بدایع
مروری بر کتاب:
بدایع شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی که خود از بدایع روزگار بود یکی از نفیس ترین قسمت های گنجینه کلیات این شاعر بزرگوار را تشکیل می دهد. در خصوص مولفان و شرح حیات سعدی تحقیقات زیادی به عمل آمده. علمایی چند عمری مصروف این خدمت نموده اند.
سعدی به عقیده مشهور در شیراز به سال 580 متولد و 690 یا 691 وفات یافته و معاصر با اتابکان فارس بوده است. مجموع تالیفات شاعر را تقریبا 35 سال پس از وفات او شخصی موسوم به علی بن احمد بن ابی بکر بیستون جمع کرده ...
ای که انکار کنی عالم درویشان را تو نه دانی که چه سودا و سر است ایشان را
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکی ست که به شمشیر میسر نشود سلطان را
طلب منسب فانی نکند صاحب عقل عاقل آن است که اندیشه کند پایان را
آن ندارند که این ملک مجازی دارند وآنچه دارند به حسرت بگذارند آن را ...
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
***
دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا گوش من و تا بحشر حلقه هندوی دوست
گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست
هر غزلی نامه ایست قصه عشق اندر او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی او
بیشتر
بدایع شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی که خود از بدایع روزگار بود یکی از نفیس ترین قسمت های گنجینه کلیات این شاعر بزرگوار را تشکیل می دهد. در خصوص مولفان و شرح حیات سعدی تحقیقات زیادی به عمل آمده. علمایی چند عمری مصروف این خدمت نموده اند.
سعدی به عقیده مشهور در شیراز به سال 580 متولد و 690 یا 691 وفات یافته و معاصر با اتابکان فارس بوده است. مجموع تالیفات شاعر را تقریبا 35 سال پس از وفات او شخصی موسوم به علی بن احمد بن ابی بکر بیستون جمع کرده ...
ای که انکار کنی عالم درویشان را تو نه دانی که چه سودا و سر است ایشان را
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکی ست که به شمشیر میسر نشود سلطان را
طلب منسب فانی نکند صاحب عقل عاقل آن است که اندیشه کند پایان را
آن ندارند که این ملک مجازی دارند وآنچه دارند به حسرت بگذارند آن را ...
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
***
دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا گوش من و تا بحشر حلقه هندوی دوست
گر متفرق شود خاک من اندر جهان باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست
هر غزلی نامه ایست قصه عشق اندر او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر سحر نخواهد خرید غمزه جادوی او
آپلود شده توسط:
farshid_ett
1396/12/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بدایع