دانلود رایگان
اگر عضو نیستید در کمتر از یک دقیقه عضو شوید و کتاب اول خود را رایگان دریافت کنید.
ورود / ثبتنام
دانلود بدون معطلی
این کتاب را بدون نیاز به عضویت، خریداری کنید. پیش از خرید، میتوانید از طریق گزینه مطالعه آنلاین، صفحاتی از کتاب را مشاهده کنید.
خرید 59,000 تومان
دیدگاههای کتاب الکترونیکی از تزار تا شاه
۲۰- به سال ۱۹۲۱ میلادی کلنل محمدتقی خان (افسر ژاندارمری) علم طغیان را برضد دولت وقت در خراسان برافراشت ولی در جنگ با طوایف زعفرانلو کشته شد. در جنوب مشهد طوایف دیگری از قبیل تیموری - هزاره - باخرزی و غیره مسکن داشتند که از لحاظ امنیت حائز اهمیت نبودند ولی در شمال طوایف درگزی، زعفرانلو و شادلو همواره استقلال خود را در مقابل دولت مرکزی حفظ می نمودند.
۲۱- طوایف ترکمن به دو دسته مهم تقسیم می شدند: دسته شرقی به نام کوکلان، تابع سردار معزز بجنوردی بودند که در عین حال سرکردگی اکراد شادلو را نیز عهده دار بود. این اکراد به معیت زعفرانلوها و کیوانلوهای قوچانی و چنارانی ها، به امر سلاطین صفوی در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی به آنجا کوچ داده شده بودند که در مقابل حملات ترکمنهای مرو و خیوه پایداری نمایند. قسمت غربی به نام ترکمن یموت به شعب ذیل تقسیم می شدند: آتابای و آق تابای و جعفربای - این تیره ها به طرز ایلاتی در حدود گرگان و مراوه زندگی می نمودند و ناحیه بین گنبد قابوس و بحر خزر جزو قلمروی آنها محسوب می شد. عدهای از ترکمنهای یموت نیز در خاک جماهیر شوروی (جمهوری ترکمنستان فعلی) اقامت داشتند. ترکمانها تابع مقررات دولت نبودند و راه های خراسان را اغلب میدان تاخت و تاز خود قرار میدادند. تعداد کلیه طوایف ترکمن را در آن زمان بالغ بر دویست هزار نفر می دانستند.
صفحات 145 تا 152 کتاب
استان فارس غیر از عشایر گوناگون مذکور در معرض تاخت تاز دزدان و راهزنان نیز بوده است. این قبیل راهزنان از نفرات فراری عشایر و قسمتهای نظامی و غیره تشکیل می یافتند و تعقیب و تنبیه آنها در این مناطق ذو عارضه و سخت خالی از اشکال نبوده است زیرا در موقع استیصال خود را به کرانه دریا می رساندند و به سواحل عمان پناهنده میشدند.
۱۷- در منطقه جنوبی کرمان همین اشکالات و گرفتاری ها وجود داشته است، منتها طوایف این حدود اهمیت زیاد نداشتند و کمتر باعث اغتشاش می شدند ولی راهزنان و دزدان فعالیت زیاد می نمودند و حملات دستجات بلوچ مزاحمت فراوان برای اهالی به بار می آورد.
۱۸- اهالی منطقه بلوچستان و مکران تماماً از طوایف بلوچ هستند. این استان از چهار قسمت شکل می گرفت که روسای هریک از آنها با دولت مرکزی رابطه مستقیم داشته اند.
