فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها
نویسنده:
شهروز حسنی
امتیاز دهید
کتاب با آوردن نتایج تحقیقات متعدد علمی ابطال داروینیسم را منطقا و عقلا اثبات می کند و سپس در پاسخ به پرسش چی به جایش در تلاش برای ارائه نظریه جایگزینی برای آن از دل قرآن بر می آید و با آوردن آیات متعدد فرضیه جدیدی را مطرح می نماید که ...
بیشتر
آپلود شده توسط:
hassan2008hassan
1395/07/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرضیه شجره و خلقت نخستین انسان ها
با سلام و عرض ادب
اولا از دوستانی که اظهار نظر فرمودند و حد ادب را در محضر سایر مخاطبان رعایت می کنند تشکر می کنم . چون کلام مودبانه ,مقدمه کار فکری و عقلی است .
1- باید بگویم هدف بنده از ارائه این فرضیه در این کتاب پاسخ به ابهامات و شبهات علیه دین پیرامون خلقت و هدف از خلقت و اتفاقات قبل و حین و پس از خلقت انسان و ... بوده است لاجرم می بایست بت داروینیسم را می شکستم تا چشمهای حقیقت بین بدیلی در مقابل حرفهای ساینس غربی بیابند لذا موضوعاتی مثل ,حکمت علم و فلسفه ساینس , فرق نظریه با فرضیه , فرق علم با ساینس , فرق ایدیا با تنت با دکترین با دوگما , فرق علم با درس , فرق فکر با عقل , فرق حکمت با فلسفه و ... منظورم نبوده و آنچه بیان شد تنها در حد رفع اضطرار بوده و اگرنه پرداختن به هر کدام آنها دهها کتاب لازم دارد . لذا از شما هم خواهشمندم , به داروینیسم و این فرضیه جایگزین از موضعی بالاتر و مشرفتر نظر کنید یعنی داروینیسم , مادر چه نظریه هایی بوده و سیستمهایی فعلی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی چگونه بر پایه آن نظریه ها بنا شده است و اوضاع کف صحنه چگونه در جریان است . و بعد اینکه فرضیه جایگزین , بر نظریه های موجود چه تاثیری می گذارد و چه سیستمهایی را می تواند پیشنهاد می دهد و ...
2- فرمودید کلمه تئوری ربطی ه خدا ندارد , در رد این مطلب, فقط شما را ارجاع می دهم به اینکه تئوکراسی یعنی نظامهایی به اسم حکومت خدا بر مردم و تئو در هر دو کلمه به یک معنا به کار رفته .
3- مطالبی که در مورد فروگشت فرمودید را کاملترش را قرآن گفته است :و وقتی خداوند این آیات را نسبت به اشرف مخلوقات گفته است قطعا حیوان و نبات و جماد ذیل آن تعریف می شود . ولی این تغییرات میکرو است یعنی اجسام تنومند پیشینیان با اجسام نحیف امروزی ها تبدیل شده ولی سطح و ظرفیت ادراک و شعور و قابلیتهای ذهنی امروزی ها صدها برابر گذشتگان است لیکن همه این تغییرات میکرویی است و ماهیت انسان را به موجودی دیگر( یعنی تغییرات ماکرویی) تبدیل نکرده است در دستگاه خلقت جایگاه انسان دیروز با انسان امروز دقیقا یکسان است .
أَوَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کَیفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَینَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ(الروم/9)
آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را (برای زراعت و آبادی)بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند (اما آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم میکردند!
أَوَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کَیفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیعْجِزَهُ مِنْ شَیءٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کَانَ عَلِیمًا قَدِیرًا(فاطر/44)
آیا آنان در زمین نگشتند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چگونه بود؟! همانها که از اینان قویتر (و نیرومندتر) بودند؛ نه چیزی در آسمانها و نه چیزی در زمین از حوزه قدرت او بیرون نخواهد رفت؛ او دانا و تواناست!
و اما درباره فرگشت evolution ،این واژه در ریشه اش از e-->ex برابر با باز /از و volvere برابر با گشتن آمده و میخواهد بگوید از خود باز شدن ، باز شکفتن همچون گلی که از غنچه اش باز میشود و یا فنر ساعت افشرده ایی که از خود باز میشود و میچرخد ، زیرا اوولوسیون میخواسته بگوید که جانداران دارای پتانسیل هایی اند که بطور نهادی در جایگیری در زمینه ها و شرایط ویژه ایی، گرایش به گشودن آنها دارند تا به مرحله بالاتری از این "باز شکوفایی " برسند اکنون اگر ما بیاییم این تئوری را از دید اخلاقی انسانی بررسی کنیم : از همان آغاز سخن از فرازیستن بهترینها survival of the fittest بوده است ، در حالیکه برای طبیعت ظالم و خشن شاید سختجانترین و برجسته ترین گونه ها سنگدلترین و نادانترین و خونخوارترینشان باشند ، survival of the fittest خودش اصلی است که هر گونه خشونت و بیدادی را توجیه میکند ،و شاید برای همین است که هر انسان خوشنهادی بطور غریزی با داروینیسم مخالفت میکند زیرا داروینیسم به گونه ایی نفی و انکار ارزشهای استتیک(زیباشناسی ) و ذهنی و رفتاری انسانی است ،
altruism ( دگردوستی/نوعدوستی ) در طبیعت جاندران هیچ مفهومی ندارد ، اما انسانها دارای این غریزه اند و همین با survival of the fittest در تضاد بنیادی است .
اما مدرنیسم دوستدارد تا انسان را در حد حیوان پایین بیاورد ،
ادیان مختلف نگاههای متاوتی به نظریه تحول انواع داروین دارند. فرنگیس حبیبی در گفتگوئی با محمد جواد اکبرین، دین پژوه مقیم این پرسش را مطرح می کند که در حوزه های علمیه و در چارچوب معارف اسلامی، به تئوری منشا انواع داروین چطور نگاه می شود و چگونه با آن برخورد می شود؟
محمد جواد اکبرین، دین پژوه: اگر بخواهیم به متن دینی اشاره کنیم ظاهر قرآن کریم با نظریه داروین سازگار نیست. براساس آیه 59 سوره آل عمران، انسان حاصل آمیزش یک زن و مرد هست که آن دو هم از خاک خلق شدند؛ "خلقکم من تراب". در نتیجه ظاهر این آیه با این نظریه سازگار نیست. اما برداشت های دینی موجود از این آیه، برخی از این برداشت ها منافاتی نمی بینند بین این آیه از قرآن و سایر آیات قرآن و برخی مانند مرحوم مرتضی مطهری معتقدند که زبان قرآن اساسا زبان سمبلیک است و داستان خلقت انسان هم اصالت در قرآن ندارد.
محمد جواد اکبرین در ادامه می افزاید " آنچه که برای قرآن مهم است کرامت انسان است که منشا خلقت و تکامل فیزیکی آن هر چه که باشد با کرامت انسان که در قرآن آمده سازگار است.
آیا نظریات و قرآئت های دیگری هم وجود دارد که بنیادگرایانه است؛ آنها به نظریه داروین چگونه نگاه می کنند؟
محمد جواد اکبرین: بسیاری از فقیهان سنتی با این نظریه سازگاری ندارند؛ از نظر آنها وقتی ظاهر قرآن به صراحت می گوید که انسان از خاک خلق شده و حاصل آدم و حواست و نسل آدمی اینطور در قرآن تعریف شده، حتی حاضر به اندیشیدن به نظریه داروین هم نیستند، چون یک پیش فرض کلامی دارند مبنی بر اینکه باطل در قرآن راه ندارد و اگر ما نظریه داروین را بپذیریم بدین معناست که سخن باطلی در قرآن وجود دارد. در نتیجه غالب فقیهان سنتی این نظریه رابخاطر تعارضش با قرآن، نمی پذیرند.
وی در ادامه می افزاید: اما برخی دیگر مثل مرحوم علامه طباطبائی معتقدند که می شود به گونه ای این دو را با هم جمع کرد. درحال حاضر بسیاری از کسانی که برداشتهای مدرنی دارند معتقدند که اصلا نباید قرآن را منبعی برای نظریات مدرن متغیر زیست شناسی قرار داد. قرآن کتاب معرفت الله است و کتاب تبیین کرامت انسان است و باید از همین زاویه به آن نگاه کرد. نباید نظریات زیست شناسی مدرن را در ترازوی قرآن سنجید.
