لشکرکشی خشایارشا به یونان
نویسنده:
چارلز هینگ نت
مترجم:
خشایار بهاری
امتیاز دهید
پرفسور چارلز هینگ نت(استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد)، سی و چهار سال تمام موضوع لشگر کشی خشایارشا به یونان را در کالج هرت فورد دانشگاه آکسفورد تدریس کرد و کتاب حاضر را در دوره ی بازنشستگی و در پایان نیم قرن تحصیل و تدریس در قدیمی ترین دانشگاه جهان(با سابقه 800ساله) به نگارش در آورد. تخصص او تاریخ یونان است اما در عمل، منازعات مشهور ایران و یونان را به سبکی شاخص به گونه ای شکافت که کتابش ، مرجعی بی چون و چرا شد. وی نوشته های مورخین برجسته ی معاصر چون گروندی، مونرو،ماکان،ولز و دیگران را به نقد کشید و کاوش بر مبنای تواریخ هرودوت را به کمال خود رساند. شهرت کتاب در میان پژوهشگران غربی از آن رو است که به سان حل یک مسئله ریاضی، ثابت می کند شمار سپاهیان ایرانی در لشگر کشی به یونان حداکثر هشتاد هزار نفر بوده و ارقام نجومی ادعایی راویان هرودوت، اغراق و یا اشتباهی غیر عمد است که خود داستان جالبی دارد.
اما نوآوری عمده ی کتاب برای خواننده ی فارسی زبان، نمود بُن علمی یک کاوش تاریخی است که بی شباهت به یک تحقیق ریاضی نیست. امری که متاسفانه تا به حال در نوشته های داخلی عنایت چندانی بدان نشده است در حالی که انتظار می رفت مخاطب اصلی کتاب، ایرانیان باشند. در 25 سال گذشته تنها در مقالات دکتر شاپور شهبازی اشاراتی به آن شده است.
نوشته های هرودوت تنها یکی از مدخل های ممکن به تاریخ دوره ی هخامنشی است و قطعا موضوع را می توان از جنبه های دیگری چون هنر، کتیبه شناسی، زبان شناسی، سفال، مذهب و غیره مورد کاوش قرار داد. امید است در آینده پژوهشگران ایرانی سهم خویش را در وضوح بیش تر تاریخ میهن مان ادا کنند. که تاکنون از آن دور بوده اند.
ناشر مدت ها در برآوردن این کتاب مردد بود، چه با نگاهی به فهرست کتاب شناسی پایانی، معلوم شد تنها یک مورد(1) از انبوه کتاب و مقالات ارجاعی، به فارسی ترجمه شده که آن هم به دلایل آشکار، در معرض انتقادات بنیادی(2) و از ضعیف ترین منابع کتاب است. پس آیا کتاب به کار چه کس می آید و خواننده ی فارسی زبان بدون آشنایی با منابع، چه بهره ای از آن خواهد برد؟ اما حاصل ناگزیر چاپ کتاب، که شاید از خیال کسی بگذراند که: (( اگر هنوز ترجمه ی عمده ترین منابع تاریخ و فلسفه تاریخ را، که حداقل آن تاریخ تمدن توین بی است در دست نداریم و نخوانده ایم، پس با کدام بضاعت تاریخ می نویسیم و از تاریخ، چیزی که به کار کاوش علمی بیاید درک می کنیم؟)) همین امید ناشر را قانع کرد که این الگو را برای آشنایی با ناتوانی های خودمان فراهم کند.
کتاب حاضر قریب بیست و پنج سال پیش به راهنمایی دست نگاره های آقای دکتر شاپورشهبازی، استاد تاریخ دوره ی هخامنشی، به دانش پژوهان داخلی معرفی و براهمیت آن به عنوان مرجعی معتبر تاکید شد. مترجم همچنین در سفرهای نوروزی و تابستانی ایشان به وطن، از راهنمایی های ارزنده استاد برخوردار بوده و این ترجمه بدیشان و نیز به همت و حمایت مدیران این انتشارات بسیار مدیون است.
1. اُمستد. تاریخ شاهنشاهی هخامنشی
2. اُمستد بابل شناس بود و نظرات او در باره ی تاریخ ایران، مورد قبول بسیاری از متخصصین نیست.
بیشتر
اما نوآوری عمده ی کتاب برای خواننده ی فارسی زبان، نمود بُن علمی یک کاوش تاریخی است که بی شباهت به یک تحقیق ریاضی نیست. امری که متاسفانه تا به حال در نوشته های داخلی عنایت چندانی بدان نشده است در حالی که انتظار می رفت مخاطب اصلی کتاب، ایرانیان باشند. در 25 سال گذشته تنها در مقالات دکتر شاپور شهبازی اشاراتی به آن شده است.
