هفته نامه تهران مصور ـ شماره 1 - 8 آذر 1357
امتیاز دهید
هفته نامه مستقل سیاسی واجتماعی
صاحب امتیازو مدیر مسئول :عبداله والا
سردبیر:مسعود بهنود
تهران مصور با مطالب متنوع و مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و هنری در هزار شماره و در قالب چهار دوره منتشر شده است.
فعالیت مجله تهران مصور به چهار دوره تقسیم میشود که اولین دوره از خرداد ماه ۱۳۲۱ به صاحب امتیازی احمد دهقان منتشر شد و پس از ترور و قتل احمد دهقان، در ۱۳۲۹ مهندس والا صاحب امتیاز و محمود رجاء سردبیر آن شدند. در این دوره نویسندگانی چون: سیامک پورزند، حسین سرفراز، اسماعیل رائین، لعبت والا، منوچهر محجوبی، اسماعیل یگانگی و صدرالدین الهی با این مجله همکاری داشتند.
ستار لقائی در اواسط دهه ۴۰ سردبیری این نشریه میشود و با افرادی چون: علی اصغر افراسیابی، هادی خرسندی، حسن شهرزاد، احمد اللهیاری و کریم میرزالو همکاری میکند و این تیم تا سال ۵۳ به فعالیت خود ادامه میدهد. در ۲۹ مرداد سال ۵۳ به دستور عباس هویدا ۵۲ روزنامه و هفته نامه و ماهنامه تعطیل میشود و عبداله والا نیز مجله را میبندد و این حرفه را کنار میگذارد تا شهریورماه ۱۳۵۷ که مجله تهران مصور دوباره با مدیریت او شروع به کار میکند و سردبیری آنرا مسعود بهنود به عهده میگیرد.
بیشتر
صاحب امتیازو مدیر مسئول :عبداله والا
سردبیر:مسعود بهنود
تهران مصور با مطالب متنوع و مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و هنری در هزار شماره و در قالب چهار دوره منتشر شده است.
فعالیت مجله تهران مصور به چهار دوره تقسیم میشود که اولین دوره از خرداد ماه ۱۳۲۱ به صاحب امتیازی احمد دهقان منتشر شد و پس از ترور و قتل احمد دهقان، در ۱۳۲۹ مهندس والا صاحب امتیاز و محمود رجاء سردبیر آن شدند. در این دوره نویسندگانی چون: سیامک پورزند، حسین سرفراز، اسماعیل رائین، لعبت والا، منوچهر محجوبی، اسماعیل یگانگی و صدرالدین الهی با این مجله همکاری داشتند.
ستار لقائی در اواسط دهه ۴۰ سردبیری این نشریه میشود و با افرادی چون: علی اصغر افراسیابی، هادی خرسندی، حسن شهرزاد، احمد اللهیاری و کریم میرزالو همکاری میکند و این تیم تا سال ۵۳ به فعالیت خود ادامه میدهد. در ۲۹ مرداد سال ۵۳ به دستور عباس هویدا ۵۲ روزنامه و هفته نامه و ماهنامه تعطیل میشود و عبداله والا نیز مجله را میبندد و این حرفه را کنار میگذارد تا شهریورماه ۱۳۵۷ که مجله تهران مصور دوباره با مدیریت او شروع به کار میکند و سردبیری آنرا مسعود بهنود به عهده میگیرد.
آپلود شده توسط:
morad850
1395/08/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هفته نامه تهران مصور ـ شماره 1 - 8 آذر 1357
این دهکده مشهور، مرکز دهستانی به همین نام از بخش مرکزی شهرستان نظرآباد (غربی ترین شهرستان استان البرز) است که در ۵/۷ کیلومتری جنوب غربی شهر آبیک و در موقعیت جغرافیایی ۵۰ درجه و ۲۸ دقیقه و ۲۴ ثانیه طول و ۳۵ درجه و ۵۹ دقیقه و ۳۸ ثانیه عرض جغرافیایی و در ۱۱۹۵ متر ارتفاع از سطح دریا واقع شده است.(۱)
این اراضی پیش از این جزء املاک عضدالسلطان پسر مظفرالدین شاه قاجار و شوهر خواهر دکتر مصدق بوده است. مصدق زمانی که در سمت مستوفی گری خراسان بود، املاک خود در اراک را با این اراضی معاوضه کرد. این اراضی با همت دکترمصدق احیا و معمور شد و او با ساخت قلعه، آنجا را به ملک ییلاقی خود تبدیل کرد. قلعه اربابی هشت هزار متر مساحت دارد و به سبک معماری اواخر دوره قاجاریه ساخته شده است. در جنوب قلعه، منزل خدمه قرار داشت و اهالی روستا همان رعایای مصدق بودند و پیش از آنان سکنه ای در این اراضی وجود نداشت. مصدق پس از ساخت روستای نوبنیاد، آن را به نام پسر ارشدش، «احمدآباد» نامید.
رهبر نهضت ملی ایران در همان زمان حیاتش اراضی احمدآباد را بین فرزندانش تقسیم کرده و سهم دختران و پسران را مساوی قرار داد. به هنگام اصلاحات ارضی، این اراضی به طور داوطلبانه به وسیله فرزندان مصدق به وزارت کشاورزی فروخته شد تا اراضی یادشده بین رعایای احمدآباد تقسیم شود. حدود بیست هکتار از این اراضی هم جزء مستثنیات اصلاحات ارضی باقی ماند که پس از وفات دکترمصدق اداره آن برعهده فرزندانش بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی این بیست هکتار هم به وسیله مهندس احمد مصدق بین ساکنان احمدآباد تقسیم شد.
آدمها به دو شکل در خاطر ما میمانند.
نخست آنهایی که دیدهایم و میشناسیم و از آنها خاطرهای داریم. این آدمها با مرگشان و مرگ کسانی که آنها را میشناختهاند در تاریکی عدم ناپدید میشوند.
ولی گروه اندکی هستند که ما آنها را هرگز ندیدهایم اما میشناسیم. درک و شناختن آن ها محدود به پیکر انسانی شان نیست و ما ندیده آنها را به یاد میآوریم.
بودن این آدمها فراتر از زندگی جاری ست.
بودن آنها وابسته به بودن هیچ کسی نیست و از نسلی به نسل دیگر زنده میمانند. آنها کسانی هستند که به کاخ درخشان جاودانگی قدم میگذارند.
میلان_کوندرا
از کتاب "جاودانگی"
وقتی(دکتر مصدق) پیروزمندانه از دادگاه لاهه به میهن برگشته بود تمام ایران و مخصوصاً در تهران همه جا جشن و چراغانی بود. مرحوم دکترمصدق به محض این که از هواپیما پیاده شد از باقر کاظمی، کفیل نخستوزیری که به استقبال او آمده بود پرسید در غیبت من از بودجه محرمانه نخستوزیری برداشتی شده است یا خیر؟مرحوم کاظمی جواب میدهد چون اهالی و کسبه جنوبشهر میخواستند در این جشن ملی شرکت کنند و قدرت مالی نداشتند، ما از بودجه محرمانه شش هزار تومان برای چراغانی و مشارکت آنها در جشن عمومی پرداختیم.
دکترمصدق علیرغم این که برای مرحوم کاظمی احترام خاصی قائل بودند با تندی میگوید «این بودجه مملکت است نه محل چراغانی برای من، و همان جا کیفش را روی پایش میگذارد و دسته چک شخصی خود را در میآورد و یک برگ چک شش هزار تومانی صادر میکند و آن را به مرحوم کاظمی میدهد و میگوید این را همین امروز به جای مبلغی که از حساب برداشتهای بگذارید.»
محمد بسته نگار « مصدق و حاکمیت ملت» ، انتشارات قلم – ۱۳۸۱ –ص ۸۱۶
در اینکه مرحوم دکتر مصدق رادمرد میهن پرست و پاکی بود شکی نیست.
شش هزار تومان هم مبلغ فوق کلانی در آن سالها بوده. راستی درآمد ایشان از کدام محل بوده که براحتی یک قلم چک کشیده و مبلغی معادل میلیاردها تومان اکنون را از حساب شخصی به بیت المال برگردانده اند؟
با توجه به اینکه ایشان در دوران نخست وزیری یک ریال هم حقوق نگرفتند و گویا همه را به بنگاه خیریه حمایت از مادران بخشیدند.