زندانی لاس لوماس
نویسنده:
کارلوس فوئنتس
مترجم:
عبدالله کوثری
امتیاز دهید
زندگی لاس لوماس، که در اواخر دهه ۱۹۸۰، نوشته شده، کندوکاوی دیگر در احوال جامعه مکزیک و به خصوص همان قشر نوکیسهای است که در همان دوران یادشده از برکت نابسامانی سیاسی و اقتصادی به گنجی رایگان دست یافته و سرازپانشناخته دست به گزافکاریهایی میزند که پیامدهایش نهتنها دامان جامعه را میگیرد، بلکه خود این قشر و نمایندگان آن را نیز رو به روز در بیمایگی و تباهی هر چه بیشتر فرو میبرد.
نیکولاس سارمینتو، میرزابنویس دارالوکالهای نهچندان معتبر، که با دست یافتن به اسرار زندگی یکی از همان آرتمیو کروزها، یک شبه وارث ثروتی هنگفت شده و به خیال خود با این ثروت بادآورده میتواند به هر چه میخواهد برسد، نادانسته تارهایی بر گرد هستی خود میتند که با گذشت زمان او را اسیر همان چیزهایی میکند که قرار بوده در خدمت او باشند.
خیل بیشمار زنانی با ملیتهای مختلف و از طبقات و حرفهها مختلف و فرهنگهای مختلف، که در نظر سارمینتو، نشانهای از کامیابی و موفقیت هستند، همچون آرایههایی رنگارنگ و پر سر و صدا، بر در و دیوار آن خانه مجلل آویختهاند و در واقع بخشی از این زندگی آمیخته با اغراق و اسراف شدهاند.
اما خواننده با اندکی دقت در جایجای داستان درمییابد که سارمینتو هر چند به خیال خود این زنان را همچون لعبتکهایی بازیچه هوا و هوس کرده، بیآنکه بداند بازیچه دست ایشان نیز بوده است و در تمام مدت از یگانه چیزی که اینگونه روابط را معنا میبخشد، یعنی محبت و تفاهمی دوجانبه، بیبهره مانده و لاجرم زندگی او که در ظاهر قرین کامیابیهای زودگذر است، در باطن ورطه سیاه تنهایی و بیپناهی است.
فوئنتس این همه را با زبانی آمیخته به طنزی هشیارانه تصویر میکند. اگرچه استفاده از طنز در نوشتهای با درونمایهای جدی و حتی تلخ در کارهای فوئنتس بیسابقه نیست، میتوان گفت زندانی لاس لوماس از نمونههای بسیار موفق این نوع نوشتههای اوست.
بیشتر
نیکولاس سارمینتو، میرزابنویس دارالوکالهای نهچندان معتبر، که با دست یافتن به اسرار زندگی یکی از همان آرتمیو کروزها، یک شبه وارث ثروتی هنگفت شده و به خیال خود با این ثروت بادآورده میتواند به هر چه میخواهد برسد، نادانسته تارهایی بر گرد هستی خود میتند که با گذشت زمان او را اسیر همان چیزهایی میکند که قرار بوده در خدمت او باشند.
خیل بیشمار زنانی با ملیتهای مختلف و از طبقات و حرفهها مختلف و فرهنگهای مختلف، که در نظر سارمینتو، نشانهای از کامیابی و موفقیت هستند، همچون آرایههایی رنگارنگ و پر سر و صدا، بر در و دیوار آن خانه مجلل آویختهاند و در واقع بخشی از این زندگی آمیخته با اغراق و اسراف شدهاند.
اما خواننده با اندکی دقت در جایجای داستان درمییابد که سارمینتو هر چند به خیال خود این زنان را همچون لعبتکهایی بازیچه هوا و هوس کرده، بیآنکه بداند بازیچه دست ایشان نیز بوده است و در تمام مدت از یگانه چیزی که اینگونه روابط را معنا میبخشد، یعنی محبت و تفاهمی دوجانبه، بیبهره مانده و لاجرم زندگی او که در ظاهر قرین کامیابیهای زودگذر است، در باطن ورطه سیاه تنهایی و بیپناهی است.
فوئنتس این همه را با زبانی آمیخته به طنزی هشیارانه تصویر میکند. اگرچه استفاده از طنز در نوشتهای با درونمایهای جدی و حتی تلخ در کارهای فوئنتس بیسابقه نیست، میتوان گفت زندانی لاس لوماس از نمونههای بسیار موفق این نوع نوشتههای اوست.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندانی لاس لوماس