نوشته های هرودوت تنها یکی از مدخل های ممکن به تاریخ دوره ی هخامنشی است و قطعا موضوع را می توان از جنبه های دیگری چون هنر، کتیبه شناسی، زبان شناسی، سفال، مذهب و غیره مورد کاوش قرار داد. امید است در آینده پژوهشگران ایرانی سهم خویش را در وضوح بیش تر تاریخ میهن مان ادا کنند. که تاکنون از آن دور بوده اند.
ناشر مدت ها در برآوردن این کتاب مردد بود، چه با نگاهی به فهرست کتاب شناسی پایانی، معلوم شد تنها یک مورد(1) از انبوه کتاب و مقالات ارجاعی، به فارسی ترجمه شده که آن هم به دلایل آشکار، در معرض انتقادات بنیادی(2) و از ضعیف ترین منابع کتاب است. پس آیا کتاب به کار چه کس می آید و خواننده ی فارسی زبان بدون آشنایی با منابع، چه بهره ای از آن خواهد برد؟ اما حاصل ناگزیر چاپ کتاب، که شاید از خیال کسی بگذراند که: (( اگر هنوز ترجمه ی عمده ترین منابع تاریخ و فلسفه تاریخ را، که حداقل آن تاریخ تمدن توین بی است در دست نداریم و نخوانده ایم، پس با کدام بضاعت تاریخ می نویسیم و از تاریخ، چیزی که به کار کاوش علمی بیاید درک می کنیم؟)) همین امید ناشر را قانع کرد که این الگو را برای آشنایی با ناتوانی های خودمان فراهم کند.
کتاب حاضر قریب بیست و پنج سال پیش به راهنمایی دست نگاره های آقای دکتر شاپورشهبازی، استاد تاریخ دوره ی هخامنشی، به دانش پژوهان داخلی معرفی و براهمیت آن به عنوان مرجعی معتبر تاکید شد. مترجم همچنین در سفرهای نوروزی و تابستانی ایشان به وطن، از راهنمایی های ارزنده استاد برخوردار بوده و این ترجمه بدیشان و نیز به همت و حمایت مدیران این انتشارات بسیار مدیون است.
1. اُمستد. تاریخ شاهنشاهی هخامنشی
2. اُمستد بابل شناس بود و نظرات او در باره ی تاریخ ایران، مورد قبول بسیاری از متخصصین نیست.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی لشکرکشی خشایارشا به یونان
سخن من این بود که دولتشهر آتن (در ضمن آتن "پایتخت" یونان هم نبود و دنیای یونانی اساسا کشور واحدی نبود که پایتخت داشته باشد) دستاوردهای درخشانی داشت که اغلبشان پس از دفع حمله خشایارشا و پیش از آن داریوش حاصل شد. دمکراسی نسبی که در آنجا حاکم شد و نسبت به حکومت های هم زمان خودش مترقی تر بود راه این دستاوردهای درخشان رو هموار کرد.
اگر این تاخت و تازهای هوس بازانه دفع نمی شدند دستاوردهای تمدنی آتن بیش از شهرهای یونانی زیر سلطه استبداد شرقی هخامنشیان در آسیای صغیر نمی شد. شهرهایی که حتی اسمشان امروز اهمیتی ندارد. چنانکه «کاخ»های پاسارگاد و پارسه امروز اهمیتی تاریخی جز از لحاظ قدمت ندارند.
حالا اینکه اسکندر چه کرد یا آمریکا شیطان بزرگ هست نه ربطی به بحث من داشت نه مسائلی هست که بشه با چند خط درباره شان حکم صادر کرد.
دوست گرامی صحبت اینجا برسر برتری غنای فرهنگی شرق و غرب نیست بلکه صحبت از نگاه تک بعدی و مغرضانه ایست که برخی به تاریخ مشرق زمین(و گویا فقط ایران و حکومت هخامنشیان را نماینده قتل و جنایت و استبداد در خاورمیانه می دانند) وگرنه خاورمیانه متشکل از آشوریان،سومریان،پارتیان،کرمانیا،ایلامیان، بابلیان،مصریان،اورارتوها ووو...بسیاری اقوام دیگر است.
چیزی به نام فرهنگ درخشان اصولا معنا و مفهومی ندارد که حال بخواهد رومی یا یونانی یا ایرانی یا مصری باشد،مثل این است که بنده هنر رئالیسم رو برتر از کوبیسم یا باروک یا دیگر سبکها بدانم. این نظر برخواسته از ذوقیات بنده است.
