رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

خراسان بزرگ؛ بحثی پیرامون چند شهر از خراسان بزرگ

خراسان بزرگ؛ بحثی پیرامون چند شهر از خراسان بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 12 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 12 رای
این کتاب به بحث پیرامون تاریخ و جامعه چند شهر از خراسان بزرگ که شامل برخی از شهرهایی که دیگر متعلق به ایران نمی‌باشد می‌پردازد. خراسان بزرگ سرزمین پهناوری است که اکنون میان کشورهای ایران (استان خراسان)، افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان (استان جلال آباد) و اندکی از نیمروز قزاقستان بخش شده است. این سرزمین از کانون‌های استقلال‌خواهی و دانش در پیش و پس از اسلام بوده است و مهم‌ترین نقش را در پی‌ریزی تمدن اسلامی داشته است. هنگامی که هخامنشیان با همه عظمتشان از یونانیان شکست خوردند، این پارتیان یا اشکانیان بودند که از آساک - شهری در 25 کیلومتری خبوشان (قوچان امروزی و 75 کیلومتری مشهد) برخاستند و ایرانیان را از ستم یونانیان رهانیده دوباره استقلال را به این سرزمین باز گردانند. ابیورد، اسروشنه، بخارا، بلخ، خوارزم، سرخس، سمرقند، غزنه، فرغانه، نسا، مرو و هرات شهرهایی هستند که درباره بناها، دانشمندان، وضع مذهبی،‌ بخش‌ها و روستاها و .... آنها در این کتاب بحث و بررسی شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
morad850
morad850
1396/09/30

