شیاطین (جن زدگان)
نویسنده:
فئودور داستایوفسکی
مترجم:
سروش حبیبی
امتیاز دهید
✔️ در رمان شیاطین (جن زدگان)، گروهی سیاسی که در تسخیر ایده یی درآمده اند، درصدد هستند که آرمان های فردی راسکلنیکف (قهرمان رمان جنایت و مکافات) را این بار به صورتی اجتماعی و نه فردی تحقق بخشند. راسکلنیکف برای اثبات آزادی بی حد و حصر خود و برای اینکه این مساله را برای خود و فقط برای خود ثابت کند که او مردی است برتر، که اراده اش مافوق هر اخلاق و قانونی است دو نفر (پیرزن رباخوار و خواهرش) را به قتل می رساند و سپس در توجیه این جنایت می گوید که «این یک موجود انسانی نیست که به دست من کشته شده، بلکه یک اصل اخلاقی است.» به این ترتیب اخلاق و قانون تحت الشعاع اراده فردی قرار می گیرد که می خواهد فراتر از آن عمل کند و در واقع «خود خدا» شود زیرا آنچه که مقدس شمرده می شود از نظرش همانا اراده «فردی» است که قدرت خدایی می یابد که بالاتر از هر چیزی قرار می گیرد.
در شیاطین همین روند ولی متکامل تر ادامه پیدا می کند. در اینجا «ملت» یا «توده» است که به جای «فرد» تقدیس می شود و «توده» نیز همچون «فرد» فراتر از هر قانون اخلاقی جای می گیرد و جایگاهی خدایی پیدا می کند. شاتوف از اعضای این گروه سیاسی می گوید؛ «من ملت (توده) را تا پایه خدایی بالا برده ام... توده (ملت) تن خداست.» در هر دو حالت چه در راسکلنیکف (به عنوان یک فرد) و چه در آن گروه سیاسی، یک قاعده اصلی به عنوان تنها قانون و «راهنمای عمل» کارکرد پیدا می کند و آن ایمان به اینکه فراترین قانون اخلاق، تعالی بخشیدن و بالا کشیدن خویش است. این خویش (خود) در جنایت و مکافات «فرد» است و در شیاطن «توده» است. اگرچه که «توده» نیز پوششی است که تحت الشعاع اراده های فردی تک تک «فرد»ها قرار می گیرد اما «توده» همچون خدا ستایش می شود و هر عملی تنها در چارچوب منافع انتزاعی به نام «توده» (خلق) توجیه پیدا می کند.
راسکلنیکف اما پس از قتل دچار تردید می شود و این تردید عذابش می دهد، زیرا نمی تواند تبعات روحی عمل خود را گردن بگیرد و به تعبیر نیچه «پس از عمل تاب تصور کاری را که کرده بود نداشت.» او فقط پس از عمل (کشتن آن پیرزن و خواهرش) است که می فهمد نمی تواند آن شخص «استثنایی» و «خداوندی» که دوست می داشت باشد. علاوه بر آن راسکلنیکف «خدایی» یا «ایمانی» پیدا نکرده بود که با اتکای به آن و پشتوانه عظیم روحی ناشی از آن، تبعات روحی پس از عمل را تحمل کند، بدون آنکه دچار تردید یا مکافات عملش بشود. راسکلنیکف در مورد همانان (یعنی کسانی که اعتقاداتشان پشتوانه عملشان است) می گوید؛ «اعتقاد آنها پشتوانه شجاعتشان است پس حق دارند، حال آنکه من چنین پشتوانه یی نداشتم و در نتیجه حق نداشتم اقدام به کاری کنم که کردم.» او می خواست همچون خدایان با اتکا به خود و بدون پاسخگویی به «دیگری» و صرفاً برای اثبات خویشتن به خود هر عملی را انجام دهد و انسانی باشد که جای خدا قرار گیرد اما نتوانست.