آیا این چند گونگی قرآئت در میان اهل تسنن هم دیده می شود؟
محمد جواد اکبرین: بله در آنجا بسیار بنیادگراتر از میان فقهای شیعه هم با آن رفتار می شود. در بین فقیهان شیعه گرایش اخباری گری، اشائره و معتزله، در میان این دو گرایش گرایش معتزله عقلانی تر است و در فقه شیعه غالب شده؛ یعنی شیعه معتزله عقل اندیش جایگاه محکنتری در فقه شیعه دارد اما در میان فقیهان اهل سنت توجه به متن و ظاهر قرآن و نگاه بنیادگرانه بر متون دینی قویتر است ازنگاه عقل اندیش.
و نیز در فیزیک ما قانون ترمودینامیک "انتروپی " را یافته اییم که نشان میدهد که سیستم های ذرات سامانیافته(نظم یافته) گرایش دارند تا به بی سامانی(بی نظمی) برسند ، پس اگر همه جانداران از ذره های فیزیکی پدید آمده اند که آنها نیز از قانونهای فیزیکی و در نتیجه از انتروپی پیروی میکنند ، پس جانداران نیز بایستی همراستا با مواد تشکیل دهنده بدنشان به فرو گشت (انتروپی ) گرایش داشته باشند ،
و اگر بگوییم که نه اینطور نیست ، پس این (پارادوکس) خود گویای آنست که چیزی در طبیعت هست که بر ضد آن میکوشد ، پس اگر فرگشتی باشد آن نیرویی است که بر خلاف روند طبیعی، گام برمیدارد ، پس به باور من و بر پایه قانونهای فیزیکی فرگشت قانونی طبیعی نیست.[/quote]
به گمانم جناب دبیرزاده با همان دیدگاه غالب «تکاملی» به موضوع فرگشت مینگرند و در نتیجه «فروگشت» را در ضدیت با فرگشت مییابند در حالی که این دو منافاتی با همدیگر ندارند و نظریه انتخاب طبیعی به همین موضوع میپردازد که چرا برخی موجودات به حیات خود ادامه میدهند و برخی دیگر به انقراض میروند.
و به همین ترتیب، پارادوکسی هم وجود ندارد و قانون انتروپی به جای خود باقیست.
در باب فرگشت و قابلیت آزمونپذیری: متن لینک
شما با کپی/پست کردن ادعاهای کذب خلقتگرایان علیه داروینیسم و نادیده گرفتن مدارک علمی (زمینشناسی، باستانشناسی، انسانشناسی، زیستشناسی، ژنتیک و ...) و با مراجعه به چند آیه/سورهی مبهم از قران آیا نهایت افکار ضدعلمی و ارتجاعی خود را نشان ندادهاید؟!
دوستانی که حتی اطلاعاتی ابتدایی از زیستشناسی و ژنتیک دارند میتوانند به آسانی در باب پیوستهای تکراری شما در کتابتان قضاوت کنند.
[quote='hasan7947'] ... اینکه فرمودید " «انتخاب طبیعی» هنوز در حد یک «نظریه»ی علمی است" اصلاح می کنم : در حد یک فرضیه است . [/quote]
در محافل آکادمیک میگویند «نظریهی انتخاب طبیعی». اگر شما علاقهی به این موضوع ندارید ارتباطی با موضوعات علمی ندارد و مشکل جایی دیگر است.
[quote='hasan7947'] ... نکته دیگر اینکه خود اساتید مدرنیست که زمانی از داروینیسم به عنوان اعتقادی تردید ناپذیر دفاع می کردند امروز در عقب نشینی آشکار موضوع , هوشمندی خلقت را پذیرفته اند [/quote]
برخی «اساتید مدرنیست» پیرو خلقتگرایان از داروینیسم عقبنشینی نکردهاند بلکه کوشش در توجیه ادعاهای خود با یافتههای نوین علمی که علیه آنهاست دارند. برخلاف گفتهی شما، پژوهشگران علمی بیشتری اعلام کردهاند که نیازی به هوشمندی یا علت غائی در پیدایش کائنات نیست و جزئیات آن را نیز به نگارش درآوردهاند. شاید برای مثال، شاید بتوان به کتابهای اخیر استیفن هاوکینگ اشاره کرد.
التقاط مفاهیم «قانون»، «نظریه»، «فرضیه» و «فاکت» هنوز به جای خود باقیست و علاقمندان میتوانند به منابع معتبر علمی در این زمینه مراجعه کنند که مثلا تفاوت نظریهی گرانشی و قانون گرانشی را بدانند یا همانطور فرگشت همچون یک فاکت علمی و یک نظریه علمی.
