رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

حلاج و راز انا الحق

حلاج و راز انا الحق
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 24 رای
نویسنده:
درباره:
منصور حلاج
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 24 رای
از مقدمه کتاب:
حلاج پرورده مکتب عرفانی، جنید، بایزید، شبلی، سری سقطی بود، اهل بیضای فارس به شمار می رفت و تباری ایرانی و زردشتی داشت. در عراق، چین، خراسان بزرگ و هندوستان و تبت مریدان و شیفتگان فراوانی دست و پا کرد. دوران بالندگی و شهرتش در بغداد آغاز گردید، در آنجا کانون ظلم و ستم عباسیان بود، که او با زندانها، تبعیدها، شکنجه ها، محاکمات فرعونی و آوارگیها روبرو شد و در پایان به شهادت رسید.
حلاج سوخته ای بود غمخوار صدیق مردم که آرامش زندانها را با انفجار کلامش، منظومه روحی درباریان و خلیفه جوان و جاهل را بهم میزد. او میدانست و پیش بینی می کرد که گام در راهی گذاشته که متعصبان کورباطن و کاسبان دکان دار خانقاهی و قشری را با گستاخیهایش وادار می نماید به مبارزه آشکار علیه او برخیزند و او را از سخن گفتن بازدارند. ولی او بی پروا شورانگیزترین سخنان را می گفت و سوگند یاد کرد برای ارشاد و آگاهی خلق مظلوم، به کمک آزادگان فرزانه، بر باطل خاموش نباشد و جز حق نگوید و اندیشه اش با گامهایش برابر بود.
در راه جانان جان و دل بگذارد و رخش دلش جز بار محبت نکشد و لب جانش جر شراب الفت نچشد و آفاق را در شرار عشق محترق نماید.
از حلاج پرسیدند: سعادت و آرامش واقعی تو در چیست؟
و با شور و شوق و هیجانی وصف ناپذیر پاسخ داد: در ساحت انا الحق!...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
haysana
haysana
1398/08/03

کتاب‌های مرتبط

باباجی سخن می گوید
باباجی سخن می گوید
4 امتیاز
از 5 رای
گلستان جاوید - جلد 5
گلستان جاوید - جلد 5
4.4 امتیاز
از 124 رای
تاریخ چشت و مشایخ چشتیه
تاریخ چشت و مشایخ چشتیه
4.3 امتیاز
از 9 رای
فراسوی خشونت
فراسوی خشونت
4.3 امتیاز
از 38 رای
تذکره الاولیاء - جلد 1
تذکره الاولیاء - جلد 1
4.6 امتیاز
از 59 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حلاج و راز انا الحق

تعداد دیدگاه‌ها:
2
آخر این اناالحق گفتن مردم می پندارندکه دعوی بزرگی است. اناالحق عظیم تواضع است، زیرا این که می گوید: «من عبد خدایم»، دو هستی اثبات می کند: یکی خود را و یکی خدا را. اما آن که اناالحق می گوید، خود را عدم کرد، به باد داد: می گوید اناالحق. یعنی من نیستم، همه اوست، جز خدا هستی را هستی نیست، من بکلی عدم محضم و هیچم. تواضع در این بیشتر است. این است که مردم فهم نمی کنند.
|فیه ما فیه
|حضرت مولانا، پیامبر عشق و رحمت
اَرِنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تَرَی چه لن ترانی
سپاس
حلاج و راز انا الحق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک