته شد.
اسماعیل آقا سمکو با استفاده از خلا قدرت در منطقه، ناتوانی حکومت مرکزی، تواناییهای ایلی و عشیرهای، منطقهای و کمکهای خارجی توانست در ابتدای کار برای احقاق حق ایلی و عشیرهای و بعدها گرایشات ملیگرایانه خود، چند سال در تاریخ معاصر ایران موثر باشد.
حکومت استبدادی قاجاریه مردم را در خفقان و سردرگمی نگه داشته بود تا اینکه قیام مشروطیت در ایران اوج گرفت و حاکمیت در ایران موظف به رعایت قانون و سلطنت در همین چارچوب شد. در اثر بحرانی که در مشروطیت ایران ایجاد شد، در کنار مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مسائل نظامی و سیاسی نیز در گوشه و کنار ایران به وجود آمد که در راستای همان بحران بود. میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان، محمدتقی خان پسیان در خراسان، شیخ خزعل در جنوب، شیخ محمد خیابانی در تبریز و اسماعیل آقا سمکو در ارومیه، سلماس و بعدها در بیشتر مناطق آذربایجان و موکریان هر کدام به نوعی حکومت مرکزی را تهدید نمودند. از طرف دیگر وقوع جنگ جهانی اول و اشغال ایران نیز لطمات جبرانپذیری به این سرزمین وارد کرد و همین مسئله زمینهای شد تا قیامهای اطراف ایران بر شدت خود بیفزاید. قرارداد نفتی ۱۹۱۹ و اختلاف سیاسی بین ایران و انگلستان باز بر این مشکلات میافزود. ۱۲۹۹ سالی است که افزایش بیوقفه جر و بحث و هرج و مرج، سرانجام کشور را بر سر دوراهی انتخاب بین دیکتاتوری نظامی یا اغتشاش و تجدید قرار میدهد. هرج و مرجی که پس از مرگ ناصرالدین شاه آغاز شده و با انقلاب مشروطیت همراهی کرد و در خلال جنگ جهانی اول به اوج خود رسیده بود، حال در زمان صلح نیز تولد تازهای پیدا کرده بود. ظهور قدرت بلشویک در روسیه و جمهوری آذربایجان و تاثیر آن در نبردهای انقلابی در شمال ایران و به ویژه ولایت گیلان اتفاق دور از انتظاری بود که بیثباتی سیاسی و بیم تجزیه را دامن میزد. نتیجه اینکه بعدها کودتای فوریه ۱۲۹۹ شمسی رخ داد. در مناطق کردنشین آذربایجان و موکریان نیز به دنبال هرج و مرجهای شدید و اتفاقاتی که از دوره قاجاریه شروع شد و تا بعد ادامه داشت، سبب شد اسماعیل آقا سمکو هم به تلاشهای خود برای زندگی بهتر عشیره شکاک بیندیشد.
هرچند که از گفتهها و بیانات وی برمیآید که حس ملیتخواهی در وجودش بوده باشد، اما شرایط منطقهای و جهانی سدمعبری در راه پیشرفت او شد. به هر حال خان شکاک با تصرف مناطق بیشتری از نواحی کردنشین ایران تا ادعای خودمختاری قومی پیش رفت؛ اما در این زمینه هم ناکام ماند. ولی با همه این اوصاف در به دستآوردن یک جنبش کلی کرد موفق نبود تا اینکه طی یک نقشه حسابشده، اسماعیل آقا قربانی سیاست دولت ملت رضاخان شد.
اسماعیل آقا سیمیتکو یا اسماعیل آقا شکاک معروف به سمکو شکاک یکی از رهبران ایل شکاک در منطقه مرزی ایران و ترکیه بود. او با دولتهای روسیه، انگلستان، ترکیه و آلمان ارتباط نزدیک داشت. بارها در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی با قوای دولتی زدوخورد کرد. وی علیه حکومت مرکزی رضاشاه پهلوی قیام نمود و عدهای از افراد برجسته آذربایجان و نیروهای دولتی و سران مذهبی آشوریها را در میانه وقایعی که به جیلولوق معروف گشت، کشتار نمود و سرانجام در ۳۰ تیر ۱۳۰۹ توسط نیروهای دولتی کشته شد. محل استقرار او قلعه چهریق بود.