به گونه ای صحبت از کشورگشایی حکومتهای مشرق زمین می کنید انگار مغربی ها صبح تا شب در دانشگاه مشغول تحصیل و اختراع و اکتشافات بوده اند! فراموش کرده اید که آنها نیز در طول تاریخشان مدام در جنگ و کشورگشایی و تجاوز و قتل و غارت دیگر اقوام بودن! بهتر است کمی بیشتر در تاریخ مغرب زمین تحقیق نماییم.
چگونه است که به آتش کشیدن سارد را بدست همین یونانیان نمی بینید و صحبت از تعقل می نمایید؟!
انسان اهل تعقل و تعمق با سند و مدرک سخن می گویید وگرنه با تحریف تاریخ چیزی عوض نمی شود، برای درک لشکر کشی کورش به سارد و دلیل حمله او(مقابله با تهاجم و دست اندازی کرزوس به بهانه حمایت از اژدیاگ) بهتر میدانم به همان منابع کلاسیک یونان مراجعه نمایید.
کوروش در تسخیر لیدیه نهایت خشونت را به کار برد. غیر از این هرچه گفتند داستان است. و اساسا مجوزی هم برای کشورگشایی نداشت.
چه سربازانی که لگدمال شدند تا اهریمن یک وجب به خاک پاک میهن نفوذ نکند.
این دولتشهر در جنگهای داخلی(آتن و اسپارت) معروف به پلوپنز که حدود 431 تا404 پیش از میلاد به طول انجامید و توسیدید مورخ یونانی وقایع آن و شکست آتن را در کتابی به همین نام(جنگ های پلوپنز) قلم کشیده است بدست اسپارتها ویران گردید. و همچنین 150 سال بعد از حمله خشایارشا به یونان یعنی 330 پیش از میلاد بار دیگر با یورش سپاه مقدونی به رهبری اسکندر مقدونی بسیاری از شهرهای آن ویران گردید و شهروندانش به بردگی گرفته شدن! البته ته مانده های آن تمدن، که پس از جنگهای داخلی پلوپنزه و حمله اسکندر مقدونی این بار با یورش رومیان به یونان و به تاراج بردن تمامی دستاوردهای هلنیسم باعث سقوط یونان و افول آن تمدن گردید نیز اصولا نباید بچشم آید چون این تاراج و غارتگری توسط همان دولتهای متمدن صورت گرفته است. حتی نباید از خود پرسیده شود که این کشور متمدن(یونان) چگونه با حمله به سارد و به آتش کشیدن این شهر بهانه ای برای لشکر کشی خشایارشا را فراهم نمودن!
حتی نباید پرسیده شود که چگونه حکومتی به قول شما با تفکری بدوی در زمان فتح لیدیه به دست کورش نه تنها هرگز این شهر را به آتش نکشید بلکه از مرگ خود خواسته کرزوس پادشاه لیدیه نیز جلوگیری نمود و با تمام تفکر و اندیشه های بدوی خود(!!!) این دشمن خود را تکریم نموده و او را در زمره مشاورین خود در آورد.
متاسفانه باچنین برداشتهای از تاریخ و سیاستهای دولتهای استعمارگر غربیست که اکنون شاهدیم که جنایات و کشتار کشورهای استعمارگر غربی به پای صدور دموکراسی به شرق و خاورمیانه قلمداد میگردد، و آن را به پای تجلی روح و تمدن درخشان غرب می گذاریم حتی اگر نتیجه چنین دستاوردی قتل عام هزاران هزار زدن و کودک و پیر و جوان در عراق و افغانستان و لیبی و سوریه ووو.... چهار گوشه جهان باشد!
دولتشهرهای آسیای کوچک و تمدن های کم و بیش زاینده ای مثل بابل که عرصه تاخت و تاز پادشاهان مستبد و با ذهنیت بدوی هخامنشی قرار گرفتند زایندگی خودشان را به کل از دست دادند.
خواهش میکنم دوست گرامی
برای درک بهتر از موضوع تصویر(صفحه 250 کتاب) دو تصویر صفحات 248و249 کتاب به یکدیگر چسبانده شده است.
تصویر صفحه 247 کتاب، تصویر سیاه و سفید و از نمایی بالای جزیره آتوس است، خشایارشا برای اجتناب از برخورد کشیتی ها و ناوگان دریایی خود با کوه آتوس فرمان داد در باریکترین بخش جزیره آتوس کانالی به عرض 20 متر و به طول عرض جزیره کنده شود، عملیات حفاری حدود 3 سال به طول انجامید،حفر این آبراه در آن دوران نیز(به نقل از تواریخ هرودت) با تحسین و ناباوری ناظران مواجه گردید. این آبراهه یکی از بزرگترین نبوغ نظامی دوران خود قلمداد میشود، که در زمان حال نیز باعث تحسین بسیاری از مهندسین نظامی بوده است.