برای اطلاعات بیشتر: متن لینک
نخست اینکه درباره ریشه تئوری گفتنی است که این واژه تئوری از یونانی θεωρία آمده که :
در اینجا θεα از ریشه θηαομαι/θαομαι و نیز όραν برابر با مشاهده و تماشا و نگرش است و بطورمستقیم ربطی به "خدا" (θεός ) ندارد ، و از این رو بوده که در گذشته این واژه را به "نظریه" ترجمه کرده بودند ، که بویژه در دانش هندسه بکار میرقته است و پس از آن در دانش نوین نیز در همه زمینه ها بکار برده شده است ،
دیگر اینکه من نیز هر چند مانند شما منتقد تئوری داروینیسم ام اما نتیجه گیری ام با شما شاید فرق کند ،
انتقاد من بر داروینیسم در اینست که آنهایی که با دانش طبیعی یروکار دارند آگاهند که در جانوران گاهی بجای فرگشت evolution ، فروگشت devolution پدید میآید ، و جاندارانی بوده اند که بخاطر همان فروگشت و ناتوانی در خوگرفتن به شرایط تازه زمینشناسی و یا آب و هوایی و نیز پایین رفتن در چرخه خوراک طبیعی (همه جاندران خوراک یکدیگرند ) یکسره از زمین ناپدید شده اند، حتی مردم امروزی شاید از دید زیستشناسی از مردم هزار سال پیش هم از دید بدنی و هم از دید ذهنی فروگشته اند (پژوهشگران دریافته اند که مردم باستان I.Q بالاتر و توان و نیروی بدنی بهتری نسبت به مردمان امروزی داشته بودند،
و نیز در فیزیک ما قانون ترمودینامیک "انتروپی " را یافته اییم که نشان میدهد که سیستم های ذرات سامانیافته(نظم یافته) گرایش دارند تا به بی سامانی(بی نظمی) برسند ، پس اگر همه جانداران از ذره های فیزیکی پدید آمده اند که آنها نیز از قانونهای فیزیکی و در نتیجه از انتروپی پیروی میکنند ، پس جانداران نیز بایستی همراستا با مواد تشکیل دهنده بدنشان به فرو گشت (انتروپی ) گرایش داشته باشند ،
و اگر بگوییم که نه اینطور نیست ، پس این (پارادوکس) خود گویای آنست که چیزی در طبیعت هست که بر ضد آن میکوشد ، پس اگر فرگشتی باشد آن نیرویی است که بر خلاف روند طبیعی، گام برمیدارد ، پس به باور من و بر پایه قانونهای فیزیکی فرگشت قانونی طبیعی نیست.
- در خصوص آدرسهای منابعی که معرفی کردید به مخاطبان عزیز این کتاب اعلام می کنم که وقت و انرژی خود را با آنها تلف نکنند توجیهاتی که آورده می شود تماما برای این است که شما را با عرض معذرت به استحمار بکشند با ارائه یک مشت خزعبلات پوسیده و نخ نما از شما می خواهند به ایدئولوژی داروینیسم ایمان بیاورید و به تبعات آن گردن نهید . قبلا اشاره شد اگر خود مسئله تطور میمون به انسان یا نیای مشترک یا ... هر مزخرف دیگری یک اهمیت را داشته باشد نتایجی که از آن می گیرند 100 اهمیت را دارد امروز کارگزاران مدرنیسم به داروینیسم به عنوان ایدئولوژی, در برابر دین نگاه می کنند و تمام نظریه ها و سیاستهایشان را بر اساس آن چیدمان کرده اند و به حقایقی از انحطاط که در کشورهاشون رقم خورده نگاه نمی کنند فقط می خواهند جلو دین را بگیرند .
5- اگر مخاطبان عزیز موضوع کتاب را بررسی کرده باشند متوجه می شوند تمرکز نگارنده بر عبور از داروینیسم و ارائه مباحث جایگزین بوده است و اگر نه اگر 1000 سال دیگر هم بگذرد باز عده ای از ذی نفعان داروینیسم در یک طرف به دفاع از آن می پردازند و عده ای دیگر از آزاد اندیشان عموما غربی در طرف دیگر به آنتی داروینیسم می پردازند . لذا خواهشمندم دوستان (غیر زیست شناس ) از مباحث داخل زیست شناسی بیرون بیان و محاط بر موضوعات تبعی آن را بررسی کنند اگر هم سوالاتی در مورد نتایج فرضیه اینجانب همان فرضیه جایگاه یونیک و انحصاری هر موجود در عالم خلقت است نظراتی دارند بفرمایند .