مکران (شامل ناحیه ای از جاسک تا چاه بهار و گواتر) تحت حکمفرمایی سردار سعید خان بود. محل توقف این سردار در چاه بهار و (گه) بوده که اینک نیکشهر نامیده می شود. این سرکرده به هیچ وجه حاضر به اطاعت از امر دولت نبود و برای حفظ تلگراف هند و اروپ پاداش پولی دریافت می داشت که از طرف کنسول انگلیس در بندرعباس تأدیه می شد. در بمپور و فهرج که حالا ایرانشهر نامیده می شود و اطراف آن منطقه گرمسیر بلوچستان است، سرداری به نام بهرام خان حکمفرمایی می کرد که در ۱۹۱۵ میلادی محمد خان به جای وی قرار گرفت و کوشش نمود کلیه مناطق بلوچستان را تحت تصرف و نفوذ خود درآورد. او موفق به تصرف زابل و قسمتی از سراوان گردید. در سراوان طوایف کوچکی بودند که استقلال خود را همواره حفظ می نمودند. ناحیه شمالی بلوچستان، بلوچستان سرحدی نامیده می شد که با بلوچستان انگلیس (حالا پاکستان) در چاغی مرز مشترک داشته است، در این منطقه نیز طوایف بدوی از قبیل یاراحمدزایی به ریاست جیهند و شهسوار، و طایفه گمشادزایی (در مشرق خاش) و طایفه اسماعیل زایی (به سرکردگی جمعه خان) در شورو زندگی میکردند و همه هم از دولت سرپیچی می نمودند. ولی در شمال منطقه طوایف فوق و بعضی نواحی دیگر بلوچستان و سیستان طایفه ای به نام نارویی مسکن داشت که مطیع دولت مرکزی بود.
ناصرالدین شاه، رئیس عشایر بختیاری را دستگیر، و به واسطه سرپیچی از اوامر دولت اعدام، و عشایر بختیاری را هم به دستجات کوچک تقسیم نمود. این طوایف بین الیگودرز و دزفول کوچ نشین بودند. در قسمت جنوب غربی، بختیاری ها را هفت لنگ می نامیدند که ریاست آن را سردار اسعد ایلخان عهده دار بود؛ این همان سرداری است که به سال ۱۹۰۹ میلادی با اتباع خود برای تجدید حیات مشروطیت، تهران را تصرف و محمدعلی شاه را که معروف به سلطان مستبد بود از سلطنت خلع نمود. با این عمل خوانین بختیاری اهمیت و نفوذ فراوانی پیدا کردند و اغلب فرمانداران و استانداران اصفهان و یزد و کرمان از بین آنها تعیین می شدند. بختیاری ها اصولاً طرفدار انگلیسیها بودند و به عنوان حفظ و حراست مناطق نفتخیز مبالغی از شرکت نفت انگلیس و ایران دریافت می داشتند. در روابط بختیاری ها با عشایر قشقایی اغلب تیرگی هایی مشاهده می شد، ولی با شیخ خزعل روابط حسنه داشتند و همواره به خودمختاری علاقه مند بودند و از توسعه نفوذ دولت در مناطق خود جلوگیری می نمودند. این عشایر مناطق وسیعی را (از طرف شمال بین اصفهان و داران و از طرف جنوب غربی مسجد سلیمان، رامهرمز و دهدیز) جولانگاه خود قرار داده بودند. اینان تابستان را در نواحی مرتفع کوهستانی و زمستان را در صحراهای شرقی خوزستان به سر میبردند.
۱۵- در جنوب منطقهٔ بختیاری در قسمتهای مرتفع و صعب العبور، طایفه ای به نام بویراحمدی سکونت داشتند. ارتفاع بسیاری از قلل سلسله جبال این ناحیه به پنج هزار متر بالغ می شود. این طایفه سابقاً مانند سرزمین خود سخت و رام نشدنی بود و هیچ وقت حاضر به تبعیت از دولتی یا حکومتی نبود، مردمانی شجاع و سلحشور و بردبار داشت ولی در هیچ زمانی رئیس مقتدر و مستقلی نداشت که دولت ها بتوانند با او داخل مذاکره شوند و به زندگانی این طایفه سر و سامانی بدهند.
۱۳- در خوزستان شیخ محمره، که بعد از کشتن برادرش مقام او را احراز نمود، قلمروی خود را قسمت مرکزی و جنوبی آن استان قرار داد و مأمورین دولت را، به استثنای گمرک چی بلژیکی، به منطقه خود راه نمی داد. شیخ خزعل به سال ۱۹۰۹ قراردادی با نماینده عالی انگلیس در خلیج فارس منعقد نمود (در آن سال نماینده دولت انگلیس سرپرسى کاکس بوده است). او مبادرت به کشیدن لوله نفتی از محل نفتخیز مسجد سلیمان به جزیره آبادان نمود و در این جزیره شهری که دارای پالایشگاه بود ایجاد شد. دولت انگلستان استقلال شیخ خزعل را در قبال لولهکشی تقبل و تعهد کرده بود از هرگونه دخالت دولت مرکزی ایران در امور مربوط به او جلوگیری نماید. این قرارداد هیچ وقت رسماً اعلان نشد و دولت ایران نیز هیچگاه آن را به رسمیت نشناخت. ولی در هرحال چنین قراردادی روحیه استقلال طلب شیخ را تقویت کرد، بنابراین او ممانعتی برای لولهکشی نفت در سرزمینی که قلمروی خود می دانست به عمل نیاورد.
