شاهین سپید
نویسنده:
احمد احرار
امتیاز دهید
✔داستان زندگی حسن صباح
دوره و مروری بر زندگی حسن صباح قلعه الموت و اسماعیلیان آيين اسماعيلى از تشيع امامى منشعب شده است و در روزگار خلفاى فاطمىِ مصر، كه خود اسماعيلى بودند، رشد و شكوفايى بسيارى پيدا كرده بود. در آن عهد شمار زيادى از دانشمندان اسماعيلى ايرانى در ايران و مصر به كار تأليف آثارى در باب عقايد خويش مشغول بودند. آنان ضمن نشر دعوت و هدايت نوكيشان، به بازسازى و كارآمدى ساختار اين آيين نيز همت گماشتند. داعيان ايرانى در ترقى و توسعهى دعوت فاطمى و سازمان تبليغاتى نيرومند آن نقش انكارناپذيرى داشتهاند. اين كوششها در استحكام خلافت فاطمى در مصر و پيشبردن سياستهاى خارجى آن نيز بسيار مؤثر بود. اما اين پيوندِ تنگاتنگِ ميان اسماعيليان ايران و مصر، در اواخر قرن پنجم قمرى، با بروز تنازع مذهبى بر سر جانشينى خليفه مستنصر فاطمى (487ـ426ق) از هم گسست و در پى آن، فرقهى تازهاى به وجود آمد. سردمدارى اين جريان مذهبى را حسن صباح بر عهده داشت. وى معتقد به حقانيت پسر بزرگ خليفه (نزار) براى قرار گرفتن در جايگاه امامت اسماعيليان پس از مستنصر بود و در اعتراض به غصب مقام نزار كه به دسيسههاى درباريان و توسط برادر كوچكترش (مستعلى) انجام گرفت، خود را از پيكرهى اصلى تشكيلات اسماعيلى در مصر جدا كرد و دعوت مستقل اسماعيلى را در ايران بنيان نهاد. اين گروه مذهبى نو با نام نزارى شهره گشت. اندكى پس از پيدايش اين گروه، محيط مساعدى براى گسترش و تبديل آن به يك جنبش فراهم شد. با آشكار شدن آشفتگى ساختار سياسى حكومت سلجوقى از يك سو و نارضايتى ايرانيان از نابسامانىهاى امور كشور، از سوى ديگر، دعوت نزارى مبناى يكى از مهمترين حركتهاى عدالتخواهانه و بيگانهستيز مردم اين سرزمين شد...
بیشتر
دوره و مروری بر زندگی حسن صباح قلعه الموت و اسماعیلیان آيين اسماعيلى از تشيع امامى منشعب شده است و در روزگار خلفاى فاطمىِ مصر، كه خود اسماعيلى بودند، رشد و شكوفايى بسيارى پيدا كرده بود. در آن عهد شمار زيادى از دانشمندان اسماعيلى ايرانى در ايران و مصر به كار تأليف آثارى در باب عقايد خويش مشغول بودند. آنان ضمن نشر دعوت و هدايت نوكيشان، به بازسازى و كارآمدى ساختار اين آيين نيز همت گماشتند. داعيان ايرانى در ترقى و توسعهى دعوت فاطمى و سازمان تبليغاتى نيرومند آن نقش انكارناپذيرى داشتهاند. اين كوششها در استحكام خلافت فاطمى در مصر و پيشبردن سياستهاى خارجى آن نيز بسيار مؤثر بود. اما اين پيوندِ تنگاتنگِ ميان اسماعيليان ايران و مصر، در اواخر قرن پنجم قمرى، با بروز تنازع مذهبى بر سر جانشينى خليفه مستنصر فاطمى (487ـ426ق) از هم گسست و در پى آن، فرقهى تازهاى به وجود آمد. سردمدارى اين جريان مذهبى را حسن صباح بر عهده داشت. وى معتقد به حقانيت پسر بزرگ خليفه (نزار) براى قرار گرفتن در جايگاه امامت اسماعيليان پس از مستنصر بود و در اعتراض به غصب مقام نزار كه به دسيسههاى درباريان و توسط برادر كوچكترش (مستعلى) انجام گرفت، خود را از پيكرهى اصلى تشكيلات اسماعيلى در مصر جدا كرد و دعوت مستقل اسماعيلى را در ايران بنيان نهاد. اين گروه مذهبى نو با نام نزارى شهره گشت. اندكى پس از پيدايش اين گروه، محيط مساعدى براى گسترش و تبديل آن به يك جنبش فراهم شد. با آشكار شدن آشفتگى ساختار سياسى حكومت سلجوقى از يك سو و نارضايتى ايرانيان از نابسامانىهاى امور كشور، از سوى ديگر، دعوت نزارى مبناى يكى از مهمترين حركتهاى عدالتخواهانه و بيگانهستيز مردم اين سرزمين شد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شاهین سپید
ضمن خسته نباشید....اگر امکان داره صفحات 370 تا 390 رو بذارید دوباره...سپاس