تاریخ سیاسی شاهنشاهی اشکانی
نویسنده:
شروین وکیلی
امتیاز دهید
اشکانیان از سویی دیرپاترین دودمان فرمانروای ایران و طولانیترین دوران تاریخی ما محسوب میشوند و از سوی دیگر بسیار اندک و سطحی مورد تحلیل قرار گرفتهاند. دوران پانصد سالهی اشکانیان به تنهایی از تاریخ بیشتر کشورهای امروزین جهان طولانیتر است. ایران در این دوران قدرتی جهانی بود که گذشته از تاثیر فرهنگی و اقتصادیاش از مجرای راه ابریشم، در سپهر سیاسی هم از سویی دایرهی نفوذ امپراتوری روم را محدود میساخت و از سوی دیگر با فشاری که بر قبایل سکا میآورد، در ساخت سیاسی امپراتوری چین نقشی مهم ایفا میکرد. با این همه، رسم بر آن است که دولت اشکانی را تنها واسطهای میان دو دورانِ باشکوه هخامنشی و ساسانی بدانند و از زاویهی دید مورخان رومی بدان بنگرند.
در پژوهشی که در دست دارید تاریخهای ایرانی در کنار منابع یونانی-رومی، هندی، و چینی قرار گرفته تا در بافتی جهانی فهمی عمیقتر و روشنتر از پویایی قدرت اشکانیان به دست آید. این کتاب دنبالهی طرح بازخوانی تاریخ ایران زمین در چشماندازی سیستمی است و دنبالهی کتابهای «کوروش رهاییبخش»، «داریوش دادگر» و «اسطورهی معجزهی یونانی» محسوب میشود.
فایل تصویری گفتار دکتر وکیلی دربارهی کتاب “تاریخ سیاسی شاهنشاهی اشکانی” را از اینجا دریافت کنید: http://www.aparat.com/v/LymIK
بیشتر
در پژوهشی که در دست دارید تاریخهای ایرانی در کنار منابع یونانی-رومی، هندی، و چینی قرار گرفته تا در بافتی جهانی فهمی عمیقتر و روشنتر از پویایی قدرت اشکانیان به دست آید. این کتاب دنبالهی طرح بازخوانی تاریخ ایران زمین در چشماندازی سیستمی است و دنبالهی کتابهای «کوروش رهاییبخش»، «داریوش دادگر» و «اسطورهی معجزهی یونانی» محسوب میشود.
فایل تصویری گفتار دکتر وکیلی دربارهی کتاب “تاریخ سیاسی شاهنشاهی اشکانی” را از اینجا دریافت کنید: http://www.aparat.com/v/LymIK
آپلود شده توسط:
Red Devil 92
1396/03/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ سیاسی شاهنشاهی اشکانی
سردیس ملکه موزا متعلق به دوره اشکانیان است؛ مجسمهای از یک زن که توانست خود را به مقامی همتراز با پادشاه برساند.
عصر ایران؛ محسن ظهوری - فرستاده اشکانی، درفش عقابنشان را به رومیان بازمیگرداند. ما در سال بیستم پیش از میلاد هستیم؛ بیش از دو هزار سال پیش. روزی که ایران و روم به صلح میرسند؛ با تدبیر این فرد، «گایوس اکتاویوس» امپراطور روم، و همکاری این زن، «موزا» یک کنیز رومی که سردیس او در موزه ملی ایران است. داستان این سردیس و زندگی ملکه «موزا» را در این قسمت از «ایران به روایت آثار» ببینید.
سردیس مرمرین «موزا»، سال ۱۳۱۸ در کاوشهای شوش باستانی کشف شد؛ توسط «رولند دو مکدوئنم» باستانشناس فرانسوی که برای کاوش به ایران فرستاده شده بود. کشف این سردیس یکی از مهمترین دستاوردهای او بود؛ نیمتنهای از یک زن با تاجی بر سر، که مشخص شد به دوره اشکانیان تعلق دارد. وقتی «فرانس کومون» باستانشناس بلژیکی این نیمتنه را از آن «موزا» دانست، ارزش آن به مراتب بیشتر شد. اما چرا باید از یک کنیز رومی در ایران مجسمهای چنین باشکوه بسازند؟
بهتر است داستانمان را از روم آغاز کنیم و بعد به ایران برسیم؛ از زمانی که «گایوس اکتاویوس» وارث «ژولیوس سزار» با شکست رقیبانش بر تخت فرمانروایی روم نشست. او توانسته بود همه دشمنان را از سر راه بردارد جز یکی؛ ایران. رومیان تا آن روز دو بار با شاهنشاهی اشکانی وارد نبرد شده بودند؛ با دو سردار مقتدر خود «کراسوس» و «مارک آنتونی» که هر دو هم شکست سختی خوردند.
«اکتاویوس» راه چاره را نه در جنگ که در صلح دید. پس کنیزی را همراه با هدایای بسیار به رسم دوستی و صلح برای شاه ایران فرستاد.
در آن زمان شاه اشکانیان «فرهاد چهارم» بود. بیرحم، سختگیر و جنگجو، اما عاشق کنیز روم شد؛ زنی که نام او را «ثرموزا»، «تهآموزا اورانیا» و «مُیزا» هم ثبت کردهاند. او را امروز بهنام «موزا» میشناسیم، کسی که شرح زندگیاش را «فلاویوس یوسیفوس» مورخ رومی ثبت کرده؛ او نوشته که این زن بسیار زیبا بود و توانست دل شاه ایران را برباید. پس طولی نمیکشد که همسر محبوب «فرهاد چهارم» میشود و تلاش میکند تا شاه بیرق رومی را که در جنگ حران به دست ایرانیان افتاده بود، به «اکتاویوس» بازگرداند. اتفاقی که باعث شد «اکتاویوس» نزد رومیها جایگاه یک پیروز را به دست آورد و نقش بازستاندن این درفش را از ایران، بر مجسمه او حک کنند.
«موزا» از این معامله چه به دست آورد؟ میزان تسلطش بر شاه ایران را فهمید. او آرزویی در سر داشت که با به دنیا آمدن پسرش، خود را به آن نزدیک دید. پسری که آن را همنام پدرش «فرهاد» نامیدند؛ کوچکترین پسر شاه ایران، آن هم از مادری رومی و نه ایرانی. اما «موزا» توانست او را به پادشاهی برساند. وقتی شاه ایران را واداشت تا دیگر پسران خود را به روم و نزد «اکتاویوس» بفرستد تا پسر خودش تنها وارث تخت و تاج باشد. با قتل «فرهاد چهارم»، به دست این مادر و پسر، سلطنت از آن «فرهاد پنجم» شد.
اما «فرهاد»ِ تازه شاه شده، اعتباری در دربار ندارد، بهخصوص که مادرش را کنیزی رومی میدانند. اینجاست که برای نخستینبار در تاریخ ایران، تاج شاهی بر سر یک زن مینشیند؛ بر سر ملکه «موزا». و این سکهها ضرب میشود؛ با نقشی از «فرهاد پنجم» اشکانی روی آن و مادرش موزا بر پشت سکه با نوشتهای به این مضمون: «سکه ایزدبانو اورانیاموزا، ملکه.»
«یوسیفوس» مورخ رومی گفته «موزا» برای کسب مشروعیت در سلطنت با پسر خود نیز ازدواج کرده. موضوعی که دو مورخ معاصر یعنی «جون بیگوود» و «لئوناردو گرگوراتی» آن را رد کرده و شبیه به افسانهها دانستهاند. از طرفی برخی مورخین «موزا» را نخستین پادشاه زن در ایران لقب دادهاند که گفتهای دقیق نیست. «موزا» گرچه بانی به قدرت رسیدن «فرهاد پنجم» بود، اما رومی بودن او نقطه ضعف سلطنت پسرش شد. همین موضوع سبب شد تا «فرهاد پنجم» شأن او را تا حد یک ایزدبانو و شریک در سلطنت بالا ببرد تا حکومت خودش مشروع باشد. از طرفی او در کنار پسرش که شاهنشاه بود تاج بر سر گذاشت و خود او بهعنوان شاه شناخته نشد.
با همه اینها «فرهاد پنجم» نتوانست برای خود مشروعیت به دست بیاورد؛ بهخصوص که عقبنشینی او از ارمنستان و واگذاریاش به روم، خشم دربار را هم برانگیخت. ارمنستان همیشه برای شاهنشاهان اشکانی اهمیت فوقالعادهای داشت و خود را حاکم آن میدانستند. پس بر «فرهاد پنجم» شوریدند و او را کشتند.
از سرنوشت ملکه «موزا» اطلاعی نداریم جز گزارشهایی درباره فرارش به روم که برخی فرار او را همراه با پسرش شاه بیتاج شده ایران دانستهاند. بهخصوص که نام سازنده این سردیس هم به خط یونانی روی تاج ثبت شده: «آنتیوخوس پسر دریاس؟ ساخته است»
«موزا» حدودا ۳۰ سال در ایران بود و در این مدت کوتاه از یک کنیز به شخصیتی همتراز با شاه ارتقا یافت. نخستین زنی که در ایران نقشش را بر سکه زدند و نیمتنهاش را با تاج شاهی بر سر ساختهاند. گرچه، هستند پژوهشگرانی که این نیمتنه را به دلیل شباهت در تاج و مو، به «توخه» الهه نیکبختی یونان نسبت دادهاند و دلیل ساخت آن در ایران را علاقه اشکانیان به فرهنگ یونانی دانستهاند.
هرچه هست این مجسمه امروز به نام ملکه «موزا» در موزه ملی ایران نگهداری میشود. زنی که شاهنشاهی اشکانیان را دگرگون کرد.
بلاش یکم عکس روی جلد این کتاب. از تواریخ این چنین بر می آید که ایران در دوران اشکانی قدرت بزرگی بوده است اما متاسفانه اطلاعات زیادی از آن دوران باقی نمانده است. به نظر می رسد بسیاری از منابع داخلی نابود شدند و در نتیجه آگاهی کامل و دقیقی از دوران اشکانی در دست نیست.
اما با این حال نام شاهنشاهی به نام بلاش در میان شاهنشاهان اشکانی قابل توجه است. بلاش یکم یا اشک بیست و دوم شاهنشاهی بود که بعد از مدت ها که از حمله ی الکساندر به ایران می گذشت ایرانیگری را احیا کرد.
پس از مرگ ونن دوم، پسرش بلاش عهده دار مقام سلطنت شد. وی در آغاز پادشاهی با گرفتاری های فراوان روبرو گردید. از مهم ترین مشکلات آن دوره مشکل ارمنستان بود که جنگ های بسیاری بر سر این منطقه صورت می گرفت. اما بلاش با خردمندی این موضوع را با صلح حل و فصل کرد.
صلح پایدار میان ایران و روم
رادامیستاس پادشاه ارمنستان که دست نشانده ی روم بود، به مجرد نزدیک شدن سپاه بلاش فرار اختیار کرد و بلاش فرزند خود تیرداد را جای وی مستقر ساخت و این اقدام بر اعتبار ایران در انظار جهانیان افزود.
اما این پایان کار نبود، نرون امپراتور روم از این موضوع آگاه شد و سردارانش را برای باز پس گرفتن ارمنستان به آنجا فرستاد و موفق هم شد. این موضوع به دلیل مشغله ی بلاش در موارد دیگر از جمله شورش گرگان و فتنه ی دیگر فرزندش بود.
بلاش سفیری نزد امپراتور روم اعزام داشت و به عمل کوربولو اعتراض کرد و سپس با سپاهی گران وارد بین النهرین شد.
در همین هنگام رومیان تقاضای آشتی کردند و پیمان مهمی بین ایران و روم بسته شد.
پیمانی که میان نرون و بلاش بسته شد صلح استواری را بین دو طرف برقرار کرد، به طوریکه دو دولت مدت ۵۰ سال نسبت به یکدیگر در حالت متارکه و عدم تعرض باقی ماندند.
جمع آوری اوستا
هرچند درباره چگونگی جمع آوری اوستا و زمان گردآوری آن اطلاعات دقیق و بدون نقصی در دست رس نیست اما به نظر می رسد بلاش یکم کار جمع آوری دوباره اوستا را آغاز کرد و چنین می آید که وی احترام شدیدی به آئین زرتشت داشته است. در دینکرت راجع به این مورد سخن به میان آمده است. البته به نظر می رسد جمع آوری اوستا در زمان اردشیر بابکان بنیان گذار دودمان ساسانی به پایان رسید.
احیای ایران
در زمان بلاش یکم علائم احیای ایرانیگری آشکار گردید. در پشت سکه های بلاش نقش آتشگاهی با یک تن مؤبد زرتشتی دیده می شود و این نخستین باریست که سکه های ایرانی با الفبای پهلوی ضرب می گردد.
بعد از مدت ها که خط یونانی در ایران رایج بود این اتفاق افتاد. شاید بتوان گفت بلاش زمینه ساز یک تحول بزرگ را فراهم آورد.
صفات بلاش اول
با آنکه دانش همه جانبه ای از اشکانیان و این پادشاه در دسترس نیست اما با بررسی منابع می توان دریافت که بلاش اول بر خلاف چند شاه اشکانی که قبل از وی سلطنت کردند، سفاک و ستمگر نبود و پدر کشی و برادر کشی از او مشاهده نگردید. او نه تنها نزدیکان خود را نکشت، بلکه یگانگی و وفاق را در خانواده ی اشکانی بر پایه ی استوار قرار داد و بدینوسیله نیات خود را نه تنها با حرف، بلکه در عمل به اثبات رسانید.
وی گذشته از داشتن این ویژگی، سرداری کاردان و شایسته و صاحب عزمی راسخ بود. این سیرت و صفت بارز او در مخاصمات عدیده با سردار نامی روم ( کوربولو) به خوبی به چشم می خورد. او از لحاظ مزیت بر او چیره گشت.
تاریخ سیاسی شاهنشاهی اشکانی
شروین وکیلی
صفحه: ۱۳ و ۱۴