علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران
نویسنده:
بهرام اخوان کاظمی
امتیاز دهید
«احزاب سیاسی» یکی از ارکان مهم «توسعه ی سیاسی» در دنیای امروز می باشند. اغلب اندیشمندان سیاسی وجود احزاب را مایه ی توسعه و ثبات سیاسی، افزایش مشارکت های سیاسی ـ اجتماعی و عامل تحقق و تحرک دموکراسی می دانند. علی رغم این اعتقاد، عده ای هم نسبت به این پدیده انتقاداتی دارند که وجود آن را مایه ی تفرقه، تشتت و بی ثباتی سیاسی ـ اجتماعی می دانند. اما آنچه از تجربه ی کشورهای موفق در زمینه ی احزاب فهمیده می شود احزاب می توانند حلقه ی ارتباط مناسبی جهت مشارکت سیاسی بهینه ی مردم در عرصه ی حکومت باشند.
تجربه ی احزاب سیاسی در ایران به دوران انقلاب مشروطیت باز می گردد، اما متأسفانه تاریخ تحزب در ایران بیانگر نوعی ناکارآمدی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. تجربه ی تحزب در ایران به خوبی نشان می دهد که این پدیده نتوانسته به طور مطلوب کارویژه ها و اهداف مورد نظر را تأمین کند و معمولاً در نحوه ی شکل گیری، تداوم حیات حزب، کارویژه های عضوگیری و تعیین خط مشی ها و... با نقصان هایی همراه بوده است. به هر حال، با این تجربه ی احزاب سیاسی در ایران، این سؤال مطرح است که آیا در ایران پس از انقلاب اسلامی احزاب مایه ی توسعه و ثبات سیاسی، مشارکت عمومی و تحقق کارویژه های آن مساعد می باشد؟ با توجه به کمبود منابع و معمولاً منابع ضعیف و سطحی در این زمینه و با توجه به اشراف نویسنده به موضوع و تلاش او در مراجعه به تمام منابع مرتبط با موضوع، این اثر یکی از کارهای بسیار جالب در زمینه ی علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران می باشد که می تواند پاسخگوی سؤالات و شبهات متعدد در زمینه ی احزاب و کارآمدی یا ناکارآمدی آنها در ایران برای محققان و دانشجویان و سیاستمداران باشد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی با امید به اینکه اثر حاضر بتواند سرآغاز مناسبی برای تجزیه و تحلیل پدیده ی احزاب سیاسی در محافل دانشگاهی و پژوهشی باشد، اقدام به انتشار این پژوهش نموده است تا بتواند رهگشای مباحث جدید و نقادانه در زمینه ی احزاب سیاسی در ایران باشد.
بیشتر
تجربه ی احزاب سیاسی در ایران به دوران انقلاب مشروطیت باز می گردد، اما متأسفانه تاریخ تحزب در ایران بیانگر نوعی ناکارآمدی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی بوده است. تجربه ی تحزب در ایران به خوبی نشان می دهد که این پدیده نتوانسته به طور مطلوب کارویژه ها و اهداف مورد نظر را تأمین کند و معمولاً در نحوه ی شکل گیری، تداوم حیات حزب، کارویژه های عضوگیری و تعیین خط مشی ها و... با نقصان هایی همراه بوده است. به هر حال، با این تجربه ی احزاب سیاسی در ایران، این سؤال مطرح است که آیا در ایران پس از انقلاب اسلامی احزاب مایه ی توسعه و ثبات سیاسی، مشارکت عمومی و تحقق کارویژه های آن مساعد می باشد؟ با توجه به کمبود منابع و معمولاً منابع ضعیف و سطحی در این زمینه و با توجه به اشراف نویسنده به موضوع و تلاش او در مراجعه به تمام منابع مرتبط با موضوع، این اثر یکی از کارهای بسیار جالب در زمینه ی علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران می باشد که می تواند پاسخگوی سؤالات و شبهات متعدد در زمینه ی احزاب و کارآمدی یا ناکارآمدی آنها در ایران برای محققان و دانشجویان و سیاستمداران باشد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی با امید به اینکه اثر حاضر بتواند سرآغاز مناسبی برای تجزیه و تحلیل پدیده ی احزاب سیاسی در محافل دانشگاهی و پژوهشی باشد، اقدام به انتشار این پژوهش نموده است تا بتواند رهگشای مباحث جدید و نقادانه در زمینه ی احزاب سیاسی در ایران باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران
اگر رژیم دموکراتیک است، یعنی اگر قدرت متعلق به ملت بوده و خود ملت آن را در اختیار قوه مجریه گذاردهاست طبیعیترین وسیله همان مراقبت دائم ملت است. آن که قدرت میبخشد اگر میخواهد مطابق منافعش عمل شود باید خود مراقب باشد. حکومت دموکراتیک به معنای حقیقی فقط در بین ملتهایی حکمفرماست که قوه مجریه را دائماً تحت کنترل و مراقبت خود دارند. آنجا که چنین مراقبتی نیست، آنجا حکومت دموکراتیک نمیتواند وجود داشته باشد… اگر عمل مراقبت از طرف ملت انجام نگیرد، مجلس به طرف قطب جذاب کشیده میشود و بزودی خود یکی از ابزار استبداد قوه مجریه میگردد… مراقبت دائمی افراد ملت فقط از راه حزب میسر است… حزب است که تشکیلات دائم آن در گوشه و کنار مملکت همیشه مشغول کار است و مردم در حوزههای حزبی مراقبت دائمی خود را عملی میسازند و از راه سلسله مراتب این مراقبت به مجلس کشیده شده و در آنجا عمل میکند. دموکراسی بدون حزب یک اسکلت بیجان است و اگر به وضع مملکت خود ما توجه نمائید، میفهمید چرا تمام ظواهر و تشکیلات دموکراتیک موجود است جز آنچه که به دموکراسی حقیقت میبخشد. … آن که دموکراسی میخواهد باید رنج تشکل و تحزب را قبول کند. (ص ۳۷۸)
آنچه رژیم استبدادی را از رژیم دموکراتیک متمایز میسازد، «وضعیت» قدرت قوه مجریه است. در حکومت استبدادی قوه مجریه قدرت را متعلق به خود میداند (حتی در بعضی موارد ملت را متعلق به خود میداند) و آن را صرف انجام تمایلات، آرزوها و منافع خود مینماید. در حکومت دموکراسی قدرت متعلق به ملت است، از ملت برخاسته و با اراده ملت در اختیار قوه مجریه گذارده شده تا صرف انجام تمایلات، آرزوها و منافع ملت گردد. (ص ۳۷۷)
احساسات مردم وقتی میتواند یک نیروی مؤثر باشد که به وسیله احزاب تشکل یافته، افراد در یک چارچوب محکم مرامی به هم پیوسته و حرکتشان در یک زمان و با هم انجام بگیرد و به واسطه تبلیغات هیجانها دوام پیدا کند. … (کمی تجربه، جاه طلبی و گاهی فساد) همواره یک نوع بدبینی «مزمن» نسبت به حزب وجود دارد که بیشتر از خوی تکروی و پرورش خودمحوری ما ایرانیان سرچشمه میگیرد. این بدبینی تا به امروز مانع شدهاست که حزب بزرگی برای مدت طولانی به وجود آید…