عمو نوروز
نویسنده:
فضل الله مهتدی
امتیاز دهید
بازنوشته: حمیدرضا خزاعی
✔در این کتاب، صبحی به قصه فولکلوریک موجود درباره عمونوروز، ساختار ادبی خلاق میدهد و شخصیتپردازی میشود و بازنویسی خلاقی تولید میکند که در حال حاضر هم بهترین بازنویسی محسوب میشود.
از متن کتاب:
یکی بود، یکی نبود. در روزگارهای خیلی پیش، مردی بود به نام عمو نوروز. عمو نوروز سالی یک مرتبه، روز اول بهار از سرِ کوه پایین می آمد. عمو نوروز کالاهش نمدی بود، زلف و ریشش را حنا می بست، قدک آبی داشت. گیوه ای تخت نازک و شلواری حریر به پا داشت. عصا زنان به سمتِ دروازه ی شهر می آمد. بیرون دروازه باغچه ای بود، پر از دار و درخت. از هر میوه ای که بخواهی درختی داشت. وقت آمدن عمو نوروز درخت ها پر از شکوفه بودند، و دور تا دور باغچه هم هفت جور گل، گل های رنگ به رنگ سبز می شد. گل سرخ، گل نرگس، گل بنفشه، گل همیشه بهار، گل زنبق، گل لاله و گل نیلوفر.
بیشتر
✔در این کتاب، صبحی به قصه فولکلوریک موجود درباره عمونوروز، ساختار ادبی خلاق میدهد و شخصیتپردازی میشود و بازنویسی خلاقی تولید میکند که در حال حاضر هم بهترین بازنویسی محسوب میشود.
از متن کتاب:
یکی بود، یکی نبود. در روزگارهای خیلی پیش، مردی بود به نام عمو نوروز. عمو نوروز سالی یک مرتبه، روز اول بهار از سرِ کوه پایین می آمد. عمو نوروز کالاهش نمدی بود، زلف و ریشش را حنا می بست، قدک آبی داشت. گیوه ای تخت نازک و شلواری حریر به پا داشت. عصا زنان به سمتِ دروازه ی شهر می آمد. بیرون دروازه باغچه ای بود، پر از دار و درخت. از هر میوه ای که بخواهی درختی داشت. وقت آمدن عمو نوروز درخت ها پر از شکوفه بودند، و دور تا دور باغچه هم هفت جور گل، گل های رنگ به رنگ سبز می شد. گل سرخ، گل نرگس، گل بنفشه، گل همیشه بهار، گل زنبق، گل لاله و گل نیلوفر.
تگ:
نوروز
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عمو نوروز