رسته‌ها
فردوسی - شماره 16 - 30 بهمن 1357
امتیاز دهید
5 / 2.7
با 10 رای
امتیاز دهید
5 / 2.7
با 10 رای
صاحب امتیاز و مدیرمسئول: نعمت الله جهانبانویی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
42
آپلود شده توسط:
morad850
morad850
1396/10/25

کتاب‌های مرتبط

فردوسی - شماره 33 - 5 تیر 1358
فردوسی - شماره 33 - 5 تیر 1358
4.8 امتیاز
از 28 رای
فردوسی - شماره 10  - 18 دی 1357
فردوسی - شماره 10 - 18 دی 1357
3.3 امتیاز
از 30 رای
فردوسی - شماره 953 - 18 اسفند 1348
فردوسی - شماره 953 - 18 اسفند 1348
4.8 امتیاز
از 32 رای
فردوسی - شماره 17 - 7 اسفند 1357
فردوسی - شماره 17 - 7 اسفند 1357
2.7 امتیاز
از 7 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فردوسی - شماره 16 - 30 بهمن 1357

تعداد دیدگاه‌ها:
13
این همه در مورد این مجله اظهار نظر کرده اید ولی مشخص است که هیچ کدام این مجله را نخوانده اید.
اینجا شده محلی برای درد دل کردن هواداران و مخالفان سلطنت.
یکی رفته ذوق کنان یک جمله از کتاب امام محمد غزالی در حقانیت پادشاهان را آورده. انگار که مقلد "امام محمد غزالی" است.
جای دیگری مرقوم کرده که این مجله توده ای است.
دیگری می گوید: اکثر روشنفکران متوهم چپی در زمان شاه دهها مقاله نوشته بودند و مشغول شستشوی مغزی جوانان بودند. و خوب یادش می رود که ساواکی حسابی خدمت این جور آدمها می رسید. و این که مجله فردوسی یک مجله ادبی بود که محافل ادبی وابسته به دربار هم قبولش داشتند. چرا؟ چون یکی از وابستگان به شاه در آن بود.
مجله فردوسی یک مجله قدیمی ادبی است.
صاحب امتیاز این مجله که تا سال 1353 چاپ می شده به طرفداری از دربار پهلوی شهرت داشته.
از نویسندگان این مجله "عباس پهلوان" است. که امروز خودش یک سلطنت طلب است. یا حداقل در رسانه های سلطنت طلب برنامه دارد. کافی است مجله را دانلود کنید ببینید که عباس پهلوان در مورد طرح روی جلد مطلبی نوشته است.
از همه بامزه تر و مضحک تر این است که ظاهرا عباس پهلوان یکی از بستگان محمدرضا شاه است. اصلا صفت پهلوان از القاب دودمان پهلوی است.
مضحک تر این است که یکی از نویسندگان این مجله که دوستان عالم و دانشمند فکر می کنند یک مجله وابسته به حزب توده است، ایرج پزشک زاد معروف است. که در چند شماره از این نشریه کتاب شوایک را به صورت پاورقی چاپ کرده.
در این مجله جهانگیر هدایت برادرزاده صادق هدایت هم حظور دارد.
این طور که معلوم است ایرانیان هنوز در کربلای انقلاب 57 گیر کرده اند. بدجوری گیر کرده اند.
چیزی که برایم جالبه اینه که اکثرنویسندگان چپی به اصطلاح روشنفکرمتوهم انزمان که از مزایای جامعه بدون طیقه توحیدی-ومبارزه با امپریالیسم و حقوف طبقه کارگر و...دههاکتاب و مقاله نوشته و سخنرانیهایشان گوش فلک را کر میکرد..و بسیاری از جوانان و دانشجویان را با این مطالب شستشوی مغزی دادند...خودشان و فرزندانشان اکنون در بهترین کشورهای اروپا و شهرهای امریکا ساکن هستند...!!!!!
گوئی وظیفه تاریخیشان را درقبال کشور بخوبی انجام داده و حالا از بازنشستگی خود لذت میبرند....
کتاب نصیحه الملوک جزو کتب معتبر حدیثى اهل سنت به حساب نمى آید و غزالى نیز هیچ اعتبارى به عنوان یک محدث ندارد (او یک متکلم اشعرى مسلک بود). در حالى که کتاب صحیح بخارى معتبرترین کتاب از "صحاح سته" (6 کتاب اصلى حدیث و روایت نزد اهل سنت) است و غزالى هم به عنوان یک سنى شافعى آنرا قبول دارد. در ضمن غزالى رئیس نظامیه بغداد (مهمترین مرکز علمى خلافت عباسى) و نوکر همزمان دستگاه خلافت عباسى و سلطان سلجوقى بود که اولى عرب و دومى ترک بود!(در اندیشه غزالى مطلقا هیچ نشانى از شعوبى گرى و ایران پرستى وجود ندارد). حمایت او از نهاد خلافت تا حدى بود که یزید ابن معاویه را از اتهام قتل حسین ابن على تبرئه میکرد و بدگویى از حجاج ابن یوسف ثقفى بدنام ترین و خونخوارترین کارگزار بنى امیه را حرام میدانست!
السلطان ظل الله فی الارض
دوستانی که میخواهند این حدیث را که پادشاه سایه خدا بر روی زمین هستند پیدا کنند می توانند کتاب ( نصیحه الملوک غزالی ) را مطالعه کنند همه ما میدانیم که عرب ها برای پادشاه واژه های ( ملک یا سلطان ) بکار می برند و همینطور که از نام کتاب معنی میشود ( نصیحه الملوک ) بسیار روشن هست یعنی نصیحت پا پند و اندرز پادشاهان ... حالا اگر دوستان میخواهند این حدیث را که پادشاهان سایه خدا بر روی زمین هستند را پیدا کنند می توانند سری به صفحه 39 و 40 کتاب اگر اشتباه نکرده باشم بزنند. غزالی در این کتاب به صراحت اعلام میکند که پیامبران آخرت مردم را می سازند و پادشاهان دنیا را آبادان میکنند لطفا دوستان این کتاب را در اینجا دانلود کنند
در ضمن دوستان سعی کنند کتاب را بصورت کامل مطالعه کنند تا بدانند این فیلسوف ایرانی ( امام محمد عزالی ) چقدر ارزش و اعتبار برای پادشاهان ایرانی قائل بود و اصلا نمی توانست ایران را بدون پادشاهی متصور کند زیرا که آبادانی ایران را فقط از ناحیه پادشاهان وطن پرست میدانست ولاعیر
هیچ حدیث معتبرى از پیامبر اسلام وجود ندارد که پادشاهان را ظل الله خطاب کرده باشد. در مقابل حدیثى موثق از پیامبر اسلام در مجامع روایی شیعه و سنى وجود دارد که"منفورترین اسامى نزد خدا" را "شاه شاهان (شاهنشاه)" میداند (قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ” أخنى الأسماء يوم القيامة عند الله رجل تسمى ملك الملوك ” .صحيح بخاري –حديث 2606).
منظومه ظل الله یکى از درخشان ترین آثار ادبیات معاصر فارسى است که مولف آن خاطرات خود در زندان کمیته مشترک را شرح میدهد و البته تنها بخش کوچکی از جنایات جلادان کمیته مشترک را با هنر خود به تصویر کشیده است. نه مجله فردوسى مجله توده ای بود و نه این کتاب در رژیم سابق اجازه انتشار داشت (نظیر تمامى دیگر آثار ادبیات و هنر رادیکال). البته این "نظام دموکرات" طبق گزارش سازمان عفو بین الملل در سال 1975 داراى "بدترین وضعیت حقوق بشر در جهان" و یکى از رکوردهاى زندانیان سیاسى در دنیا بود و پاکترین و مستعدترین جوانان آن پنهان در خانه هاى تیمى و کپسول هاى سیانید پتاسیم در دهان، براى برانداختن اساس آن مبارزه میکردند.
منظور شاه یا کسانی که از طرف او می گویند «او نمی خواست خونریزی کند» این است که آدم کشی و شکنجه ای که قبلاً صورت گرفته بود حق دستگاه پهلوی بوده است و اصلاً خونریزی حساب نمی شده و منتی هم بر سر مردم بگذارند که می توانستیم بیشتر بکشیم و لطف کردیم.
خونریزی شاه از روز 28 مرداد 32 شروع شده بود و همیشه ادامه داشته است. زیرا نظامی که بر اساس قانون مشروطه غیر قانونی و مبتنی بر کودتا بود در واقع نمی توانست بر خون مردم استوار نباشد.
او با خواری و ذلت از ایران خارج شد.
شاه در کتاب پاسخ به تاریخ می گوید ترجیح میدهم از ایران بروم اما تاج و تخت من بر خون مردم استوار نباشد.
ای کاش در سال 32 که از ایران رفته بود دیگر برنمیگشت و اجازه میداد ایران مسیر دموکراسی را طی کند...
محمدرضا خودش در پیام رادیویی در آبان 57 می گوید: « من صدای انقلاب شما را شنیدم» و «اشتباهات گذشته دیگر تکرار نمی شود» این یعنی او خود جنایتها (اشتباهات ) خود را قبول داشته است.

