صد و یک راه برای ذله کردن پدر و مادرها
نویسنده:
لی وارد لاو
امتیاز دهید
خلاصه :
"استیفن وایات شخصیت اصلی داستان یک مخترع است و میخواهد بهترین اختراعش یعنی ساعت مهربان را به انجمن اختراعات ببرد. اما مادر و پدر او نمیتوانند خرج رفت و آمد او را به انجمن تهیه کنند به همین دلیل اسنیز (لقب استیفن) تصمیم میگیرد این کتاب «صدو یک راه برای ذله کردن مادر و پدرها » را بنویسد و در مدرسه بفروشد و همچنین با کار کردن در گلف گادابوت سعی میکند پول لازم را بهدست بیاورد"
مروری بر کتاب :
1. سوپتان را هورت بکشید .
2. با دهان باز غذا بخورید .
3. ناختهایتان را بجوید .
4. بعد از آروغ زدن نگویید :« معذرت می خواهم .»
5. به گربه یا سگتان از روی میز غذا بدهید .
6. سرمیز دماغتان را فین کنید ... با صدای بلند .
7. وقتی شام می آورند ، دماغتان را بگیرید و بگویید :« پیف! پیف! این بوی چیه میاد ؟»
8. توی شیرتان ، حباب درست کنید .
9. با دهان پر از شیر آن قدر بخندید تااز دماغتان بیرون بزند .
10. نگاهی به بشقابتان بکنید و بگویید :« من سیرم » ، بعداً بستنی بخواهید .
و...
بیشتر
"استیفن وایات شخصیت اصلی داستان یک مخترع است و میخواهد بهترین اختراعش یعنی ساعت مهربان را به انجمن اختراعات ببرد. اما مادر و پدر او نمیتوانند خرج رفت و آمد او را به انجمن تهیه کنند به همین دلیل اسنیز (لقب استیفن) تصمیم میگیرد این کتاب «صدو یک راه برای ذله کردن مادر و پدرها » را بنویسد و در مدرسه بفروشد و همچنین با کار کردن در گلف گادابوت سعی میکند پول لازم را بهدست بیاورد"
مروری بر کتاب :
1. سوپتان را هورت بکشید .
2. با دهان باز غذا بخورید .
3. ناختهایتان را بجوید .
4. بعد از آروغ زدن نگویید :« معذرت می خواهم .»
5. به گربه یا سگتان از روی میز غذا بدهید .
6. سرمیز دماغتان را فین کنید ... با صدای بلند .
7. وقتی شام می آورند ، دماغتان را بگیرید و بگویید :« پیف! پیف! این بوی چیه میاد ؟»
8. توی شیرتان ، حباب درست کنید .
9. با دهان پر از شیر آن قدر بخندید تااز دماغتان بیرون بزند .
10. نگاهی به بشقابتان بکنید و بگویید :« من سیرم » ، بعداً بستنی بخواهید .
و...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی صد و یک راه برای ذله کردن پدر و مادرها
يه شيرينكاري جالب بكنين وقت مامانتون دوربين آورد تا ازتون فيلم بگيره ديگه اون كارو نكنين
وقتي دوربين رو گذاشت كنار سريع همون كارو بكنيد
:D:D:D:D
سلام
من این داستانو قبلا" خوانده بودم. اما نمیدونم کجا!
اما باید بگم بچه های حالا پا را از اینها هم فراتر گذاشتن انگار قصد مرگ وجودی
پدرو مادرهاشون رو دارند.:-O:-O
گاهی احساس میکنم ما والدین مقصریم اما نه..........زمانه عوض شده........پس
همه چیز باید عوض بشه.
باز خوبه تو این داستان بچه ای به قصد کار مفید (البته برای خودش) نویسنده شده
:xmas:
یادمه یه جاش توی راهاش نوشته بود بری داداشت رو بفروشی یا یه چیزی تو همین مایه ها ...
خیلی چرت بود
یادش بخیر
------------
ما راهای بهتری بلدیم ... جواب میده ... امتحان شدس ... از سولی بپرسید
باز هم یک کتاب خوب با کیفیت پایین از نظر چاپی در کتابناک قرار داده شد
ضمن تشکر از شما مجدداً خواهش میکنم ابتدا یک فایل با کیفیت پی دی اف بسازید - سپس آن را به اشتراک بگذارید
ممنونم
8-)