اسماعیل آقا شکاک شانه به شانه نیروهای روسیه تزاری، نیروهای عثمانی را ازآذربایجان بیرون راند و بعد از انقلاب اکتبر که سپاه روسیه تزاری از ایران خارج شد، سلاح زیادی برای اسماعیل آقا باقی ماند. در شرایطی که نیروهای نظامی دولت ایران چندان نفوذ و قدرتی در منطقه کردستان نداشتند سمکو رهبری منطقه را در دست داشت. شاید نبود و عدم بقای سلطه روسیه، موجب تحرک سمکو در منطقه شد و حتی بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ سمکو با دولتهای همسایه نوعی پیوند و ارتباط برقرار کرد. از جمله اینکه رابطهای خاص با شیخ محمد خیابانی داشت. سمکو سربازان ترک مناطق مراغه و میاندوآب را ناچار کرد که از کردستان بیرون بروند، در منطقه مهاباد هم به سپاه ایران حمله کرد و آنها را شکست داد. سمکو در پاییز ۱۹۲۲ خود را شاه کردستان نامید و به پیمان سور بسیار خوشبین بود. وی در طی جنگهای ۱۳۰۹ با نیروهای رضاشاه در اشنویه کشته شد.
اسماعیل آقا سمکو با استفاده از خلا قدرت در منطقه، ناتوانی حکومت مرکزی، تواناییهای ایلی و عشیرهای، منطقهای و کمکهای خارجی توانست در ابتدای کار برای احقاق حق ایلی و عشیرهای و بعدها گرایشات ملیگرایانه خود، چند سال در تاریخ معاصر ایران موثر باشد.
حکومت استبدادی قاجاریه مردم را در خفقان و سردرگمی نگه داشته بود تا اینکه قیام مشروطیت در ایران اوج گرفت و حاکمیت در ایران موظف به رعایت قانون و سلطنت در همین چارچوب شد. در اثر بحرانی که در مشروطیت ایران ایجاد شد، در کنار مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مسائل نظامی و سیاسی نیز در گوشه و کنار ایران به وجود آمد که در راستای همان بحران بود. میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان، محمدتقی خان پسیان در خراسان، شیخ خزعل در جنوب، شیخ محمد خیابانی در تبریز و اسماعیل آقا سمکو در ارومیه، سلماس و بعدها در بیشتر مناطق آذربایجان و موکریان هر کدام به نوعی حکومت مرکزی را تهدید نمودند. از طرف دیگر وقوع جنگ جهانی اول و اشغال ایران نیز لطمات جبرانپذیری به این سرزمین وارد کرد و همین مسئله زمینهای شد تا قیامهای اطراف ایران بر شدت خود بیفزاید. قرارداد نفتی ۱۹۱۹ و اختلاف سیاسی بین ایران و انگلستان باز بر این مشکلات میافزود. ۱۲۹۹ سالی است که افزایش بیوقفه جر و بحث و هرج و مرج، سرانجام کشور را بر سر دوراهی انتخاب بین دیکتاتوری نظامی یا اغتشاش و تجدید قرار میدهد. هرج و مرجی که پس از مرگ ناصرالدین شاه آغاز شده و با انقلاب مشروطیت همراهی کرد و در خلال جنگ جهانی اول به اوج خود رسیده بود، حال در زمان صلح نیز تولد تازهای پیدا کرده بود. ظهور قدرت بلشویک در روسیه و جمهوری آذربایجان و تاثیر آن در نبردهای انقلابی در شمال ایران و به ویژه ولایت گیلان اتفاق دور از انتظاری بود که بیثباتی سیاسی و بیم تجزیه را دامن میزد. نتیجه اینکه بعدها کودتای فوریه ۱۲۹۹ شمسی رخ داد. در مناطق کردنشین آذربایجان و موکریان نیز به دنبال هرج و مرجهای شدید و اتفاقاتی که از دوره قاجاریه شروع شد و تا بعد ادامه داشت، سبب شد اسماعیل آقا سمکو هم به تلاشهای خود برای زندگی بهتر عشیره شکاک بیندیشد.
هرچند که از گفتهها و بیانات وی برمیآید که حس ملیتخواهی در وجودش بوده باشد، اما شرایط منطقهای و جهانی سدمعبری در راه پیشرفت او شد. به هر حال خان شکاک با تصرف مناطق بیشتری از نواحی کردنشین ایران تا ادعای خودمختاری قومی پیش رفت؛ اما در این زمینه هم ناکام ماند. ولی با همه این اوصاف در به دستآوردن یک جنبش کلی کرد موفق نبود تا اینکه طی یک نقشه حسابشده، اسماعیل آقا قربانی سیاست دولت ملت رضاخان شد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مسئله اسماعیل آقا سمکو در آذربایجان و موکریان