جامعه شناسی خودمانی: چرا درمانده ایم؟
نویسنده:
حسن نراقی(پژوشگر)
امتیاز دهید
کتاب جامعه شناسی خودمانی نوشته آقای حسن نراقی در واقع آیینه ی تمام ما ایرانی ها از جمله بیگانگی با تاریخ،ظاهر سازی،ریاکاری،قانون گریزی، احساساتی بودن،شعار زدگی،همه چیز دانی و...است.صفاتی که هر روز آنها را در اجتماع می بینیم و گاه خود نیز از عمل کنندگان آن هستیم. نویسنده خود این صفات را بیماری می داند که برای معالجه ی آن ها ابتدا باید ازبیماربودن خود آگاه شویم و به آنان اعتراف کنیم وسپس برای علاج و اصلاح آن اقدام کنیم. پس براین اساس فقط به بیان دردها و عقب ماندگی ها گاه با ریشه ی تاریخی و چند بیت شعرو برمحور شعار«ازماست که برماست»پرادخته و درمان را به عهده ی خودمان گذاشته است. در رابطه با شیوه ی نگارش کتاب با توجه به این که یکی ازعلل کم خوانی ما ایرانی ها کمبود کتاب های ساده و مفید است،نویسنده با لحن خودمانی و صادقانه با خواننده ی خود صحبت می کند.
از متن کتاب:
هی نگویید ملت بزرگ، ملت نجیب ملتی که وارد دروازههای تمدن بزرگ بشری شدهاید، ملتی که تا ابرقدرتهای بزرگ اسم شما را میشنوند پشتشان میلرزد. آیا واقعاً اینطور است؟ صراحت داشته باشید. بگویید ملت بگردید ببینید چه کم داریم؟ چرا اینقدر درماندهایم؟ چرا با این همه درآمد استثنایی نفتی که طی سی سال گذشته داشتهایم تا یک دلار قیمت نفت کم میشود همه را وحشت میگیرد؟ چرا متوسط کار مفید ایرانیها در روز به زیر سی دقیقه میرسد؟ چرا پای صنعت اتومبیلسازی ما بعد از سی سال مونتاژ هنوز اینقدر لنگ میزند؟ چرا برای پیشبرد هر کار کوچکی باید روزها و در بعضی مواقع ماهها و سالها وقت گذاشت و اعصاب خراب کرد؟ چرا کارمندان ادارات در اکثر مواقع پدر ارباب رجوع را در میآورند بدون آنکه فکر کنند فردا نوبت خودشان است که در نقش ارباب رجوع ادارهی دیگر ظاهر شوند؟ چرا سن سکته در این کشور زیر چهل است؟ چرا بیاعتمادی هر روز گستردهتر میشود؟ فساد بنا به گفته بسیاری از دستاندرکاران از حد متعارف بالاتر میرود؟
نوشتههای بالا برگرفته از کتاب جامعه شناسی خودمانی بود که این روزها خوندم. کتاب بقدری خوب و جذابه که فقط ظرف چند ساعت نمیدونم خوردم یا خوندمش! البته کتاب جدیدی نیست چاپ اول کتاب مربوط به سال ۱۳۸۰ و بعد از کتاب جامعهشناسی نخبهکشی ( یا جامعهکشی نخبهکشی، الان دقیقاً یادم نیست ) که خیلی هم مورد استقبال جامعه واقع شد چاپ شده و اینی هم که من خوندم مربوط به چاپ شونزدهم کتاب بود. بارها کتاب رو دیده بودم ولی اینبار بنا به توصیه دوستی اون رو خوندم و بد ندیدم معرفیش کنم تا دوستداران کتاب هم حالی کنند! بنابراین مصمّم و محکم به همهتون توصیه میکنم که حتماً کتاب رو بخونید. همون چند خط بالا، فوقالعاده ساده و روون و واقعی و البته با دل و جرات نوشته شده. من یکی که جیگرش(……) رو نداشتم بنویسم!
