وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
نویسنده:
اریش ماریا ریمارک
مترجم:
شریف لنکرانی
امتیاز دهید
✔️ این اثر روایتی است از یک سرباز که در میانه ناامیدیها و سرخوردگیهای ناشی از جنگ، تنها راه نجاتش را روی آوردن به عشق مییابد.
در توصیف کتاب «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» آمده:
«این کتاب رمان گیرایی است که گوشهای از جنگ جهانی دوم را نشان میدهد. این رمان داستان انسانهایی که سرباز میشوند نیست، بلکه داستان سربازانی است که به تاثیر اکسیر جنگ و مرگ، غرور و جاهطلبی خود را از دست میدهند و دوباره انسان میشوند. توفیق قهرمانان این داستان که میتوانند در بحبوحه جنگ از لذت عشق و زندگی برخوردار شوند، نشانه قدرت روحی انسان در مقابله با افکار مربوط به شکست کامل خویش است.»
ارنست، شخصیت اول داستان، بعد از دو سال خدمت در ارتش روسیه، زمانی که به زادگاهش بازمیگردد با صحنهای روبهرو میشود که باورش برای او سخت است: خانهای ویران شده و والدینی که در هیچ کجا نشانی از آنها نمییابد. حتی همسایهها هم از اینکه چه اتفاقی ممکن است برایشان افتاده باشد بیخبرند. در روزهای پایانی مرخصی، ارنست به یکی از دوستان دوران کودکی خود به نام الیزابت برمیخورد و شباهتهای زیادی بین خود و او مییابد. هر دو در دنیایی گرفتار شدهاند که البته مانند بسیاری از انسانهای اطراف خود، در ساخت آن نقشی نداشتهاند. با این حال، در دوران جنگ، یافتن نشانی از عشق خود میتواند دنیایی جدید را برای ارنست بسازد. در سراسر داستان، مخاطب با تصویرسازیهای نویسنده از ارنست روبهرو میشود؛ شخصیتی جوان که طبق توصیفهای داستان، بر اثر فشاری که جنگ بر او وارد کرده، کمی شکسته شده و میانسال به نظر میرسد. در زمانی که ارنست در حال جستوجوی والدین خویش است با انسانهای زیادی روبهرو میشود. تقریبا هر شخصی به دنبال دوست یا آشنای خود است و افراد بیگناه زیادی در این بین کشته شدهاند. یکی از نکات جالب در این داستان ورود شخصیت اصلی داستان به ذهن افرادی است که هر یک به نوعی سرگردان شدهاند. اینگونه است که او با چهره واقعی انسانها، بدون نقابی بر صورت، آشنا میشود و انسانهای اطرافش را صادق و یک رنگ میبیند؛ زیرا جنگ توان هرگونه فخر فروختن و خودنمایی را از آنها گرفته است.
این نویسنده در داستانش حقیقت بشر را در بدترین حالتش نشان میدهد و مخاطب را بدین باور میرساند که ظلم و خشونت، به بخش خاصی از انسانها تعلق ندارد و دارای زبانی جهانی است.
بیشتر
در توصیف کتاب «وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ» آمده:
«این کتاب رمان گیرایی است که گوشهای از جنگ جهانی دوم را نشان میدهد. این رمان داستان انسانهایی که سرباز میشوند نیست، بلکه داستان سربازانی است که به تاثیر اکسیر جنگ و مرگ، غرور و جاهطلبی خود را از دست میدهند و دوباره انسان میشوند. توفیق قهرمانان این داستان که میتوانند در بحبوحه جنگ از لذت عشق و زندگی برخوردار شوند، نشانه قدرت روحی انسان در مقابله با افکار مربوط به شکست کامل خویش است.»
ارنست، شخصیت اول داستان، بعد از دو سال خدمت در ارتش روسیه، زمانی که به زادگاهش بازمیگردد با صحنهای روبهرو میشود که باورش برای او سخت است: خانهای ویران شده و والدینی که در هیچ کجا نشانی از آنها نمییابد. حتی همسایهها هم از اینکه چه اتفاقی ممکن است برایشان افتاده باشد بیخبرند. در روزهای پایانی مرخصی، ارنست به یکی از دوستان دوران کودکی خود به نام الیزابت برمیخورد و شباهتهای زیادی بین خود و او مییابد. هر دو در دنیایی گرفتار شدهاند که البته مانند بسیاری از انسانهای اطراف خود، در ساخت آن نقشی نداشتهاند. با این حال، در دوران جنگ، یافتن نشانی از عشق خود میتواند دنیایی جدید را برای ارنست بسازد. در سراسر داستان، مخاطب با تصویرسازیهای نویسنده از ارنست روبهرو میشود؛ شخصیتی جوان که طبق توصیفهای داستان، بر اثر فشاری که جنگ بر او وارد کرده، کمی شکسته شده و میانسال به نظر میرسد. در زمانی که ارنست در حال جستوجوی والدین خویش است با انسانهای زیادی روبهرو میشود. تقریبا هر شخصی به دنبال دوست یا آشنای خود است و افراد بیگناه زیادی در این بین کشته شدهاند. یکی از نکات جالب در این داستان ورود شخصیت اصلی داستان به ذهن افرادی است که هر یک به نوعی سرگردان شدهاند. اینگونه است که او با چهره واقعی انسانها، بدون نقابی بر صورت، آشنا میشود و انسانهای اطرافش را صادق و یک رنگ میبیند؛ زیرا جنگ توان هرگونه فخر فروختن و خودنمایی را از آنها گرفته است.
این نویسنده در داستانش حقیقت بشر را در بدترین حالتش نشان میدهد و مخاطب را بدین باور میرساند که ظلم و خشونت، به بخش خاصی از انسانها تعلق ندارد و دارای زبانی جهانی است.
آپلود شده توسط:
simin
1400/10/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