این جمله را باید با آب طلا بنویسند این جمله هیچ چیز از ارزش های پاک پادشاهی ایران کم نخواهد کرد بلکه این روزها بر عظمت و بزرگی این پادشاه بزرگ نیز افزوده است
ملت ایران دیگر فریب این حرفها را نخواهند خورد
محمدرضا خودش در پیام رادیویی در آبان 57 می گوید: « من صدای انقلاب شما را شنیدم» و «اشتباهات گذشته دیگر تکرار نمی شود» این یعنی او خود جنایتها (اشتباهات ) خود را قبول داشته است.
او با خواری و ذلت از ایران خارج شد.در حالی که اشک ذلت و خواری از دیده می ریخت. با خواری و ذلت مرد در غربت و در حالی که همه دوستان و اربابان سابق جز یک نفر به او پشت کرده بودند.
او آنقدر نامرد و ترسو بود که نوکر چاپلوس خودش (امیرعباس هویدا) را به زندان انداخت.
در همه اینها ذلت و خواری دیده می شود نه مردانگی و شجاعت.
مرحوم دکتر سیف پور فاطمی (برادر دکتر فاطمی) در مصاحبه ای به این موضوع اشاره می کند که مرگ ذلت بار او را دکتر حسین فاطمی پیش بینی کرده بود.
فردوسی - شماره 16 - 30 بهمن 1357
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک