برکشیده به ناسزا
نویسنده:
احمد سمیعی گیلانی
امتیاز دهید
انسانها می آیند و می روند، بسیاری چنان می روند که گویی هرگز نیامده بودند و شماری چنان که گفتی هیچ گاه نرفته اند. نام ماندگاران، به نیکی یا به زشتی، نسل بعد نسل بر زبانها جاری می ماند و داستان آنچه کرده اند چه خوب و چه بد، از برگهای تاریخ زدوده نمی شود، ولی میان این و آن تفاوت چون روز و شب است. همه از تاریکی و پلشتی می گریزند و در روشنایی و پاکی پناه می گیرند؛ همه با نیکان دوستی می کنند و ددصفتان را دشمن می دارند؛ همه خدمتگزاران را ارج می نهند و کیفر دیدن خیانتکاران را دل می بندند و این سرنوشتی است گزیر ناپذیر، زیرا که اگر بتوان شماری ساده اندیش را در کوته زمان فریفت تاریخ را هرگز نمی توان فریب داد.
بسیار برکشیده به ناسزا که دیروز می زیستند، اما امروز در میان ما نیستند، اگرچه چنان زیستند که فردا باشند. شاید اگر آنان نبودند، یا راه دیگری می پیمودند ما نیز امروز دیگری می داشتیم؛ برکشیدگان از میان ما رفته چند صباحی به ناسزا بر اریکه ی قدرت تکیه داشتند، ولی به جای آن که در راه سربلندی کشور و سرافرازی ملت گام بردارند، کژراهه را برگزیدند و به سزای خود نیز رسیدند. اما هیاهویی به پا خاست که طنین آن از دوردستها هنوز هم به گوش میرسد و گرد وغباری فضا را پوشاند که همچنان مشام جان را می آزارد. و در آن توفان که صد فریاد گم شد شاخ و برگ نهال نورسته ی بر کشنده نیز به ناسزا درهم شکست.
بسیار برکشیده به ناسزا که دیروز می زیستند، اما امروز در میان ما نیستند، اگرچه چنان زیستند که فردا باشند. شاید اگر آنان نبودند، یا راه دیگری می پیمودند ما نیز امروز دیگری می داشتیم؛ برکشیدگان از میان ما رفته چند صباحی به ناسزا بر اریکه ی قدرت تکیه داشتند، ولی به جای آن که در راه سربلندی کشور و سرافرازی ملت گام بردارند، کژراهه را برگزیدند و به سزای خود نیز رسیدند. اما هیاهویی به پا خاست که طنین آن از دوردستها هنوز هم به گوش میرسد و گرد وغباری فضا را پوشاند که همچنان مشام جان را می آزارد. و در آن توفان که صد فریاد گم شد شاخ و برگ نهال نورسته ی بر کشنده نیز به ناسزا درهم شکست.
آپلود شده توسط:
Ataman
1404/09/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی برکشیده به ناسزا