نهضت میرزا کوچک خان جنگلی و اولین جمهوریی شورایی در ایران
نویسنده:
شاپور رواسانی
درباره:
میرزا کوچک خان
امتیاز دهید
این کتاب منبع بسیار خوبیست برای شناخت ابعاد شکل گیری و شکست نهضت جنگل.
در این کتاب، دکتر رواسانی با اسناد فراوان، که بسیاری از آن ها به زبان روسی یا آلمانی هستند، نشان می دهد که چگونه حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (بلشویکی) که قرار بود حامی نهضت جنگل و عینیت بخش مفهوم انترناسیونالیسم باشد، با فرقه گرایی، آگاهی های دروغین و تشکیل یک-شبه حزب کمونیست ایران، که در واقع یک کمیسیون اجرایی برای اهداف سران بلشویک بود، میان یاران جنگل تفرقه افکندند و مسیر اولین جمهوری شورایی ایران را به کج راهه بردند و جنبش جنگل و مردان بزرگش را وجه المصالحه بستن قرارداد با انگلستان قرار دادند. متاسفانه، هنگامی میزرا کوچک خان و یارانش به خیانت های روسیه شوروی پی بردند و به بلوغ سیاسی رسیدند و دانستند که تنها راه نجاتشان نه کمک ها و آموزه های شوروی، بلکه اتحاد با یکدیگر و دوری از سکتاریسم است که قرارداد بسته شده بود و جنبش می بایست نابود می شد. در یکی از تلخ ترین بزنگاه های تاریخ معاصر ایران، در شبی که قرار بود میرزا و همرزم قدیمی اش- حیدرعمواغلی- با یکدیگر به گفتگو بنشینند و اتحاد کنند، هر دو به فاصله اندکی از هم به قتل می رسند و با مرگشان اولین جمهوری شورایی در ایران هم به پایان می رسد.
مطالعه شکل گیری و شکست جنبش جنگل یکبار دیگر این درس را به ایرانیان می دهد که همسایه شمالیشان نه از قبل از مشروطه، نه در زمان مبارزات مشروطه خواهی، نه در زمان جنبش های آزادی بخش ملی، نه در زمان حزب توده و بعد از آن تا کنون هرگز همپیمان راستینی برایشان نبوده است.
بیشتر
در این کتاب، دکتر رواسانی با اسناد فراوان، که بسیاری از آن ها به زبان روسی یا آلمانی هستند، نشان می دهد که چگونه حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (بلشویکی) که قرار بود حامی نهضت جنگل و عینیت بخش مفهوم انترناسیونالیسم باشد، با فرقه گرایی، آگاهی های دروغین و تشکیل یک-شبه حزب کمونیست ایران، که در واقع یک کمیسیون اجرایی برای اهداف سران بلشویک بود، میان یاران جنگل تفرقه افکندند و مسیر اولین جمهوری شورایی ایران را به کج راهه بردند و جنبش جنگل و مردان بزرگش را وجه المصالحه بستن قرارداد با انگلستان قرار دادند. متاسفانه، هنگامی میزرا کوچک خان و یارانش به خیانت های روسیه شوروی پی بردند و به بلوغ سیاسی رسیدند و دانستند که تنها راه نجاتشان نه کمک ها و آموزه های شوروی، بلکه اتحاد با یکدیگر و دوری از سکتاریسم است که قرارداد بسته شده بود و جنبش می بایست نابود می شد. در یکی از تلخ ترین بزنگاه های تاریخ معاصر ایران، در شبی که قرار بود میرزا و همرزم قدیمی اش- حیدرعمواغلی- با یکدیگر به گفتگو بنشینند و اتحاد کنند، هر دو به فاصله اندکی از هم به قتل می رسند و با مرگشان اولین جمهوری شورایی در ایران هم به پایان می رسد.
مطالعه شکل گیری و شکست جنبش جنگل یکبار دیگر این درس را به ایرانیان می دهد که همسایه شمالیشان نه از قبل از مشروطه، نه در زمان مبارزات مشروطه خواهی، نه در زمان جنبش های آزادی بخش ملی، نه در زمان حزب توده و بعد از آن تا کنون هرگز همپیمان راستینی برایشان نبوده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نهضت میرزا کوچک خان جنگلی و اولین جمهوریی شورایی در ایران
لطفا در انتخاب عنوان منبع دقت بیشتری مبذول فرمائید , سپاس
1.کتاب «جان مارلو» یعنی «خلیج فارس در قرن بیستم» ضمن این که انقلاب گیلان را «غائله» نامیده، مینویسد: « دولت مرکزی این غائله را در اکتبر 1921 میلادی سرکوب و خود میرزا کوچک خان را تیرباران نمود ..... » ؛ از « تیرباران کردن میرزا » پیداست که چه مرجع قابل اعتمادی است ؛ اما اگر در این زمینه به نام تخصص و پرهیز از رویارویی و ... ؛ درِ آگاهی و اندیشیدن را بر خود نمی بندید ( وگرنه باید روشن کنید که در سایت کتاب در پی چیستید ! ) ، بد نیست بدانید که کتاب « میلاد زخم » ، زوایای دیگری از جنبش جنگل را بازنموده است : عنوان : شاکری ، خسرو ؛ میلاد زخم ؛ اختران ؛ تهران ؛ 1386 .
باز هم با احترام به دیدگاه متینانه ی شما؛ میرزا کوچک خان جنگلی در زمانی قد عَلم کرد که کشور عزیز ما زیر چنگال ظلم و جور قاجاریه دست و پا می زد،فساد و دزدی، ارتشاء و راهزنی و قتل و غارت و
بی عفتی و صد ها ظلم و ستم دیگر از طرف دولتمردان بر سر مردم می بارید، نهضت او حد اقل موجب ترس و واهمه ی ستمگران شد، اجازه ندهیم چهره ی شخصیت های بزرگ دلسوز لوث گردد، اگر به
کتابهائی که به آنها اشاره نموده اید نگاهی انداخته باشید، در آنها ضد و نقیض بسیار مشـاهده می شود و نظر یکسـانی نداشته اند ولی اغلب میرزا کوچک خان را شجاع و وطن دوست دانسته و در این
نظر متفقند؛عوامل نفوذی کمونیست و بلشویک های وطن فروش خائن و طرفدار شوروی سابق باعث درهم شکستن نهضت او شد،به هر حال متهم کردن میرزا کوچک خان کار نادرست و نابخردانه ایست
در کوی خرابات یکی درویشم
زان خُم زکوةِ مِی بیاور پیشم
صوفی بچه ام ولی نه کافر کیشم
مولایِ کسی نی ام غلامِ خویشم
6.«سپهبد امان اله جهانبانی» سناتور و وزیر سابق جنگ زیر عنوان «خاطراتی از اوضاع قبل از کودتای 1299» مقالهای در سالنامهٔ دنیا نوشتهاند که در آن سطور ذیل دیده میشود: «در شمال ایران میرزا کوچک خان علم طغیان و یاغیگری برافراشته و دعوی استقلال مینمود.» (سال 1340، صفحهٔ 263)
7.مولف «تاریخ بیداری ایران» میرزا کوچک و اعوانش را در ردهٔ اشرار و غارتگران به شمار آوردهاست. (تالیف حبیبالله مختاری، صفحهٔ 151)
8.«سر پرسی سایکس» در کتاب معروف خود به نام «تاریخ ایران» میرزا کوچک را عامل «سپهدار» نامیده و مدعی است که برگشت میرزا به گیلان به منظور ادامه عمل پرسود یعنی گرفتن ایرانیان ثروتمند و نگاه داشتن آنها برای گرفتن خونبها یا باج سبیل بوده است و مینویسد که حکومت ایران در مقابل این جنبش تقریبا ناتوان بود و اگر اقدامات بریطانیای کبیر نبود احتمال میرفت سلطنت را منقرض کند. (ترجمهٔ فخر داعی گیلانی، جلد 2، صفحات 784 و 749)
9.مدیر روزنامهٔ «اقدام» آقای «عباس خلیلی» جنگلیها را سرزنش میکند از این که نتوانستند در مقابل انگلیسها در تنگهٔ منجیل پایداری کنند و حال آن که با عدهٔ کمتر ولی دلیرتر امکان داشت راه را بر انگلیسها و روسها مسدود ساخت. (مجلهٔ سپید و سیاه، شمارهٔ 208، صفحهٔ 16 به تاریخ 8 مرداد 1338)
10.استاد بهار (ملکالشعرا) در «تاریخ احزاب سیاسی» خود میرزا کوچکخان و کلنل محمدتقیخان پسیان را متهم میکند به این که قصدشان تصرف ایران و ایجاد یک حکومت مرکزی صالح نبوده و به همان ولایاتی که در کف داشته قانع بودهاند. (جلد اول، صفحهٔ 159)
11.در روزنامهٔ دنا منطبعهٔ تهران تحت عنوان «بحث تحلیلی از قیام جنگل» مقالهای است مبتنی بر این که کلنل محمدتقیخان پسیان و شیخ محمد خیابانی و کوچک جنگلی در تکمیل انقلاب مشروطیت نکوشیده و آن را ناقص گذاشتهاند. (شمارهٔ 11 و 12 مورخ 15 و 16 آذرماه 1329)
12.نویسندهٔ کتاب «انقلاب بیرنگ» موجد انقلاب جنگل را مردی معرفی میکند که معتقد به قضا و قدر بود و غالب کارها را به استخاره محول میساخت. ( صفحهٔ 25 تالیف س.ع. آذری)
و...
