مادر
نویسنده:
لیوبا ورونکوا
مترجم:
فاطمه زهروی
امتیاز دهید
مادر، قصه دختر کوچکی است به نام والنتین، در زمان جنگ جهانی دوم، والنتین خانواده اش را در جنگ از دست داده و خانواده ای روستایی که دور از جبهه ی جنگ زندگی می کنند، او را به فرزندی پذیرفته اند. والنتین تنهاست، رومن ( پسر کوچک خانواده ) بیش از آن کوچک است که هم بازی او باشد. تائیس( خواهر کوچک ) شیطان و سرکش است و از هیچ فرصتی برای آزار دیگران چشم پوشی نمی کند و گروشا ( خواهر بزرگ )؛ آه! از همان خواهرهایی است که کم و بیش در همه ی خانه ها یافت می شوند: بد خلق، زورگو و غیر قابل تحمل!
پدربزرگ قیافه ای خشن و ترسناک دارد و والنتین از او می ترسد. تنها کسی که والنتین در خانه به او اعتماد دارد مادر است، با همه این ها والنتین نمی تواند او را مادر خودش بداند ...
اما زندگی در روستا برای والنتین تجربه ای دوست داشتنی ست، خانه با آن بخاری بزرگش که شبیه یک اتاق سیاه و مرطوب است و گاهی به عنوان حمام استفاده می شود، زیرزمین بزرگ و اسرار آمیز، رودخانه ی یخ زده، درست کردن شیرینی های چلچله ای به مناسبت بازگشت پرستو هاو رفتن به جنگل و چیدن قارچ در فصل بهار ...
والنتین عاشق زندگی در روستا است ولی آیا او می تواند برای خودش، جایی در دل خانواده باز کند؟
بیشتر
پدربزرگ قیافه ای خشن و ترسناک دارد و والنتین از او می ترسد. تنها کسی که والنتین در خانه به او اعتماد دارد مادر است، با همه این ها والنتین نمی تواند او را مادر خودش بداند ...
اما زندگی در روستا برای والنتین تجربه ای دوست داشتنی ست، خانه با آن بخاری بزرگش که شبیه یک اتاق سیاه و مرطوب است و گاهی به عنوان حمام استفاده می شود، زیرزمین بزرگ و اسرار آمیز، رودخانه ی یخ زده، درست کردن شیرینی های چلچله ای به مناسبت بازگشت پرستو هاو رفتن به جنگل و چیدن قارچ در فصل بهار ...
والنتین عاشق زندگی در روستا است ولی آیا او می تواند برای خودش، جایی در دل خانواده باز کند؟
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مادر
دخترک حرف نمی زند و پس از یک سال با محیط اخت می شود و در یک اتفاق ناگهانی در اوائل بهار که چهار پایان را برای چرا می برند گوساله ای به او حمله می کند و او زن خانواده را به نام مادر صدا مکند....