۸- قسمت اعظم محال خمسه در اطراف زنجان (بین قزوین و تبریز) در تصرف ایل افشار بود. ریاست این عشایر را جهانشاه خان امیرافشار عهده دار بود که خود را مستقل میدانست و حاضر به پرداخت مالیات دولتی نبود.
۹- تیره ای از طوایف افشار در حدود صائین قلعه (شاهین دژ) جنوب آذربایجان سکونت داشتند که یکی ار رؤسای عمده آنها به نام بهادرالسلطنه خودسری می نمود.
۱۰- در کردستان همه عشایر مسلح بودند و علناً یاغیگری می کردند و دولت فقط نفوذ مختصری در سنندج و چند نقطه کوچک دیگر داشت.
۱۱- اغلب دهات کردستان در دست اکراد و طوایف مختلف محلی از قبیل قبادی باباجانی - اورامی - جوانرودی -گورانی - سنجابی - کلهر-هماوند و غیره بود که خود را تابع دولت نمی دانستند و در حفظ و حراست منطقه خود مستقیماً اقدام می کردند.
می نمودند و راه بین زنجان و تبریز را در معرض دستبرد قرار می دادند و دهات را چپاول میکردند.
۵- در طرف مغرب منطقه شاهسون در ناحیه قراجه داغ (که اکنون ارسباران نامیده می شود) سرکرده محلی به نام امیرارشد حکمفرمایی می کرد: موقعی که نیروی جنوب روسیه در دسامبر ۱۹۲۰ از ارتش سرخ شکست خورد و متواری گردید، عده ای از نفرات مسلح و افسران قشون روسهای سفید از مرز ایران گذشتند و سلاح آنها که یک آتشبار کوهستانی و سی چهل مسلسل لویس و چندین مسلسل سنگین بود به دست امیر ارشد افتاد و این شخص بدون اینکه ظاهراً مخالفتی با دولت بنماید نیروی مسلحی در اختیار داشت و قرارگاه خود را شهر اهر تعیین کرده بود.
۶- در منطقه ماکو که معروف به خانات ماکو بود، سردار اقبال السلطنه فرمانفرمائی خود را موروثی می دانست و کوس استقلال می نواخت که لاجرم از طرف دولت به حکومت آن ناحیه منصوب گردیده بود. منطقه نفوذ وی تا خوی بسط داشت و حتی حاکم خوی خود را دست نشاندهٔ سردار اقبال میدانست و اغلب هم حاکم این شهر از میان بستگان وی تعیین می گردید. رفتار و سیاست سردار اقبال نسبت به دولت مرکزی نظیر هم قطارش امیر ارشد قراجه داغی بود ولی به واسطه وضع جغرافیایی خاص و هم مرز بودن با دولت روس و ترکیه، اهمیتی به مراتب بیشتر و دعاوی به مراتب فزونتر داشت. البته زبان سردار و اطرافیانش زبان ترکی بود.
۱- در شمال غرب تهران دو طایفه شاهسون که به زبان ترکی تکلم می نمودند به اسامی شاهسون اینانلو و شاهسون بغدادی سکونت داشتند، در آن موقع ریاست تیره اول را شخصی به نام ظفرنظام عهده دار بود. این طوایف بین قزوین و ساوه جراگاه و مسکن داشتند و اغلب باعث اغتشاش و ناامنی در اطراف پایتخت می شدند.
۲- درگیلان میرزا کوچک خان در پناه جنگلهای انبوه علم حکومتی خودمختار را برافراشت. ۳- خلخال آذربایجان تحت نفوذ شخصی به نام امیر عشایر بود که از اطاعت مرکز آشکارا سرپیچی می نمود.
۳- خلخال آذربایجان تحت نفوذ شخصی به نام امیر عشایر بود که از اطاعت مرکز آشکارا سرپیچی می نمود.