منابع به قدری بی شمار است که حتی نشد اینجا تمام منابع جمع آوری گردد.
اما دوست عزیز بنده نه سلطنت طلبم و نه متاثر از تبلیغات رسانه های لجن پراکن لیبرال. سخن این است که حقایق را واژگونه جلوه داده اند. به قدری واژگونه که امروز از برخی از خائننان چنان اسطوره هایی ساخته شده است که نظیر ندارند لیک اگر با دقت نظر توجه گردد شاهد ان خواهیم بود که پلشتانی خیانت پیشه و مال اندوز بیش نبوده اند که برای اندک مایه ای حطام از مال گیتی چه خیاناتی که به این سرزمین و به این مردم ننموده اند.
سخنان کوتاه. والسلام.
اما جناب nikdoost .من نه سر عداوت دارم با شما نه طرز تفکر شما. در خصوص میرزا هم کتابهای بیشماری نوشته که توصیه می کنم کتب زیر رو هم نیم نگاهی بیاندازید:
1.کتاب «جان مارلو» یعنی «خلیج فارس در قرن بیستم» ضمن این که انقلاب گیلان را «غائله» نامیده، مینویسد: « دولت مرکزی این غائله را در اکتبر 1921 میلادی سرکوب و خود میرزا کوچک خان را تیرباران نمود.»
2.نویسنده و شاعر فقید «رشید یاسمی» در کتب درسی که به دستور وزارت فرهنگ پهلوی تالیف نموده میرزا کوچک را فردی یاغی که دعوی استقلال مینموده معرفی کرده است.
3.عبدالله مستوفی نویسندهٔ «تاریخ اجتماعی و اداری دورهٔ قاجاریه» معتقد است که میرزا در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم بر خلاف دیانت و حب وطن برنداشته و حتی در مواقعی که کابینههای صلح روی کار میآمده خود را از تماس با دولتیان بر کنار میگرفته است. (جلد سوم، صفحهٔ 119)
4.در مجلهٔ «اسپارتاکوس» چاپ پاریس ضمن یادداشتهایی که از مکزیک برای مجلهٔ مزبور فرستاده شد این مطلب عنوان گردید که از آثار فعالیت کمونیزم به سال 1919 در آسیا، پیدایش دستهای در شمال ایران به رهبری روسها بود که نفوذشان را در گیلان و مازندران مستقر ساخته و در شماره اول مجلهٰٔ کمونیست بینالمللی از آنها پشتیبانی شده است. و مینویسد که ریاست اسمی این نهضت با میرزا کوچک خان بود ولی نهضت را روسها اداره میکردند. کمی بعد میرزا کوچک را مردی صدیق و با وفا نامیده، میگوید یک ایرانی عمیق و متفکر و یک مرد ایدهآل و آرزو بود اما آنهایی که پیرامونش بوده و دعوی همکاریش را داشتند نیمی سرسپردهٔ روسها و نیم دیگر سرسپردهٔ انگلیسها بودند.
با احترام به دیدگاه شما؛ امّا متٱسـفانه بازتاب تبلیغات بیگانگان و تلویـزیون و سایر رسانه های صهیونیستی و سلطنت طلبان است، این تضور که ملّت ایران امثال نواب صفوی را فردی جهادی و انقلابی می
دانند کاملاً نادرست است البته عده ی قلیلی بدون آنکه او را به طور کامل بشناسند انقلابی می شمارند، او فقط یک طلبه بوده و عالم و فقیه نبوده است،حسـاب مردم ایران حسابشان از حکومت ها جدا
است، مردم ایران هرگز از هیچ کس بُت سازی نمی کنند،هاشمی رفسنجانی هم زنده مرده اش ارزش و جایگاه بلندی در اذهان عمومی نداشته و ندارد، به شعور مردم ایران توهین نکن، خودت هم پوشال
اندیش و متعصب به خیالپردازی هستی و اراجیف جعل می کنی، میرزا کوچک خان را نمی شناسی و واقعیت ها را نمی دانی پس سعی نکن بیهوده اظهار نظر کنی، میرزا کوچک خان نه در این دوران بلکه
پیش از انقلاب هم مورد ستایش و احترام مردم بوده است، به چرند گفتن و عوامفریبی خاتمه بده
میانه ی سر و همسر کسی که از سر خویش
گذشـت, بگذرد از هـرچه, جُـز زِ کشـور خویش
به نظر من مهمترین چیز که در تاریخ بایست به آن توجه کرد فکت های تاریخی و حقایقی است که بیانگر نکات اساسی تاریخ می باشد.
متاسفانه در کشور ما تاریخ را همیشه افرادی نگاشتهاند که حکومت در اختیارشان بوده ساختار در اختیارشان بوده قلم در اختیارشان بوده قدرت در اختیارشان بوده و این افراد بنا بر توصیه حکام وقت هر چیز را حکام دوست می داشتند و به سودشان بو مینوشتند.
کافیه که فقط به کتاب های تاریخ ادوار مختلف نگاه کنیم مثلاً در خصوص فردی به نام نواب صفوی که از روحانیون جریان فدائیان اسلام بوده و ترور های زیادی رو در حکومت پهلوی اول به این گروه نسبت میدهند مشاهده کنیم که در زمان پهلوی اول که قدرت در اختیار این ساختار بوده این فرد را به دلیل کشتارهای بیرحمانه و خارج از عرف تروریست خطاب میکنند و در زمان جمهوری اسلامی که قدرت به روحانیون شیعه واگذار میشه این فرد به فردی جهادی و انقلابی بدل می گردد.
در خصوص افراد دیگر نیز وضع به همین منوال است. در خصوص میرزای جنگلی نیز اگر به رسانهها و روزنامههای اون عصر مراجعه کنیم ,یعنی عصری که رضاخان به قدرت رسیده مشاهده میکنیم که اکثر رسانه های آن زمان به این فرد تاختن و به عنوان یک مزدور و به عنوان عامل بیگانه از اون نام بردند. همان کسی که قصد تجزیه و از میان بردن حاکمیت ارضی ایران رو در گیلان و طبرستان داشته اما الان سیستم حاکم به سمتی رفته که متاسفانه از این فرد یک الگو ساخته و چه بسا اگر رضاخان امسال میرزای جنگلی امسال پسیان امسال شیخ خزعل و امسال تجزیه طلبان آذربایجان رو سرکوب نمی کرد الان به جای ایران , ایرانستان داشتیم.
متاسفانه عده ای از دوستان سر خودشان را در برف فرو کردند و هر چیزی که به ذهنشان بر سد را بیان می کنند .
فکر کنم ما در تاریخ 3000 ساله ی سرزمین خودمون فقط به فکر بت سازی بوده ایم. همش هم معترضیم که چرا اوضاع هر روز بحرانی تر می شود. می دانید دلیل بحران ها چیست؟ دلیل خود مایم که همیشه فریب فیک نیوزها رو خورده ایم و می خوریم. یک زمانی یک رسانه مثل تلویزیون ملکه بریتانیا بی بی سی می آید از امثال هاشمی رفسنجانی تمجید می کند و ما چشم به رزومه ی این فرد می بندیم. یک زمانی می ایند به اسم میرزای جنگلی نامه جعل می کنند و ما چشمانمان را می بندیم. متاسفانه عده ای روشنفکرنمای پوشال اندیش که فقط به فکر این هستند که نکند بت های آن و تعصباتشان ویران شود فقط دارند ما رو به دور خود می چرخانند.
متٱسفانه شما هم نمی دانید تاریخ چیست، در ارتباط با مزدکیان نفاق افکن و خائن هم چیزی نمی دانید، میرزا کوچک خان عامل شـوروی و وطن فروش نبود، امیر کبیـر بابیان و بهائیان را قتـل عام نکرد،
تلاش در وارونه جلوه دادن حقایق بیهوده است، حداقل چند صفحه از این کتاب را بخوان، یکی از صفات بارز ایرانیان وطن دوستی است، بخش دیگری از نوشته های میرزا کوچک خان در مقدمه ی همین
کتاب؛ " ... من و رفقایم محال است آلت دست آنها شـویم, عاری از شرف می دانم کسی که را که حقوق حاکمیت و استقلال را هدیه شـغل و مقام کند, من اسـتقلال ایران را طالبم. آسایش ایرانی و
همه ی ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم ..., ما به شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده ایم و با شرافت خواهیم مُرد ... "
روی نهفتن که چه؟ یعنی من نیکویم؟
تا تو بدین سیرتی؛ نه تو و نه نیکوئی