کاراکترهای رمان شیاطین با پیچیدگی و تردستی بیشتر از راسکلنیکف اما با همان ایده و بن مایه تحت عنوان تقدیس «توده» و حاکمیت خلق مبارزه یی مخفی را سازمان می دهند، آنان که خود پدیده های غریبی اند اگرچه تحت پرچم جایگزین کردن خلق به جای خدا به مبارزه یی پیگیر ادامه می دهند اما در عین حال هر یک از آن افراد داعیه خدایی دارند. بعضی صرفاً به رتق و فتق امور عملی گروه می پردازند مانند پیوتر وروخورونسکی رهبر گروه که بعداً معلوم می شود آنچه می خواسته قدرت است و البته در همان حول و حوش نیز گروهی مشغول تئوری پردازی با بافته های ذهن خود برای عمل کردن هستند.
بیشتر
در شیاطین همین روند ولی متکامل تر ادامه پیدا می کند. در اینجا «ملت» یا «توده» است که به جای «فرد» تقدیس می شود و «توده» نیز همچون «فرد» فراتر از هر قانون اخلاقی جای می گیرد و جایگاهی خدایی پیدا می کند. شاتوف از اعضای این گروه سیاسی می گوید؛ «من ملت (توده) را تا پایه خدایی بالا برده ام... توده (ملت) تن خداست.» در هر دو حالت چه در راسکلنیکف (به عنوان یک فرد) و چه در آن گروه سیاسی، یک قاعده اصلی به عنوان تنها قانون و «راهنمای عمل» کارکرد پیدا می کند و آن ایمان به اینکه فراترین قانون اخلاق، تعالی بخشیدن و بالا کشیدن خویش است. این خویش (خود) در جنایت و مکافات «فرد» است و در شیاطن «توده» است. اگرچه که «توده» نیز پوششی است که تحت الشعاع اراده های فردی تک تک «فرد»ها قرار می گیرد اما «توده» همچون خدا ستایش می شود و هر عملی تنها در چارچوب منافع انتزاعی به نام «توده» (خلق) توجیه پیدا می کند.
راسکلنیکف اما پس از قتل دچار تردید می شود و این تردید عذابش می دهد، زیرا نمی تواند تبعات روحی عمل خود را گردن بگیرد و به تعبیر نیچه «پس از عمل تاب تصور کاری را که کرده بود نداشت.» او فقط پس از عمل (کشتن آن پیرزن و خواهرش) است که می فهمد نمی تواند آن شخص «استثنایی» و «خداوندی» که دوست می داشت باشد. علاوه بر آن راسکلنیکف «خدایی» یا «ایمانی» پیدا نکرده بود که با اتکای به آن و پشتوانه عظیم روحی ناشی از آن، تبعات روحی پس از عمل را تحمل کند، بدون آنکه دچار تردید یا مکافات عملش بشود. راسکلنیکف در مورد همانان (یعنی کسانی که اعتقاداتشان پشتوانه عملشان است) می گوید؛ «اعتقاد آنها پشتوانه شجاعتشان است پس حق دارند، حال آنکه من چنین پشتوانه یی نداشتم و در نتیجه حق نداشتم اقدام به کاری کنم که کردم.» او می خواست همچون خدایان با اتکا به خود و بدون پاسخگویی به «دیگری» و صرفاً برای اثبات خویشتن به خود هر عملی را انجام دهد و انسانی باشد که جای خدا قرار گیرد اما نتوانست.
کاراکترهای رمان شیاطین با پیچیدگی و تردستی بیشتر از راسکلنیکف اما با همان ایده و بن مایه تحت عنوان تقدیس «توده» و حاکمیت خلق مبارزه یی مخفی را سازمان می دهند، آنان که خود پدیده های غریبی اند اگرچه تحت پرچم جایگزین کردن خلق به جای خدا به مبارزه یی پیگیر ادامه می دهند اما در عین حال هر یک از آن افراد داعیه خدایی دارند. بعضی صرفاً به رتق و فتق امور عملی گروه می پردازند مانند پیوتر وروخورونسکی رهبر گروه که بعداً معلوم می شود آنچه می خواسته قدرت است و البته در همان حول و حوش نیز گروهی مشغول تئوری پردازی با بافته های ذهن خود برای عمل کردن هستند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شیاطین (جن زدگان)