کتاب‌های مرتبط

ساسانیان و طبقات اجتماعی
ساسانیان و طبقات اجتماعی
4.8 امتیاز
از 5 رای
ایران از نظر خاورشناسان
ایران از نظر خاورشناسان
4.5 امتیاز
از 52 رای
با کاروان تاریخ
با کاروان تاریخ
4.3 امتیاز
از 12 رای
ناصرخسرو و اسماعیلیان
ناصرخسرو و اسماعیلیان
4.6 امتیاز
از 82 رای
تاریخ اجتماعی ایران - جلد 7
تاریخ اجتماعی ایران - جلد 7
4.7 امتیاز
از 18 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خراسان بزرگ؛ بحثی پیرامون چند شهر از خراسان بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
9
اینجا گفته شد به "جنوب" نیمروز می‌گفتند، با این روی کسی نگفت به آن رَپیتوین یا رپیسوین (Rapitwin/Rapiswin) هم می‌گفتند، یا به شرق هوشَستَر یا اوشَستَر هم جدای از خوراسان هم می‌گفتند. واژه شید هم در پارسی نو هنوز به جای مانده، چنانچکه زنده‌یاد فردوسی سراید: بدو گفت زآنسان که تابنده شید/برآید یکی پرده بینم سپید. یا به رزم اندرون شیر پاینده‌ای/به بزم اندرون شید تابنده‌ای. هور یا خور هم به آرِش خود خورشید است نه آفتاب، در سانسکریت هم به آن سوریَه گویند که از ستاک "سور" آید. شید هم به آرِش "نور" است. چناچکه فردوسی سراید: دِهادِه برآمد ز هر دو سپاه/تو گفتی برآویخت با شید ماه. در "برهان قاطع" هم نور یاد شده است. باز هم استاد ...
[quote='ettttttt']
مرحوم کسروی در مقالات ادبی -اگر اشتباه نکنم- مجله‌ی پرچم می‌گوید ایرانیان باستان برای چهار جهت اصلی واژگانی نداشتند.[/quote]
سلام.
ان شاءالله ما نیز از شما یاد بگیریم و کمبودمان برطرف شود. زکاة العلم نشره: زکات دانش، نشر آن است (حضرت امیر)
استاد پورداود در هرمزدنامه نام چهار جهت خوراسان (= شرق) و خورو آن (= غرب) و اپاختر (= شمال) و نیمروز (= جنوب) را شرح داده است. آگاهی های کسروی محدود بوده است. شاید هم برای این باشد که آگاهی های امروز نسبت به آن زمان در این زمینه پیشرفت کرده. با این زبان های توانا در آن زمان، مگر می شود که نام سمت و سوها را نداشته باشیم!
[quote='Khwanirath']
هم فردوسی و هم رودکی به درستی خاور را غرب در نظر گرفتند.[/quote]
درود بر شما.
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی تو خسته ایم، تو بی ما چگونه ای؟
خْوَرآسان= شرق و خْوَروَرآن= غرب، سخنتان درست است. هر دو واژه در خْوَر/خوَر اشتراک دارند.
دوستان "و" را در وَرآن مثل w و واو کُردی تلفظ کنند. وَران به بَران هم دگرگونی داشته.
همانگونه که به آس(ان) اشاره فرمودید، این واژه با آیان یک مفهوم دارند. در زبان اوستایی هم "اس" موجود است که به چمار برآمدن می باشد. برداشت من از استان خراسان، همان شکل دگردیسی شده ی خورآسان است.
-----
درباره واژه خورشید هم می توان گفت از دو بخش خور (= آفتاب) و شید (= پرتو) متشکل شده است. واژه ی شید (= تشعشع) همچنان در لک های بخش هایی از دلفان برجای مانده.
رستگار باشید.
ضمنا در جستجویی که در اینترنت داشتم دیدم ولایت نیمروز افغانستان در جنوب این کشور واقع است. سپاس از دانش‌گستری‌های شما دو بزرگوار!
[quote='ettttttt']
جناب Khwanirath
سپاس فراوان. واقعا کمک بزرگی بود و از تسلط شما بر بحث واقعا کیف کردم. تنها سوالی که باقی می‌ماند اینست که آیا پیش از اسلام هم از این واژگان استفاده می‌شده یا نه؛ و اگر پاسخ آری باشد تصحیح جالبی بر کسروی خواهد بود.[/quote]
بله استفاده می شد.
در شعری که قرار دادم ذکر شد که این واژگان پهلوی هستند. ولی در فارسی پسا اسلامی واژه باختر به جای شمال؛ برای شرق و بعدها برای غرب بکار رفت. به تارنگار زیر مراجعه بفرمایید:
چهار جهت اصلی در ایران باستان
[quote='Khwanirath']نقل قول از mt1397:سلام.
استان خراسان، برگرفته از واژه پهلوی خور-آسان به چمار محل برآمدن خور/خورشید می‏باشد. اشاره به بردمیدن خورشید از سمت خاور دارد، چه، خود نام خاور از خور (= خورشید) گرفته شده است.
گویا پیشینیان بر این باور بوده اند که خور در آن سمت می آساید، وانگهی سر بر می آورد.
مانا باشید.
درود و عرض تسلیت
خاور یا خاوران همان خور وران است یعنی جایی که خورشید غروب می کند.
باختر یا اپاختر به شمال گفته می شود.
شرق را خورآسان (آس پهلوی با ریشه فنیقی به معنی برآمدن-واژه آسیا نیز از همین ریشه است) می گویند.
جنوب را نیمروز می نامیدند.
در ویس و رامین چنین آمده؛
زبان پهلوی هر کاو شناسد
خورآسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را خور زو بر آید
خراسان را بود معنی خور آیان
کجا از وی خور آید سوی ایران
هم فردوسی و هم رودکی به درستی خاور را غرب در نظر گرفتند.[/quote]
جناب Khwanirath
سپاس فراوان. واقعا کمک بزرگی بود و از تسلط شما بر بحث واقعا کیف کردم. تنها سوالی که باقی می‌ماند اینست که آیا پیش از اسلام هم از این واژگان استفاده می‌شده یا نه؛ و اگر پاسخ آری باشد تصحیح جالبی بر کسروی خواهد بود.
[quote='mt1397']سلام.
استان خراسان، برگرفته از واژه پهلوی خور-آسان به چمار محل برآمدن خور/خورشید می‏باشد. اشاره به بردمیدن خورشید از سمت خاور دارد، چه، خود نام خاور از خور (= خورشید) گرفته شده است.
گویا پیشینیان بر این باور بوده اند که خور در آن سمت می آساید، وانگهی سر بر می آورد.
مانا باشید.[/quote]
درود و عرض تسلیت
خاور یا خاوران همان خور وران است یعنی جایی که خورشید غروب می کند.
باختر یا اپاختر به شمال گفته می شود.
شرق را خورآسان (آس پهلوی با ریشه فنیقی به معنی برآمدن-واژه آسیا نیز از همین ریشه است) می گویند.
جنوب را نیمروز می نامیدند.
در ویس و رامین چنین آمده؛
زبان پهلوی هر کاو شناسد
خورآسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را خور زو بر آید
خراسان را بود معنی خور آیان
کجا از وی خور آید سوی ایران
هم فردوسی و هم رودکی به درستی خاور را غرب در نظر گرفتند.
[quote='mt1397']سلام.
استان خراسان، برگرفته از واژه پهلوی خور-آسان به چمار محل برآمدن خور/خورشید می‏باشد. اشاره به بردمیدن خورشید از سمت خاور دارد، چه، خود نام خاور از خور (= خورشید) گرفته شده است.
گویا پیشینیان بر این باور بوده اند که خور در آن سمت می آساید، وانگهی سر بر می آورد.
مانا باشید.[/quote]
دست شما درد نکنه، لطفا ما رو بیشتر در از دانش خود بهره‌مند کنید. حالا که این بحث ربط خور و خاور طرح شد شاید بتوانید به یکی از سوالاتی که در ذهن من است پاسخ دهید. مرحوم کسروی در مقالات ادبی -اگر اشتباه نکنم- مجله‌ی پرچم می‌گوید ایرانیان باستان برای چهار جهت اصلی واژگانی نداشتند. نمی‌دانم «خاور» از جعلیات پس از اسلام است یا نه، ولی اگر در اینباره دانسته‌های خود را به اشتراک بگذارید سپاسگزار می‌شوم.
سلام.
استان خراسان، برگرفته از واژه پهلوی خور-آسان به چمار محل برآمدن خور/خورشید می‏باشد. اشاره به بردمیدن خورشید از سمت خاور دارد، چه، خود نام خاور از خور (= خورشید) گرفته شده است.
گویا پیشینیان بر این باور بوده اند که خور در آن سمت می آساید، وانگهی سر بر می آورد.
مانا باشید.
خیلی عالیه لطفا کاری کنید این کتاب رو دانلود کنم نیازش دارم
خراسان بزرگ؛ بحثی پیرامون چند شهر از خراسان بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک