رسته‌ها

شرح احوال، آثار و دوبیتی های باباطاهر عریان

شرح احوال، آثار و دوبیتی های باباطاهر عریان
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 30 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 30 رای
به شرح و تفسیر: محمد بن ابراهیم مشهور به خطیب وزیری
به کوشش: جواد مقصود

به انضمام شرح و ترجمه کلمات قصار وی منسوب به عین القضات همدانی ؛ با اصل و ترجمه کتاب الفتوحات فی مزح الاشارات الهمدانیه

باباطاهر معروف به باباطاهر عریان، عارف، شاعر فارسی تبار و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است. در میان مردم لر لقب بابا به پیران و مرشدان اهل حق نسبت داده می‌شود.

باباطاهر در شعرهای خود از کلمات و اصطلاحات لری استفاده کرده و مردم لرستان این را دلیلی بر لر بودن وی می‌دانند. مردم لر به پیران و مرشدان اهل حق لفظ بابا را نسبت می‌دهند و این دلیل دیگری است که باباطاهر از اهالی لرستان بوده است. باباطاهر را در گویش لری بّاوطاهِر تلفظ می‌کنند.

مو آن رندم که نامم بی قلندر
نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر
چو روز آیه بگردم گرد گیتی
چو شو گرده به خشتی وانهم سر

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده وینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گرده آزاد

خداوندا که بوشم با که بوشم
مژه پر اشک خونین تا که بوشم
همم کز در برانن سو ته آیم
تو کم از در برانی واکه بوشم

هزارت دل بغارت برده ویشه
هزارانت جگر خون کرده ویشه
هزاران داغ ویش از ویشم اشمر
هنی نشمرده از اشمرده ویشه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
997
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/08/06

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شرح احوال، آثار و دوبیتی های باباطاهر عریان

تعداد دیدگاه‌ها:
3
درود.
باباطاهر زاده‌ی یکی از آبادی‌های نورآباد می‌باشد که همگی لَک هستند.
۱۰ سال را در خرم آباد به فراگیری دانش می‌پردازد و از آنجا به همدان
میرود و در همانجا هم روی در نقاب خاک میکشد. در چامه‌های بوطاهر
از واژگان لکی بسیاری یاد شده، و نیز از لهجه‌ی لُری. چرا که، به هر روی،
در جایی زیسته که این دو تیره زندگی میکنن. به این دو بیتی دقت کنید:
مو که آشفته حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند فلانی چند نالی
تو آیی در خیالم چون ننالم
(دوبیتی ۱۴۱)
دو واژه‌ی چون ننالم لَکی می‌باشد که اینگونه گفته میشه "چۆن نناڵم" که به چم
چگونه گریه و زاری نکنم میباشد. واژه مو هم در مردم جنوبی گفته میشه به چمِ
من. در نسخه‌ی "دوره شاه خُوشین" این بیت از باباطاهر اومده که در نسخه‌های
کنونی یافت نمی‌شود و تیره‌ی خود را نام میبرد:
مِ دَرویشم لَکِم اعجاز دِیرِم
مِ دوسی چُی خُوشی دمساز دِیرِم
مِ معشوقی وَ نوم فاطمه لُر [لَر]
صنوبر قامت و پِر ناز دِیرِم
(دوره شاه خُوشین، یزدان پناه ۱۱ و عسگری عالم، ۱۱۴)
برگردان:
من درویشی از قوم لَک و صاحب کرامات هستم.
من دوستی همانند شاه خوشین دمساز دارم.
من معشوقه‌ای به نام فاطمه لر،
صنوبر قامت و پُر ناز دارم
همان‌گونه که پیش‌تر گفتم، این چامه‌سرای شیرین‌سخن
۱۰ سال را در خرم آباد به فراگیری دانش گذراند،شاه خوشین
یکی از بزرگان لرستان بودن که با باباطاهر پیوندی جدانشدنی
دارد. گویا از مصرع نخست یعنی "مِ درویشم" پیداست که از
یارسان‌های آن زمان بودن که الحق هستند.
بهرحال، چنان که بایسته و شایسته بوده در کتاب اهل تصوف
به این چامه‌سرا پرداخته نشده.
بدرود.
به واقع برهنگی از تعلقات چه زیبا و افسون کننده است. لیکن کار هر سالکی نیست . به یاد گفته مولانا افتادم در دفتر اول :
پرده بردار و برهنه گو که من می نخسبم با صنم با پیرهن
گفتم ار عریان شود او در عیان نی تو مانی نی کنارت نی میان
غریبی بس مرا دلگیر دارد
فلک بر گردنم زنجیر دارد
فلک از گردنم زنجیر بردار
که غربت خاک دامنگیر دارد
شرح احوال، آثار و دوبیتی های باباطاهر عریان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک