در کارگاه نمدمالی - جلد ۳
نویسنده:
خسرو شاهانی
امتیاز دهید
✔️ داستانهای کوتاه فارسی
نوشته ای درباره ی ِ خسرو شاهانی ، نوشته دکتر جهانگیر دری ، مترجم طنزهای شاهانی به روسی :
شکوفایی طنز و هجو گزنده و نیشدار ادبیات ایران که در سالهای ۱۹۶۰ میلادی ، رخ می نماید ، پدیده ایست که در عین مهم بودن ، قانونمند نیز می باشد . رسیدن تناقضات به منتها درجه ی ِ خود ، بین آهنگ نسبتا سریع رشد اقتصادی و فرهنگ اجتماعی – سیاسی منسوخ جامعه ی ِ ایران ، رشد نابرابری اجتماعی ، فساد و رشوه خواری بوروکراسی رژیم و خودسری اولیای امور ، بارها کشور را به آستانه یِ ورشکستگی سیاسی کشانید . طبعا ادبیات نمی توانست از کنار این پدیده ی ِ مهم اجتماعی ، بی تفاوت بگذرد . از میان نویسندگان ایرانی با جهت گیری دموکراتیک که در میانه ی ِ سالهای ۱۹۵۰ میلادی ، ظاهر می شوند ، خسرو شاهانی دارای جایگاه ویژه ای است .
او به شکلی موثر و شدید در برابر مسایل روز ، واکنش نشان داده و با صداقت فوق العاده ای ، دست به بازسازی محیطی می زند که پرسوناژهایش در آن ، زندگی و عمل می کنند ، او جنبه های روانشناسانه یِ رفتار آنها را برملا می کند . طنین هجوآمیز آثار وی با لحن ِ خوددار ، اما با تفسیرهای تلخ و نیشدار نویسنده ، تشدید می شود.
بیشتر
نوشته ای درباره ی ِ خسرو شاهانی ، نوشته دکتر جهانگیر دری ، مترجم طنزهای شاهانی به روسی :
شکوفایی طنز و هجو گزنده و نیشدار ادبیات ایران که در سالهای ۱۹۶۰ میلادی ، رخ می نماید ، پدیده ایست که در عین مهم بودن ، قانونمند نیز می باشد . رسیدن تناقضات به منتها درجه ی ِ خود ، بین آهنگ نسبتا سریع رشد اقتصادی و فرهنگ اجتماعی – سیاسی منسوخ جامعه ی ِ ایران ، رشد نابرابری اجتماعی ، فساد و رشوه خواری بوروکراسی رژیم و خودسری اولیای امور ، بارها کشور را به آستانه یِ ورشکستگی سیاسی کشانید . طبعا ادبیات نمی توانست از کنار این پدیده ی ِ مهم اجتماعی ، بی تفاوت بگذرد . از میان نویسندگان ایرانی با جهت گیری دموکراتیک که در میانه ی ِ سالهای ۱۹۵۰ میلادی ، ظاهر می شوند ، خسرو شاهانی دارای جایگاه ویژه ای است .
او به شکلی موثر و شدید در برابر مسایل روز ، واکنش نشان داده و با صداقت فوق العاده ای ، دست به بازسازی محیطی می زند که پرسوناژهایش در آن ، زندگی و عمل می کنند ، او جنبه های روانشناسانه یِ رفتار آنها را برملا می کند . طنین هجوآمیز آثار وی با لحن ِ خوددار ، اما با تفسیرهای تلخ و نیشدار نویسنده ، تشدید می شود.
آپلود شده توسط:
hanieh
1396/07/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی در کارگاه نمدمالی - جلد ۳
در گرامی مجله فردوسی شماره (۱۰۲۱) خبری خواندم تحت عنوان (عاقبت نویسنده مشهور بودن) که آتش گرفتم.
مرقوم رفته بود:
با کمال تأسف خبر شدیم که منزل مسکونی حسینقلی مستعان نویسنده معروف و سرشناس ایران و مترجم کتاب بینوایان را حراج کردهاند و به او اخطار کردهاند تا منزل را ترک کند.
خبر خیلی ساده است، خیلی خانهها فروخته می شود، حراج می شود، خیلی بدهکارها به زندان می روند، خیلیها زیر نزولهای سنگین و کمرشکن به خاک سیاه می نشینند و خیلی کرایه خانهها عقب میافتد و موجر و مستاجر روانه دادگستری میشوند، اما دردناک است که نویسندهای بعد از سالها قلمزنی و کسب شهرت و نوشتن دهها رمان و ترجمه و پاورقی که روزی بسیاری از نشریات ما روی کاکل این نویسنده پرکار و بی ادعا میچرخید خانهاش را حراج کنند و خودش را آواره.
از سال ۱۳۱۹- شمسی که بنده به دبستان و بعد دبیرستان می رفتم، یعنی سی و یک سال قبل بنده خواننده آثار این نویسنده بودم، یعنی از زمانی که کتابهای جیبی کوچکی به طور ماهانه با امضا مستعار (ح. م - حمید) منتشر می کرد، عاشق سینه چاک کتابهای مستعان بودم مثل (دلارام، گلی، نرگس، مهربان، و و و) و دهها رمان دیگر ایشان. بعدها هم که وارد اجتماع شدم خواننده پاورقیها و داستان های مسلسل آقای حسینقلی مستعان بودم که با نام های مستعار (حبیب - انوشه) و غیره در مجله تهران مصور و سایر مجلات مینوشتند مانند (رابعه - هنگامه - شهرآشوب) و قس علیهذا و امروز بعد از چهل سال قلمزنی می بایست خانهاش را حراج کنند. اگر این ذوق و پشتکار و نبوغ و استعداد را جناب آقای مستعان ! در راه دیگری به کار انداخته بودی امروز سرنوشتت این نبود و در بهترین ساختمانها و عمارتها زندگی میکردی و به جای این که خانهات را حراج کنند، میتوانستی خیلی از خانهها را حراج کنی، اما نکردی و نخواستی یا مثل من نتوانستی و خواستی فقط از راه قلمزنی و درستی و صداقت زندگی کنی و خوانندگان و دوستداران نوشتههایت را راضی نگهداری. این شما تنها نیستی جناب مستعان که پس از چهل سال قلمزنی آخر و عاقبتت این است . خیلی از نویسندگان و قلم زنهای مطبوعات را می شناسم که روزگاری بدتر از شما داشته و دارند. خدارحمت کند مرحوم (حمزه سردادور) نویسنده (افسانه قاجار - کیمیاگران - چشمه آب حیات ووو) را که آخر عمری برای پرداخت صد ریال حق عضویت ماهانهاش به صندوق سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات لنگ بود. جالب این که گرامی مجله فردوسی نوشته بود: حقوق ناچیزی را که مستعان از یکی از دستگاههای دولتی نیز می گرفت قطع کردهاند. به فرموده حافظ:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد ******* تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس
(خواندنیها - شماره ۸۷ - شنبه ۲۶ تیرماه ۱۳۵۰)