زن و عشق در دنیای صادق هدایت
نویسنده:
محمود کیانوش
درباره:
هادی صداقت(صادق هدایت)
امتیاز دهید
درباره ى صادق هدايت بسيار خوانده و شنيده ايم. تحليل گران نيز هر يك زواياى مختلف داستانهاى او را تحليل كرده اند. اما از آنجا كه هدايت جزء نويسندگان ماندگار تاريخ ادبيات ايران و جهان است، همچنان گوشه هاى تازه اى در داستانهايش يافت مى شود كه باز هم نياز به يك بازنگرى و تحليلى ديگر دارد. اين مهم را بدون آنكه شباهتى به تفسيرها و توجيهاتى كه تا كنون در مورد هدايت شده، داشته باشد، محمود كيانوش شاعر، نويسنده و پژوهشگر به عهده گرفته است.
محمود كيانوش در كتابى با عنوان زن و عشق در دنياى هدايت به بررسى زن در نوشته ها و نانوشته هاى مى پردازد. كيانوش مى گويد: در زندگى هر مردى چهار زن وجود دارد. مادر، خواهر، همسر و دختر. هدايت در داستانهايش بزرگترين جاى خالى را به مادر داده است. در بوف كور مى نويسد: عمويم پيرمردى بود قوزكرده، عباى زرد پاره اش روى دوشش بود، پلكهاى ناسور سرخ و شكرى داشت. يك شباهت دور مضحك با من داشت. مثل اينكه عكس من روى آينه دق افتاده باشد. من هميشه شكل پدرم را پيش خودم همين جور تصور مى كردم. هدايت در واقع در اين نانوشته پدر را غصب كننده ى مادر مى داند. فضاى داستانها از حضور مادر در مقام «صاحب بهشت كودكى انسان» خالى است و در اين جاى خالى است كه مردهاى كودك مانده ى طبقه ى مرفه يا اشراف با عقده هايشان سرگردانند و خودكشى يا معشوق كشى و يا هردوكشى مى كنند. نكته ى جالبى كه ديگران هم به آن اشاراتى كرده اند و شايعاتى نيز در كنار آن ساخته اند، وجود زن به عنوان معشوق در زندگى واقعى و در داستانهاى هدايت است. كيانوش مى گويد، از نظر هدايت زن با زيبايى اش وقتى پرستيدنى است كه دست نيافتنى باشد. چنانكه معشوقه در غزل كلاسيك دست نيافتنى است. بنابراين عشق در رمانهاى او «عشق غزلى» است. مولوى مى گويد: گفتيد يافت مى نشود، جسته ايم ما / گفت آنكه يافت مى نشود، آنم آرزوست. يعنى آنچه دست يافتنى است خواستنى نيست. داش آكل يكى ديگر از اين نمونه هاست. جوانمرد وكيل و وصى حاجى، عاشق دخترى در پشت پرده با دو چشم سياه گيرا مى شود و سرانجام بر سر آن دو چشم سياه جان مى بازد. اما به دختر دست نمى يابد. آه از آن نرگس جادو كه چه بازى انگيخت / واى از آن مست كه با مردم هشيار چه كرد! زن اثيرى و لكاته در بوف كور نيز حكايت از همان خواستنى هاى دست نيافتنى دارد.
بیشتر
محمود كيانوش در كتابى با عنوان زن و عشق در دنياى هدايت به بررسى زن در نوشته ها و نانوشته هاى مى پردازد. كيانوش مى گويد: در زندگى هر مردى چهار زن وجود دارد. مادر، خواهر، همسر و دختر. هدايت در داستانهايش بزرگترين جاى خالى را به مادر داده است. در بوف كور مى نويسد: عمويم پيرمردى بود قوزكرده، عباى زرد پاره اش روى دوشش بود، پلكهاى ناسور سرخ و شكرى داشت. يك شباهت دور مضحك با من داشت. مثل اينكه عكس من روى آينه دق افتاده باشد. من هميشه شكل پدرم را پيش خودم همين جور تصور مى كردم. هدايت در واقع در اين نانوشته پدر را غصب كننده ى مادر مى داند. فضاى داستانها از حضور مادر در مقام «صاحب بهشت كودكى انسان» خالى است و در اين جاى خالى است كه مردهاى كودك مانده ى طبقه ى مرفه يا اشراف با عقده هايشان سرگردانند و خودكشى يا معشوق كشى و يا هردوكشى مى كنند. نكته ى جالبى كه ديگران هم به آن اشاراتى كرده اند و شايعاتى نيز در كنار آن ساخته اند، وجود زن به عنوان معشوق در زندگى واقعى و در داستانهاى هدايت است. كيانوش مى گويد، از نظر هدايت زن با زيبايى اش وقتى پرستيدنى است كه دست نيافتنى باشد. چنانكه معشوقه در غزل كلاسيك دست نيافتنى است. بنابراين عشق در رمانهاى او «عشق غزلى» است. مولوى مى گويد: گفتيد يافت مى نشود، جسته ايم ما / گفت آنكه يافت مى نشود، آنم آرزوست. يعنى آنچه دست يافتنى است خواستنى نيست. داش آكل يكى ديگر از اين نمونه هاست. جوانمرد وكيل و وصى حاجى، عاشق دخترى در پشت پرده با دو چشم سياه گيرا مى شود و سرانجام بر سر آن دو چشم سياه جان مى بازد. اما به دختر دست نمى يابد. آه از آن نرگس جادو كه چه بازى انگيخت / واى از آن مست كه با مردم هشيار چه كرد! زن اثيرى و لكاته در بوف كور نيز حكايت از همان خواستنى هاى دست نيافتنى دارد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زن و عشق در دنیای صادق هدایت