خانم خانه، کدبانوی خانه از مقدار پرتقالی که برای بچههایش میخرد اول تعداد درشت را سوا می کند برایمیهمان، کوچکها و یا بعبارتی درجه دوهایش را میدهد به بچهها. یعنی چه؟ یعنی اینکه میهمان بداند ما همیشه پرتقال درشت مصرف میکنیم. این را میگویم تظاهر که قبلاً گفتم اگر مسئله میهماننوازی باشد باید شامل آن پیرزن خدمتکار خانه هم بشود که هفتهای یکی دو روز برای کمک به منزل میاید. در صورتیکه میدانیم نمیشود.
… بدون شک من هم خوب بلدم خود و سایر هموطنانم را باهوشترین، پرکارترین، مهربانترین، اصیلترین و تربیت شدهترین نژاد روی زمین قلمداد کنم، ایرانیان را از نژاد آریا با تمدن شش هزار سالهاش انسانترین انسانهای روی کره زمین معرفی نمایم، خوب بلدم بگویم ما ایرانیان شجاعت شیر، سخاوت خاتم و … و … چه داریم. ولی میدانم که با استقبال از ” شعار ” و احترام از ” شعور ” خود را غافل نموده و بعضیها را فریب دادهام و هم چنین میدانم که با گفتن و عنوان کردن معایب اخلاقیمان عده زیادی علی الخصوص آنهایی که در ذهنشان از ایران و ایرانی بتی ساختهاند و به او عشق میورزند، ناراحت میشوند. ولی با وجود تمام این میدانمها ترجیح میدم که واقعیت را هرقدر تلخ عنوان کنم تا مصلحین به گفتار آِیند و دستاندرکاران به حرکت.
بیشتر
از متن کتاب:
هی نگویید ملت بزرگ، ملت نجیب ملتی که وارد دروازههای تمدن بزرگ بشری شدهاید، ملتی که تا ابرقدرتهای بزرگ اسم شما را میشنوند پشتشان میلرزد. آیا واقعاً اینطور است؟ صراحت داشته باشید. بگویید ملت بگردید ببینید چه کم داریم؟ چرا اینقدر درماندهایم؟ چرا با این همه درآمد استثنایی نفتی که طی سی سال گذشته داشتهایم تا یک دلار قیمت نفت کم میشود همه را وحشت میگیرد؟ چرا متوسط کار مفید ایرانیها در روز به زیر سی دقیقه میرسد؟ چرا پای صنعت اتومبیلسازی ما بعد از سی سال مونتاژ هنوز اینقدر لنگ میزند؟ چرا برای پیشبرد هر کار کوچکی باید روزها و در بعضی مواقع ماهها و سالها وقت گذاشت و اعصاب خراب کرد؟ چرا کارمندان ادارات در اکثر مواقع پدر ارباب رجوع را در میآورند بدون آنکه فکر کنند فردا نوبت خودشان است که در نقش ارباب رجوع ادارهی دیگر ظاهر شوند؟ چرا سن سکته در این کشور زیر چهل است؟ چرا بیاعتمادی هر روز گستردهتر میشود؟ فساد بنا به گفته بسیاری از دستاندرکاران از حد متعارف بالاتر میرود؟
نوشتههای بالا برگرفته از کتاب جامعه شناسی خودمانی بود که این روزها خوندم. کتاب بقدری خوب و جذابه که فقط ظرف چند ساعت نمیدونم خوردم یا خوندمش! البته کتاب جدیدی نیست چاپ اول کتاب مربوط به سال ۱۳۸۰ و بعد از کتاب جامعهشناسی نخبهکشی ( یا جامعهکشی نخبهکشی، الان دقیقاً یادم نیست ) که خیلی هم مورد استقبال جامعه واقع شد چاپ شده و اینی هم که من خوندم مربوط به چاپ شونزدهم کتاب بود. بارها کتاب رو دیده بودم ولی اینبار بنا به توصیه دوستی اون رو خوندم و بد ندیدم معرفیش کنم تا دوستداران کتاب هم حالی کنند! بنابراین مصمّم و محکم به همهتون توصیه میکنم که حتماً کتاب رو بخونید. همون چند خط بالا، فوقالعاده ساده و روون و واقعی و البته با دل و جرات نوشته شده. من یکی که جیگرش(……) رو نداشتم بنویسم!
خانم خانه، کدبانوی خانه از مقدار پرتقالی که برای بچههایش میخرد اول تعداد درشت را سوا می کند برایمیهمان، کوچکها و یا بعبارتی درجه دوهایش را میدهد به بچهها. یعنی چه؟ یعنی اینکه میهمان بداند ما همیشه پرتقال درشت مصرف میکنیم. این را میگویم تظاهر که قبلاً گفتم اگر مسئله میهماننوازی باشد باید شامل آن پیرزن خدمتکار خانه هم بشود که هفتهای یکی دو روز برای کمک به منزل میاید. در صورتیکه میدانیم نمیشود.
… بدون شک من هم خوب بلدم خود و سایر هموطنانم را باهوشترین، پرکارترین، مهربانترین، اصیلترین و تربیت شدهترین نژاد روی زمین قلمداد کنم، ایرانیان را از نژاد آریا با تمدن شش هزار سالهاش انسانترین انسانهای روی کره زمین معرفی نمایم، خوب بلدم بگویم ما ایرانیان شجاعت شیر، سخاوت خاتم و … و … چه داریم. ولی میدانم که با استقبال از ” شعار ” و احترام از ” شعور ” خود را غافل نموده و بعضیها را فریب دادهام و هم چنین میدانم که با گفتن و عنوان کردن معایب اخلاقیمان عده زیادی علی الخصوص آنهایی که در ذهنشان از ایران و ایرانی بتی ساختهاند و به او عشق میورزند، ناراحت میشوند. ولی با وجود تمام این میدانمها ترجیح میدم که واقعیت را هرقدر تلخ عنوان کنم تا مصلحین به گفتار آِیند و دستاندرکاران به حرکت.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جامعه شناسی خودمانی: چرا درمانده ایم؟
صحفه 64 کتاب گفته:(همین فلیپینی که از محل ارث باد آورده پدری کلفت وارد میکردیم.).نمیدونم ما ایرانی ها و خود نویسنده کتاب چه موقع یاد میگیریم که به کشورای نه پایین تر از خودمون شاید هم سطح خودمونم به دیده حقارت نگاه نکنیم.کلفت هیچ معنی نداره آقای نویسنده کار میکنه پولشو میگیره حالا چه فلیپینی باشه چه آمریکایی چه ایرانی.(با دید حقارت به شغلا نگاه نکنیم)
صحفه 61.پاراگراف سوم مربوط به جزایر لانگر هاس.ببخشید ۀقای نویسنده اون دوست محترموتون چرا میپرسه از بقیه جزایر لانگرهاس کجاست؟احیانا بلد نیست یا واسه اینکه اطلاعات خیلی اندکشو به بقیه نشون بده میپرسه.منم ازم پرسیدن و جواب دادم . بلد نبودم ولی میخواستم با توجه به اسم جزایر و بقیه اطلاعات کمی که از نقشه اقیانوسا و جهان دارم این پازل رو بچینم .مثل یه بازی .دیگه نمیخواستم به زور یه جای دنیا قرارش بدم.مشکل از اونیه که میپرسه نه اونی که میخواد جواب بده
چند جای دیگه کتاب بازم از این قسمتها بود که من به شخصه خوشم نیومد .درسته قسمت خوبم داشت ولی چون منفیاش به چشم میاد به نظرم تاثیریو که میخواد نمیزاره.
باید تمام تاریخ را تجربه کند...
حسن نراقی
افراد با اسامی کورش و داریوش و خشایار و مانند آن اکثرا سالهای تولدشان مربوط به سالهای پنجاه و پنجاه و یک است و عمارها و هدی ها و یاسرها حدودا بیست و بیست و یکساله.
این حالت سوی که خدمتتان ارائه دادم بدترین شکل مسئله است که به تدریج تبدیل می شود به یک عادت، عادتی که نهایتا منجر می شود به همان قهرمان پروری، منجر می شود به همان محیط استبداد زده.
"حسن نراقی در جامعه شناسی خودمانی"[/quote]
دوستان عزیز و ارجمند سلام .. اینجا دوست عزیزمان به بحث زندان و استبدا د از کتاب جامعه شناسی خودمانی ارشاره کردند..
خالی از لطف نیست که کتابی را معرفی بکنیم از جناب میشل فوکو که به بحث زندان اشاره میکنند و آن را به جامعه استبدادی و دیکتاوری نیز اشاره دارند...
مشخصات کتاب: مراقبت و تنبیه: تولد زندان
میشل فوکو، افشین جهاندیده (مترجم)، نیکو سرخوش (مترجم)، مهتاب بلوکی (ویراستار) . انتشارات نی.
من این کتاب و کتاب تاریخ چنون ایشون هم خیلی زیاد دوست دارم...:x:x
این حالت سوی که خدمتتان ارائه دادم بدترین شکل مسئله است که به تدریج تبدیل می شود به یک عادت، عادتی که نهایتا منجر می شود به همان قهرمان پروری، منجر می شود به همان محیط استبداد زده.
"حسن نراقی در جامعه شناسی خودمانی"
/quote]
نویسنده محترم این کتاب هم مثل بقیه مسئول متنی هست که نوشته است، نه مسئول برداشتی که ما میکنیم...
ین کتاب با تفاسیر که دوست عزیزمون جناب آقای دکتر کردند و پیشنهادی که داده اند ارزش خوندنش داره..
مخصوصا با تقدیمی که نوشته :
تقدیم به آنان که هرگز ((حقیقت)) را به پای ((وجاهت )) قربانی نکردند...
ولی راستی این حقیقت چیست؟؟؟
حرف هایی ست که با همه تلخی باید شنید؛ حرف هایی که اگرچه برایمان تازگی ندارد اما هنوز هم باید زده شود تا شاید کم کم تأثیر کند
از کتاب هایی است که به یکبار خواندن می ارزد، البته یکبار خواندن و هزار بار در مورد مطالب آن اندیشیدن...
فهرست مطالب
مقدمه
با تاریخ بیگانهایم
حقیقتگریزى و پنهانکارى ما
ظاهرسازى ما
قهرمانپرورى و استبدادزدگى ما
خودمحورى و برترىجویى ما
بىبرنامگى ما
ریاکارى و فرصتطلبى ما
احساساتى بودن و شعارزدگى ما
ایرانیان و توهم دائمى توطئه
مسئولیتناپذیرى ما
قانونگریزى و میل به تجاوز ما
توقّع و نارضایى دائمى ما
حسادت و حسدورزى ما
صداقت ما
همهچیزدانى ما
و نمونههایى دیگر از خلقیات ما
و اما «سخن آخر»
کتاب های دیگر در این زمینه: سازگاری ایرانی از بازرگان، چرا عقب مانده ایم؟ از علی محمد ایزدی، ما چگونه ما شدیم از زیبا کلام، جامعه شناسی نخبه کشی از علی رضاقلی، خلقیات ما ایرانیان از جمالزاده
و سفرنامه ها و رمان هایی مثل سفرنامه شاردن، یک سال در میان ایرانیان از براون، سه سال در ایران گوبینو، راه آب نامه جمالزاده، حاجی آقا از هدایت، سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و...