رضا شاه
نویسنده:
صادق زیبا کلام
درباره:
رضا شاه
امتیاز دهید
از پیشگفتار کتاب:
نگاه من هم به رضاشاه کم و بیش همان روایت رسمی حکومتی بود: رضاشاه را انگلیسی ها به قدرت رساندند و او عامل آنها بود. هدف استعمار انگلستان از این کار وی هم بالطبع مشخص بود: تامین منافع آن کشو و تحقق اهداف و آرمانهای استعماری در ایران.
اگر رضاشاه راه آهن کشید، اگر دانشگاه تاسیس کرد، اگر صنایع جدید آورد، اگر ارتش مدرن ایجاد نمود، اگر قرارداد نفتی جدید با شرکت نفت انگلیس بست، در جملگی این اقدامات هدفی جز تامین منافع بلند مدت استعمار پیر در ایران نداشت. ایضا اقدامات دیگر وی همچون تصرف املاک، کشف حجاب، جدایی دین از سیاست، جلوگیری از دخالت روحانیون در سیاست، مبارزه با شعائر مذهبی همچون عزاداری های محرم، تلاش در احیای فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام و... همگی به دستور انگلیسی ها صورت گرفت و به منظور از بین بردن فرهنگ ملی، بومی و ایرانی - اسلامی ایرانیان و جایگزین ساختن آن با فرهنگ و مظاهر غربی بود. سرانجام هم وقتی تاریخ مصرفش به پایان رسید، انگلیسی ها او را از قدرت برکنار کردند و به کمک یکی دیگر از عواملشان به نام فروغی، فرزندش محمدرضا پهلوی را جای وی آوردند. همانند بسیاری از دیگر ایرانیان، اینها مجموعه آگاهی های من در مورد رضاشاه بود...
نگاه من هم به رضاشاه کم و بیش همان روایت رسمی حکومتی بود: رضاشاه را انگلیسی ها به قدرت رساندند و او عامل آنها بود. هدف استعمار انگلستان از این کار وی هم بالطبع مشخص بود: تامین منافع آن کشو و تحقق اهداف و آرمانهای استعماری در ایران.
اگر رضاشاه راه آهن کشید، اگر دانشگاه تاسیس کرد، اگر صنایع جدید آورد، اگر ارتش مدرن ایجاد نمود، اگر قرارداد نفتی جدید با شرکت نفت انگلیس بست، در جملگی این اقدامات هدفی جز تامین منافع بلند مدت استعمار پیر در ایران نداشت. ایضا اقدامات دیگر وی همچون تصرف املاک، کشف حجاب، جدایی دین از سیاست، جلوگیری از دخالت روحانیون در سیاست، مبارزه با شعائر مذهبی همچون عزاداری های محرم، تلاش در احیای فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام و... همگی به دستور انگلیسی ها صورت گرفت و به منظور از بین بردن فرهنگ ملی، بومی و ایرانی - اسلامی ایرانیان و جایگزین ساختن آن با فرهنگ و مظاهر غربی بود. سرانجام هم وقتی تاریخ مصرفش به پایان رسید، انگلیسی ها او را از قدرت برکنار کردند و به کمک یکی دیگر از عواملشان به نام فروغی، فرزندش محمدرضا پهلوی را جای وی آوردند. همانند بسیاری از دیگر ایرانیان، اینها مجموعه آگاهی های من در مورد رضاشاه بود...
آپلود شده توسط:
مندا
1398/06/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رضا شاه
21.ایجاد اولین بانک ایرانی بانک سپه در سال ۱۳۰۴
مساله بانک: تا آن زمان هیچ بانک ایرانی وجود نداشت و دادوستد پولی به وسیله بعضی تجارتخانهها از قبیل تجارتخانه «تومانیاس» انجام می شد. همچنین چند بانک خارجی وجود داشت از قبیل بانک شاهی انگلیس، بانک استقراضی روس، بانک عثمانی... در سال 1304 بانک سپه برای تنظیم امور مالی ارتش به وجود آمد. بعد از آن بانک ملی ایران بود که در سال 1307 افتتاح شد و نخستین سری اسکناس های ایران در سال 1311 به وسیله بانک ملی انتشار یافت. سپس بانک کشاورزی در سال 1311 و بانک رهنی در سال 1317 تاسیس و شروع به کار کردند.
22.تاسیس اداره کل آمار و ثبت احوال و اجباری کردن شناسنامه برای عموم اهالی کشور
23.احداث و توسعه راه های ارتباطی شهرها و مناطق مختلف در سراسر کشور پهناور ایران، احداث اولین تونل جاده ای کندوان و همچنین احداث پل بزرگ ورسک
24.اصلاح امور مالیاتی و بودجه عمومی، تنظیم امور مالی، بانکی، ارزی و پولی کشور
25.توسعه فرهنگ و آموزش همگانی، تاسیس دبستان و دبیرستان به سبک جدید، تاسیس دانشگاه تهران، هنرستان صنعتی، کتابخانه ملی (1316) و...
26.وضع قانون تقسیمات اداری کشور به استان و شهرستان و بخش و حدود اختیارات و وظایف آن ها. همچنین عناوین حکومتی از قبیل ایالت، ولایت، حاکم، نایب الحکومه منسوخ و عناوینی همچون استاندار، فرماندار، بخشدار، دهدار مقرر و معمول گردید.
27.اصلاح نام شهرها و مناطقی که بر اثر هجوم بیگانگان منشاء خارجی داشته یا نامناسب بوده اند با تصویب فرهنگستان. از قبیل محمّره (خرمشهر)، دزدآب (زاهدان)، قرچه داغ (ارسباران)، خیاو (مشکین نهر)، ارومیه (رضائیه)، طهران (تهران)، حضرت عبدالعظیم (شهر ری) و بسیاری از شهرهای دیگر.
28.لغو کاپیتولاسیون (کاپیتولاسیون به اتباع بیگانه به خصوص انگلستان، آمریکا و روس متجاوز این اجازه را می داد که در ایران هرگونه که مایل هستند رفتار کنند . اتباع این کشورها در ایران آزادی کامل دارند و هرگونه خلاف و جرم و جنایتی را فقط باید در کشور خود پاسخ بدهند)
29.وزن و اندازه از قبیل خروار، من، چارک، سیر، درم، ذرع، جریب و... که آنها هم در هر منطقه متفاوت و مقیاس مخصوص خود را داشته به کلی منسوخ شد و در تمام کشور وزن واندازه وپیمانه یکسان همانند کشورهای اروپایی به ترتیب اعشاری و سیستم متریک مانند متر، گرم، لیتر و سانتی گراد تبدیل گردید.
30.اصلاح دادگستری به سبک کشورهای پیشرفته با وضع قوانین حقوقی و کیفری و آیین دادرسی با رعایت موازین شرعی و حقوق کشورهای اروپایی، ضمن استفاده از فضلای حوزه علمیه، فارغ التحصیلان حقوق داخلی و خارجی و همچنین تاسیس کلاس قضایی
1.ایجاد امنیت عمومی بی سابقه در کشور با سرکوبی اشرار و کوتاه کردن دست منتفذین محلی، روسای ایلات و مالکین متجاوز و ایجاد وحدت ملی
2.ایجاد ارتش نوین برای حفظ استقلال و تمامیت کشور و تامین امنیت عمومی و ایجاد نیروی هوایی، نیروی دریایی در آب های خلیج فارس و دریاهای عمان و خزر، تاسیس دبیرستان نظام در تهران و کرمانشاه و شهرهای دیگر، تاسیس دانشکده افسری، اعزام دانشجوی نظامی به کشورهای اروپایی
3.اجرای قانون نظام وظیفه عمومی در تمام نقاط کشور (مصوب 1304)
4.تاسیس اولین دانشگاه در ایران بنام دانشگاه تهران
5.ساخت اولین راهآهن سراسری ایران از دریای خزر تا خلیج فارس، با بودجه داخلی از طریق وضع مالیات بر قند و شکر و...
6.اعزام بسیاری از دانش اموزان و دانشجویان ممتاز به خارج از کشور برای کسب دانش نوین با بودجه دولت
7.ساخت اولین کارخانه هواپیماسازی در کشور با خرید امتیازات هواپیمایی المان
8.ساخت اولین فرودگاه مهم در کشور بنام فرودگاه مهرآباد در سال ۱۳۱۸
9.جادهسازی و ساخت جاده چالوس و ساخت تونل عریض کندوان و ایجاد پلهای ارتباطی مثل پل ورسک
10.گسترش وسایل ارتباطی و مخابرات در کشور و تاسیس دانشکده مخابرات در کشور
11.ایجاد امنیت در شهرها و جاده ها و مقابله با راهزنان و یاغییان و سرکوب انها
12.کشف حجاب همسان ساختن زنان ایرانی همچون زنان اروپایی و جلب مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی و ورزشی
13.واجب کردن نام خانوادگی برای هر ایرانی و صدور شناسنامه برای هویت هر فرد
14.ایجاد بساط تفریح و شادی از جمله کلوپ های رقص و امنیت حریم شخصی دیگران و آزاد بودن در نوع پوشش
15.ایجاد اولین کاوش ها بر تخت جمشید و بیرون آوردن تاریخ ایران از دل خاک
16.اصلاح امور مالیاتی و بودجه عمومی و تنظیم امور مالی و بانکی و پولی کشور
17.تبدیل واحد پول کشور به ریال
18.تغییر نام کشور از پرشیا به ایران در سال 1935 میلادی
19. تغییر تاریخ از هجری قمری به هجری خورشیدی (شمسی)
20.وضع تقسیمات کشور به ده استان و شهرستانهای و بخش ها با اختیارات در قانون
نجاتیافتگان از معرکه
سید محمد بیرجندی که بعدها به تدین معروف شد در سال 1260 شمسی متولد شد. وی از طرفداران قرارداد 1919 وثوقالدوله با انگلستان بود و در دوره پنجم مجلس شورای ملی نماینده مجلس بود و هنگام تغییر سلطنت نایبرئیس مجلس و بعدازآن رئیس مجلس شد. وی برای تغییر سلطنت و اعطای سلطنت به رضاشاه بسیار تلاش کرد. او هرچند بهمانند بقیه اطرافیان و حامیان رضاشاه کشته نشد، اما رفتار رضاشاه با وی طریق دیگری پیمود و پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، وی به تدین پست و مقام دندانگیری نداد و حتی وساطت فروغی نیز نتوانست کارساز باشد. تدین تنها در دورهای وزیر خواروبار بود. او در سال ۱۳۲۰ در کاخ دادگستری تهران، به اتهام دخالت در انتخابات و سوءاستفاده از خواربار محاکمه گردید، که در نهایت تبرئه شد.
حسین دادگر(عدلالملک) شخص دیگری است که در اواخر عمر مورد غضب رضاشاه قرار گرفت. اما موفق شد از کشور فرار کند و به اروپا بگریزد. وی که زمانی ریاست مجلس را بر عهده داشت بهخوبی میدانست که وقتی رضاشاه از کسی عصبانی شود خدمات گذشته وی را نادیده میگردد. او که از گردانندگان مجلس مؤسسان بود، بتدریج گرفتار عاقبت سایر همقطاران خود شد، ولی قبل از آنکه دیر شود به اروپا فرار کرد و علیرغم تلاشها و وعده و وعیدهای رضاشاه، به کشور بازنگشت، تا زمانی که رضاشاه تبعید شد.9
از دیگر رجالی سیاسی که مورد غضب رضاشاه قرار گرفت، اما از مرگ حتمی نجات یافت، محمد مصدق بود. او که از مخالفان به سلطنت رسیدن رضاشاه بود، پس از آغاز سلطنت او به بیرجند تبعید شده و به عبارتی آماده مجازات مرگ شد. اما گویی تقدیرش در ادامه حیات بود. وقتی ارنست پرون در سویس بیمار شد، غلامحسین، پسر دکتر مصدق طبابت او را برعهده گرفت و زمانی که پرون از مرگ نجات یافت، ولیعهد از پزشک او تشکر کرد:«روزی ولیعهد که دوستی نزدیکی با پرون داشت از من پرسید: آیا تقاضایی داری؟ من هم آزادی پدرم را درخواست کردم و گفتم: اگر آزادی او ممکن نیست لااقل در ملک خود واقع در احمداباد تحت نظر قرار گیرد، به این ترتیب با علاقه ای که رضاشاه به فرزند خود داشت مصدق از مرگ حتمی نجات یافت.»10
و در نهایت آخرین نفری که از دست رضاشاه رهایی یافت، حسین آیرم، رئیس شهربانی بود. او بسیاری از رجال سیاسی را در همراهی و همدستی با رضاشاه به کام مرگ فرستاد. وظیفه او پرونده سازی، دستگیری، شکنجه و در نهایت قتل متهمین بود. قدرتگیری و فسادش سبب شد که نوبت خود او هم فرا برسد. اما شامه تیزش سبب شد این را دریابد که حالا نوبت او شده است. خود را به بیماری زد تا به بدین بهانه از کشور خارج شود. پس از سفر او به اروپا، شاه که فهمید فریب خورده از او خواست تا به کشور بازگردد. او برای بازگشت از شاه هزینه سفر خواست و پس از دریافت آن، از بازگشت به ایران امتناع کرد!
کیخسرو شاهرخ
کیخسرو شاهرخ معروف به ارباب کیخسرو ازجمله افرادی دیگری است که توسط رضاشاه کشته شد. ارباب کیخسرو نماینده چند دوره اقلیت زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود. وی در ضمن نمایندگی مجلس، ریاست اداره مباشرت مجلس و رئیس انجمن زرتشتیان را بر عهده داشت و مدتی نیز رئیس اداره تلفن و در ابتدای احداث راهآهن مدیر بنگاه راهآهن دولتی بود. پسر کیخسرو (شاهرخ) در اداره تبلیغات آلمان در برلین کار میکرد و گوینده اخبار به زبان فارسی بود و از این طریق انتقادات کوبندهای برعلیه رضاشاه ایراد میکرد. همین کافی بود تا پدرش مورد غضب شاه قرار گیرد و در تیرماه 1919 به قتل برسد
سردار اسعد بختیاری
جعفرقلی خان بختیاری معروف به سردار اسعد بختیاری از روسای مجاهدین بختیاری مشروطه و از رجال و وزرای عهد مشروطه و پهلوی اول بود. وی پسر حاج علیقلی خان بختیاری بود. او بعد از کودتا والی کرمان شد و زمانی که رضاخان به نخستوزیری رسید، وزیر پست و تلگراف شد. او نیز ازجمله کسانی بود که گرفتار خشم رضاشاه شد. در آن زمان معروف شد که مخفیانه به سرزمین بختیاری اسلحه واردشده است7 و شاه این مسئله را توطئهای میدانست که قرار است توسط خوانین بختیاری و در رأس آنها سردار اسعد بختیاری علیه وی انجام گیرد. نهایتاً این مسئله منجر به قتل سردار اسعد و پیگیری مجدانه اسکان اجباری ایل بختیاری و جلوگیری از کوچ ییلاق و قشلاق آنها شد.
علیاکبر داور
علیاکبر داور در سال 1264 شمسی در استان مازندران متولد شد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم از مدرسه دارالفنون به سوئیس رفت و پس از گرفتن لیسانس حقوق به ایران بازگشت و علاوه بر وکالت دادگستری به انتشار روزنامه «مرد آزاد» پرداخت. وی در دوره پنجم مجلس شورای ملی انتخاب شد و در جریان تغییر سلطنت و خلع احمدشاه قاجار و انتخاب رضاشاه پهلوی بعنوان پادشاه جدید، از گردانندگان مجلس مؤسسان بود. پس از به قدرت رسیدن رضاشاه ابتدا وزیر عدلیه و سپس وزیر مالیه شد. داور به عنوان بنیانگذار دادگستری نوین ایران معروف است.
درباره قتل و یا خودکشی وی تفاسیر مختلفی وجود دارد، اما به نظر بسیاری داور نیز به سرنوشت سایر همکارانش از قبیل تیمورتاش و نصرت الدوله گرفتار شد. هرچند شیوه از میان برداشتن وی متفاوت بود(ظاهراً خودکشی)، ولی نتیجه همان چیزی بود که رضاشاه میخواست، یعنی از میان برداشتن یکی دیگر از افراد قدرتمند و بالقوه خطرزا. عدهای نیز تقدیم لایحه اعطای امتیاز نفت به آمریکاییان به مجلس را علت از میان برداشتن وی میدانند و معتقدند که وی با این کار دشمنی انگلستان را به جان خرید و همین مسئله نهایتاً منجر به تقاضای انگلیسیها از رضاشاه برای خلع وی شد.6 برخی نیز خودکشی وی را ناشی از نارضایتی رضاشاه از وی میدانند. آنچه مشخص است وجود اختلافات بین وی و رضاشاه بود که باعث میشد در برخی مواقع دهان به انتقاد بگشاید.
عبدالحسین تیمورتاش
عبدالحسین خان سردار معظم بجنوردی خراسانی معروف به تیمورتاش در سال 1258 شمسی در بجنورد متولد شد. وی پس از طی کردن تحصیلات ابتدایی در ایران، برای تکمیل تحصیلات به روسیه رفت و پس از بازگشت به ایران، در سال 1325 ه.ق بهعنوان مترجم روسی به استخدام وزارت خارجه درآمد. او در دوره دوم مجلس شورای ملی(1327 ه.ق)، بااینکه سنش به حدنصاب قانونی نرسیده بود، نماینده مردم خراسان در مجلس شد و در دوره سوم نیز وکیل مردم خراسان در مجلس شورای ملی بود. تیمورتاش مدتی حاکم گیلان و مدتی نیز حاکم کرمان شد و در کابینه سوم مشیرالدوله وزیر دادگستری شد. وی در کابینه رضاخان سردار سپه، یعنی زمانی که هنوز رسماً شاه نشده بود(1303 تا 1304)، مدتی وزیر فواید عامه بود و پس از آنکه رضاشاه به سلطنت رسید از مقربان وی و وزیر دربار شد و یکی از نزدیکترین و پرنفوذترین وزرای رضاشاه بود.3 اما اوضاع همیشه بر وفق مراد وی نبود و به تدریج مورد غضب رضاشاه قرار گرفت.
بهطورکلی رضاشاه هر وقت احساس میکرد که یکی از نزدیکانش پا را از گلیم خود درازتر کرده است از او بهسختی انتقام میگرفت و از آنجایی که تیمورتاش بهتدریج به یکی از قدرتمندترین مردان ایران تبدیل میشد، رضاشاه وی را از میان برداشت تا مبادا از این قدرت برعلیه خود وی استفاده کند. تقی زاده با اشاره به این مسئله معتقد بود: «عمده مطلب این بود که شاه از هر کسی که جربزه داشت(منظور از جربزه نفوذ و قدرت است) وحشت میکرد و تمام را میخواست از میان بردارد.....»4
تیمورتاش در اوج اقتدار
فیروز میرزا نصرتالدوله
فیروز میرزا فرمانفرما(نصرت الدوله) فرزند شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما در سال 1263 ه. ش در سمنان متولد شد. وی در آغاز عمر چند سالی در بیروت تحصیل کرد و سپس به پاریس رفت و در مدرسه علوم سیاسی این شهر به تحصیل پرداخت. در سال 1290 شمسی در کابینه وثوقالدوله وزیر دادگستری شد و در کابینه دوم وثوق نیز وزارت امور خارجه را عهدهدار گردید. وی نیز برای به قدرت رسیدن رضاشاه تلاش بسیاری کرد اما بتدریج مورد غضب وی قرار گرفت و در 18 خرداد 1308 دستگیر شد
شامه تیز آیرم سبب شد این را دریابد که نوبت حذف او توسط رضاشاه فرا رسیده است. خود را به بیماری زد تا به بدین بهانه از کشور خارج شود. پس از سفر او به اروپا، شاه که فهمید فریب خورده از او خواست تا به کشور بازگردد. او برای بازگشت از شاه هزینه سفر خواست و پس از دریافت آن، از بازگشت به ایران امتناع کرد!
نصرتالدوله بعد از محاکمه به محرومیت از حقوق مدنی و چهار ماه حبس تأدیبی و پرداخت 5808 تومان غرامت محکوم شد، اما پس از مدتی و با شفاعت مستوفیالممالک از رضاشاه، به املاک خود در وردآورد تبعید گردید. اما دوباره و پس از مدتی دستگیر شد و پس از چندی به سمنان منتقل گردید. نهایتاً نیز توسط عوامل شهربانی در سال 1316 کشته میشود. به اعتقاد عدهای علت توقیف و تبعید و سپس قتل وی برای این بود که در روزنامههای فرانسوی مقالات تندی علیه حکومت ایران و سلطنت رضاشاه نوشته بودند و شاه مقالات مزبور را از ناحیه نصرتالدوله و به تحریک او میدانست.5 اما شاید علت اصلی قتل وی ناشی از همان دلیلی باشد که رضاشاه تیمورتاش را به قتل رساند؛ ترس از افزایش قدرت و نفوذ نصرت الدوله و استفاده از این قدرت برای ضربه زدن به شاه، یعنی همان ترس همیشگی رضاشاه
عبدالحسین تیمورتاش
عبدالحسین خان سردار معظم بجنوردی خراسانی معروف به تیمورتاش در سال 1258 شمسی در بجنورد متولد شد. وی پس از طی کردن تحصیلات ابتدایی در ایران، برای تکمیل تحصیلات به روسیه رفت و پس از بازگشت به ایران، در سال 1325 ه.ق بهعنوان مترجم روسی به استخدام وزارت خارجه درآمد. او در دوره دوم مجلس شورای ملی(1327 ه.ق)، بااینکه سنش به حدنصاب قانونی نرسیده بود، نماینده مردم خراسان در مجلس شد و در دوره سوم نیز وکیل مردم خراسان در مجلس شورای ملی بود. تیمورتاش مدتی حاکم گیلان و مدتی نیز حاکم کرمان شد و در کابینه سوم مشیرالدوله وزیر دادگستری شد. وی در کابینه رضاخان سردار سپه، یعنی زمانی که هنوز رسماً شاه نشده بود(1303 تا 1304)، مدتی وزیر فواید عامه بود و پس از آنکه رضاشاه به سلطنت رسید از مقربان وی و وزیر دربار شد و یکی از نزدیکترین و پرنفوذترین وزرای رضاشاه بود.3 اما اوضاع همیشه بر وفق مراد وی نبود و به تدریج مورد غضب رضاشاه قرار گرفت.
بهطورکلی رضاشاه هر وقت احساس میکرد که یکی از نزدیکانش پا را از گلیم خود درازتر کرده است از او بهسختی انتقام میگرفت و از آنجایی که تیمورتاش بهتدریج به یکی از قدرتمندترین مردان ایران تبدیل میشد، رضاشاه وی را از میان برداشت تا مبادا از این قدرت برعلیه خود وی استفاده کند. تقی زاده با اشاره به این مسئله معتقد بود: «عمده مطلب این بود که شاه از هر کسی که جربزه داشت(منظور از جربزه نفوذ و قدرت است) وحشت میکرد و تمام را میخواست از میان بردارد.....»4