ما صبر می کنیم
نویسنده:
داریوش کارگر
امتیاز دهید
از متن کتاب:
صالح نگاه آشنای رضا را از آن طرف خیابان دید. از لابلای ماشین ها که با سرعت می گذشتند، رد شد. عرض خیابان را طی کرد و به رضا رسید. دستهای یکدیگر را به گرمی فشردند. تنها یک آن تبسمی از خوشحالی دیدار روی لبهایشان نشست و قیافه هاشان را خندان کرد که آن هم خیلی زود رنگ باخت. قیافه گرفته و پکر رضا، دل صالح را به درد آورد. دستش را به علامت سوال تکان داد و پرسید:
- چته رضا؟
غم توی صورت رضا گسترده تر شد و آهی کشید:
- دیگه میخواستی چهم باشه؟
- آخه چرا؟
رضا دستی به صورتش کشید. لبهایش را ورچید...
بیشتر
صالح نگاه آشنای رضا را از آن طرف خیابان دید. از لابلای ماشین ها که با سرعت می گذشتند، رد شد. عرض خیابان را طی کرد و به رضا رسید. دستهای یکدیگر را به گرمی فشردند. تنها یک آن تبسمی از خوشحالی دیدار روی لبهایشان نشست و قیافه هاشان را خندان کرد که آن هم خیلی زود رنگ باخت. قیافه گرفته و پکر رضا، دل صالح را به درد آورد. دستش را به علامت سوال تکان داد و پرسید:
- چته رضا؟
غم توی صورت رضا گسترده تر شد و آهی کشید:
- دیگه میخواستی چهم باشه؟
- آخه چرا؟
رضا دستی به صورتش کشید. لبهایش را ورچید...
آپلود شده توسط:
Ataman
1402/05/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ما صبر می کنیم