از انزلی تا تهران
نویسنده:
یپرم خان
امتیاز دهید
یادداشتهای خصوصی یپرم خان، مجاهد ارمنی
یپرم داویدیان گانتساکتسی ـ معروف به «یپرم خان،» «یفرم خان،» «یپرم خان ارمنی،» و «یپرم خان سردار» ـ از تاثیرگذارترین و برجستهترین شخصیتهای عصر مشروطه است. یپرم خان ـ که در سال ۱۸۶۸ میلادی در ارمنستان به دنیا آمد ـ از مجاهدانی بود که تحت لوای حزب «داشناک» برای نجات ارامنهی ترکیه از یوغ ظلم و ستم امپراتوری عثمانی فعالیت میکرد. دولت روسیه او را دستگیر کرد و برای کار اجباری به سیبری فرستاد. بعد از دو سال، موفق به فرار از آنجا شد و در سال ۱۹۰۱ به تبریز آمد.
آن سالها، تبریز مرکز انقلابیون مشروطهخواه بود، اما صدایی بود تنها. حکومت محمدعلی شاه، با تمرکز قوایاش در آذربایجان، سرکوب و خونریزی وسیعی به راه انداخته بود و استبداد داشت در سراسر کشور ریشه میدواند. محمدعلی شاه، که دشمن آزادی بود، زیربار اجرای مشروطیت نمیرفت. او، بعد از به توپبستن مجلس توسط لیاخوف، قصد کرد خودکامهگیاش را با زور و قلدری استحکام ببخشد و صدای مشروطهخواهان را در نطفه خفه کند.
یپرمخان، که جنگآوری آزموده و سرد و گرم چشیده بود، به فراست دریافت که باید اعتراض را از تبریز به دیگر نقاط گسترش داد. آنوقت حکومت به زحمت خواهد افتاد و یارای مقابلهی سفت و سخت را نخواهد داشت. آن روزها، منافع حزب داشناک با منافع مشروطهخواهان ایران گره خورده بود و دلیل پیوستن یپرم به صف مخالفان محمدعلی شاه نیز هماین بود. یپرمخان به رشت و سپس به انزلی رفت و آنجا گروهی مجاهد ارمنی و گرجی و ایرانی را دور خود جمع کرد و آنها را سامان داد تا علیه حکومت مرکزی بشورند.
خوشبختانه، یپرمخان عادت خوبی داشت و آن نوشتن خاطرات روزانه بود. او وقایعی را که در طی ماهها و سالهای فعالیت در ایران از سر گذراند روی کاغذ آورد و منبعی دست اول و دقیق از زندهگی و کارنامهی سیاسی خودش به جا گذاشت. «از انزلی تا تهران» بخشی از یادداشتهای اوست که مهمترین بخش فعالیتهایاش را در بر دارد، یعنی عزیمت از رشت به قزوین و از آنجا به تهران و یاریرساندن به ساقطکردن محمدعلی شاه از سلطنت.
نوشتههای یپرم چندان بیطرفانه نیست و شرح فتوحات و پیروزیهایاش تاحدودی اغراقآمیز است. با وجود این، از خلال آنها میتوان از آنچه که بر او و معارضان و همپیماناناش میگذشت تصویر روشنی به دست آورد. واقعن حیرتآور است وقتی میفهمیم که او با چه قوای اندکی ـ کمتر از صد نفر ـ رشت و قزوین را تصرف میکند و چهطور بهسادهگی زمامداران شهرهای در مسیر تهران را از دم تیغ میگذراند. فتح تهران هم زحمت چندانی برای مشروطهخواهان ندارد و بیش و پیش از همه بر این نکته صحه میگذارد که قشون محمدعلی شاه چه مردان بیکفایت و بزدلی را شامل میشده است.
یکی از دردآورترین قسمتهای کتاب آنجاست که مشروطهخواهان فاتح در میدان توپخانه بساط اعدام شیخ فضلالله نوری را ـ به بهانهی حمایت او از استبداد ـ به پا میکنند. یپرمخان مینویسد: «مجلس... [شیخ فضلالله نوری] را هم... در حضور جمعیت کثیری از زن و مرد به دار مجازات برآویخت. باید در نظر داشت که نامبرده روحانی عالیقدری بود و گفتهی او برای تودهی خلق وحی منزل محسوب میشد. با تمام این اوضاع و احوال، در روزی که او را به دار میکشیدند، حضار، بر خلاف انتظار، شادی میکردند و کف میزدند و حتا هورا میکشیدند... حتا شیخ مهدی، پسر شیخ، در وسط جمعیت ایستاده و با شادی و سرور بسیار تماشا میکرد که چهگونه پدر مویسپید خود را، که روزی آنقدر مورد اعزاز و تکریم بود، به دار میکشیدند.»
البته لازم است، برای آنها که نمیدانند، بگویم که یپرم خان، پس از فتح تهران، سرمست طعم قدرت شد و فریب سفرای روس و انگلیس و سیاستمداران استبدادپرستی را خورد که به قالب مشروطهدوستان درآمده بودند. یپرم در واقعهی ننگین حمله به پارک اتابک، بهعنوان رییس شهربانی، فرماندهی حمله را به عهده داشت و آنجا بسیاری از آزادیخواهان ـ و در راس آنها ستارخان ـ را سرکوب و مضروب و مقتول کرد.
یپرم خان ایرانی نبود، اما در تاریخ ایران جاودانه شد. به همآن اندازه که نیک بود به دام پلیدی افتاد و از مبارزی مشروطهخواه به مستبدی سرکوبگر بدل شد. مطالعهی احوال و اقوال و اعمال او برای درک تحولات عصر مشروطیت لازم است. متاسفانه «از انزلی تا تهران» فقط یک بار چاپ شده و کتابیست نایاب.
بیشتر
یپرم داویدیان گانتساکتسی ـ معروف به «یپرم خان،» «یفرم خان،» «یپرم خان ارمنی،» و «یپرم خان سردار» ـ از تاثیرگذارترین و برجستهترین شخصیتهای عصر مشروطه است. یپرم خان ـ که در سال ۱۸۶۸ میلادی در ارمنستان به دنیا آمد ـ از مجاهدانی بود که تحت لوای حزب «داشناک» برای نجات ارامنهی ترکیه از یوغ ظلم و ستم امپراتوری عثمانی فعالیت میکرد. دولت روسیه او را دستگیر کرد و برای کار اجباری به سیبری فرستاد. بعد از دو سال، موفق به فرار از آنجا شد و در سال ۱۹۰۱ به تبریز آمد.
آن سالها، تبریز مرکز انقلابیون مشروطهخواه بود، اما صدایی بود تنها. حکومت محمدعلی شاه، با تمرکز قوایاش در آذربایجان، سرکوب و خونریزی وسیعی به راه انداخته بود و استبداد داشت در سراسر کشور ریشه میدواند. محمدعلی شاه، که دشمن آزادی بود، زیربار اجرای مشروطیت نمیرفت. او، بعد از به توپبستن مجلس توسط لیاخوف، قصد کرد خودکامهگیاش را با زور و قلدری استحکام ببخشد و صدای مشروطهخواهان را در نطفه خفه کند.
یپرمخان، که جنگآوری آزموده و سرد و گرم چشیده بود، به فراست دریافت که باید اعتراض را از تبریز به دیگر نقاط گسترش داد. آنوقت حکومت به زحمت خواهد افتاد و یارای مقابلهی سفت و سخت را نخواهد داشت. آن روزها، منافع حزب داشناک با منافع مشروطهخواهان ایران گره خورده بود و دلیل پیوستن یپرم به صف مخالفان محمدعلی شاه نیز هماین بود. یپرمخان به رشت و سپس به انزلی رفت و آنجا گروهی مجاهد ارمنی و گرجی و ایرانی را دور خود جمع کرد و آنها را سامان داد تا علیه حکومت مرکزی بشورند.
خوشبختانه، یپرمخان عادت خوبی داشت و آن نوشتن خاطرات روزانه بود. او وقایعی را که در طی ماهها و سالهای فعالیت در ایران از سر گذراند روی کاغذ آورد و منبعی دست اول و دقیق از زندهگی و کارنامهی سیاسی خودش به جا گذاشت. «از انزلی تا تهران» بخشی از یادداشتهای اوست که مهمترین بخش فعالیتهایاش را در بر دارد، یعنی عزیمت از رشت به قزوین و از آنجا به تهران و یاریرساندن به ساقطکردن محمدعلی شاه از سلطنت.
نوشتههای یپرم چندان بیطرفانه نیست و شرح فتوحات و پیروزیهایاش تاحدودی اغراقآمیز است. با وجود این، از خلال آنها میتوان از آنچه که بر او و معارضان و همپیماناناش میگذشت تصویر روشنی به دست آورد. واقعن حیرتآور است وقتی میفهمیم که او با چه قوای اندکی ـ کمتر از صد نفر ـ رشت و قزوین را تصرف میکند و چهطور بهسادهگی زمامداران شهرهای در مسیر تهران را از دم تیغ میگذراند. فتح تهران هم زحمت چندانی برای مشروطهخواهان ندارد و بیش و پیش از همه بر این نکته صحه میگذارد که قشون محمدعلی شاه چه مردان بیکفایت و بزدلی را شامل میشده است.
یکی از دردآورترین قسمتهای کتاب آنجاست که مشروطهخواهان فاتح در میدان توپخانه بساط اعدام شیخ فضلالله نوری را ـ به بهانهی حمایت او از استبداد ـ به پا میکنند. یپرمخان مینویسد: «مجلس... [شیخ فضلالله نوری] را هم... در حضور جمعیت کثیری از زن و مرد به دار مجازات برآویخت. باید در نظر داشت که نامبرده روحانی عالیقدری بود و گفتهی او برای تودهی خلق وحی منزل محسوب میشد. با تمام این اوضاع و احوال، در روزی که او را به دار میکشیدند، حضار، بر خلاف انتظار، شادی میکردند و کف میزدند و حتا هورا میکشیدند... حتا شیخ مهدی، پسر شیخ، در وسط جمعیت ایستاده و با شادی و سرور بسیار تماشا میکرد که چهگونه پدر مویسپید خود را، که روزی آنقدر مورد اعزاز و تکریم بود، به دار میکشیدند.»
البته لازم است، برای آنها که نمیدانند، بگویم که یپرم خان، پس از فتح تهران، سرمست طعم قدرت شد و فریب سفرای روس و انگلیس و سیاستمداران استبدادپرستی را خورد که به قالب مشروطهدوستان درآمده بودند. یپرم در واقعهی ننگین حمله به پارک اتابک، بهعنوان رییس شهربانی، فرماندهی حمله را به عهده داشت و آنجا بسیاری از آزادیخواهان ـ و در راس آنها ستارخان ـ را سرکوب و مضروب و مقتول کرد.
یپرم خان ایرانی نبود، اما در تاریخ ایران جاودانه شد. به همآن اندازه که نیک بود به دام پلیدی افتاد و از مبارزی مشروطهخواه به مستبدی سرکوبگر بدل شد. مطالعهی احوال و اقوال و اعمال او برای درک تحولات عصر مشروطیت لازم است. متاسفانه «از انزلی تا تهران» فقط یک بار چاپ شده و کتابیست نایاب.
آپلود شده توسط:
Ataman
1396/04/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی از انزلی تا تهران