درباره روح: هایدگر و این مسئله
امتیاز دهید
«درباره روح» در ابتدا سخنرانیای بود که دریدا در ۱۴ مارس ۱۹۸۷ در کنفرانسی در کالج بینالمللی فلسفه در پاریس ارائه کرد و بعداً در اکتبر همان سال چاپ شد. کتاب از آثار دوران پختگی دریداست؛ زمانی که او ۵۷ سال داشت (دریدا ۷۴ سال عمر کرد). در این کتاب دریدا میکوشد تا کاربرد لفظ «روح» را در آثار هایدگر و از آن بالاتر «پرهیز» او را از کاربرد این لفظ مدنظر قرار دهد. این همان حاشیه به ظاهر کماهمیتی است که دریدا از آنجا به هایدگر حمله میکند تا نهایتاً پای سابقه سیاسی او را نیز به میان کشد. هایدگر در سال ۱۹۲۷ در کتاب «هستی و زمان» هشدار داده بود که باید از لفظ «روح» پرهیز کرد و سعی کرده بود که این مفهوم را به شیوه خود «از هم برگیرد» و تکهتکه کند. اما هنگامی که در ۱۹۳۳ به نازیسم گرایش یافت با «روح آلمانی» از در آشتی درآمد و این کلمه را به کرات به کار برد تا آنکه در سال ۱۹۵۳ به هنگام نوشتن درباره تراکل دوباره مخالفت خود را با این لفظ ابراز داشت. دریدا در کنار این موضوع، پای چهار درونمایه دیگر که کانون توجه هایدگر را تشکیل میداد به میان میکشد: تفاوت انسان و حیوان، تکنولوژی، پرسشگری به مثابه جوهره فلسفه و غایات انسان. «درباره روح» یکی از اولین آثار دریداست که در آن به رابطه میان فلسفه و ملیگرایی میپردازد.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درباره روح: هایدگر و این مسئله
[email protected]
عجب.. نمی دانستم متفکری همچون هایدگر هم تا این اندازه تقلبی و ابن الوقت بوده!
در کتاب فیلسوفان بدکردار نوشته نایجل راجرز و مل تامپسون و ترجمه احسان شاه قاسمی (انتشارات امیرکبیر 1393) بخشی به هایدگر و اخلاقیاتش اختصاص دارد البته فلسفه دوستان بشدت این کتاب رو محکوم کردند !!!!!!!![/quote]
فلسفه دوستان؟ این کتاب اصلا فلسفی نیست. هیچ کس آریستوفانس را بابت کتاب «قورباغه ها» که در آن فلاسفه یونان را هجو می کند مذمت نمی کند و همه تنها آن را به عنوان یک کتاب فکاهی کمیک می نگرند.
عجب.. نمی دانستم متفکری همچون هایدگر هم تا این اندازه تقلبی و ابن الوقت بوده!
[/quote]
در کتاب فیلسوفان بدکردار نوشته نایجل راجرز و مل تامپسون و ترجمه احسان شاه قاسمی (انتشارات امیرکبیر 1393) بخشی به هایدگر و اخلاقیاتش اختصاص دارد البته فلسفه دوستان بشدت این کتاب رو محکوم کردند !!!!!!!!
عجب.. نمی دانستم متفکری همچون هایدگر هم تا این اندازه تقلبی و ابن الوقت بوده!
واژه روح، مفهومی مناقشه برانگیز است که در حداقل از زمان یونان باستان کاربرد داشته و شاید بنیان اولیه خود را در مصر باستان یافته. اما چیزی که هست روح را در معنای ماورائی و الهیاتی آن می توان چیزی جدای از روح در معنای هستی شناسانه آن تلقی کرد. جدای از آنکه روح در معنای الهیاتی آن چیست، روح در معنای هستی شناسانه آن نوعی جوهره پنهان می تواند نام بگیرد که در عین تاثیری گذاری مستقیم بر تمامیت هستی، از جلوه عینی و واقعی در ذات خود به دور است. یعنی نوعی جوهره ذاتی در هستی که رنگ عوض نمی کند و تنها عنصر پایان در جهان است؛ و دقیقا همین پایایی آن عامل شدن و ناپایداری سایر عناصر در هستی است.
می شود در معنایی روشن تر، روح را پاد-مفهوم "شدن" یعنی "بودن" در هستی دانست! و دقیقا همین مفهوم نهفته در این واژه است که جاودانگی را در کاربرد الهیاتی آن با روح عجیبن کرده. روح آن چیزی که خود عامل شدن و ناپایداری است، اما در خود ذاتا پایدار است، چرا که عامل جاودانگی شدن در هستی است.