6- اینکه فرمودید " «انتخاب طبیعی» هنوز در حد یک «نظریه»ی علمی است" اصلاح می کنم : در حد یک فرضیه است .در ساینس نظریه به فرضیه ای می گویند که با حس و تجربه ثابت شده باشد .در حالیکه داروینیسم هنوز اثبات نشده است .
7- بنده هم حرف شما را که فرمودید " «فرگشت» که در ایران به نادرست به «تکامل» ترجمه شده" را تائید می کنم چون اکمل ,کمال ,کامل و تکامل از ریشه کمل قرآنی اقتباس شده که کاملا التقاطی بوده و ظلم به قرآن است . اما اینکه فرمودید فرگشت به زعم شما و تطور (از این طور به آن طور) به زعم بنده "یک قانون به حساب می یاد و تردیدی در آن نیست " را اشکال می کنم و شاید برای شما و سایر مدرنیست ها بدون کوچکترین شک و تردید مورد صحت باشد ولی برای ما که خود را طلبه قرآن می دانیم و آرزومان بندگی خداست داروینیسم ضد علم , ضد منطق , ضد انسان , ضد جامعه , ضد دین و ضد خداست و همه تلاشمان را برای ابطال آن و سیستمهای برآمده از آن و اقامه حق و ایجاد سیستمهای جایگزین حق می کنیم تا خدا چقدر لیاقت در ما ببیند .
8- نکته دیگر اینکه خود اساتید مدرنیست که زمانی از داروینیسم به عنوان اعتقادی تردید ناپذیر دفاع می کردند امروز در عقب نشینی آشکار موضوع , هوشمندی خلقت را پذیرفته اند اما با نهایت موزی گری می خواهند القا کنند که این هوشمندی نه از جانب خداوند که از جانب تمدنهای فرازمینی و موجودات فضایی است . فلسفه صدها فیلم و سریالی که در مورد موجودات فضایی ساخته اند این است و اینکه ماهواره هاشون را سالهاست سمت فضا گرفته اند تا بلکه یک صدا دریافت کنند . لذا دوست عزیز نگذار تعصب بیجا , تعقل و شعور و فطرت حق طلبت را مسخره کند و جایی که صاحبان آن فرضیه جا زده اند , شما کاسه داغ تر از آش نشو.
1- فرمودید : "... همان تکرار انتقادات ضد داروینی با رویکرد غیرعلمی هست" اولا توضیح داده شد که کلمه علم قرآنی با ساینس غربی تفاوت دارد و کاربرد آن در مورد داروینیسم غلط است دوما رویکرد ساینتیسیم غربی مبتنی بر حس و تجربه است و فقط در حوزه هایی که در حیطه حواس 5 گانه انسان بگنجد و از طرفی تکرار پذیر باشد کاربرد دارد لذا در موضوعات غیبی از انسان (مثلا روح و حالات روحی و یا حس ششمی که برخی حیوانات از آن برخوردارند و وقوع بلایای طبیعی مثل زلزله و ... را زودتر , و قبل از وقوع می فهمند )نا توان است . همچنین در موضوعاتی که یکبار اتفاق افتاده است و قابلیت تکرار و آزمایش را ندارند مثلا نقطه آغاز هستی ( با فرض صحت بیگ بنگ ) و تولد هر انسان , مرگ هر انسان و .... لذا خود عبارت " رویکرد غیر علمی" محل اشکال است . 3- این داروین بوده که بر خلاف جریان طبیعی و سیر تکوینی دین (از آدم ع تا پیامبر خاتم ص و از امام اول تا امام غائب ) مطالبی را مطرح کرده یعنی اصل دین است و داروین ضد دین مواضعی را اعلام کرده نه بر عکس . 4- انتقادات و تحلیلهای ضد داروینیسم وقتی بدون جواب می ماند دلیل ابطال آن است و تکرار آنها حقی برای مظلوم نمایی داروینیست ها ایجاد نمی کند .
2- فرمودید " کاملترین این انتقادات خیلی وقت پیش از طرف هارون یحیی نامی بود که زمانی برای خود معروفیتی داشت و از جهل عمومی در کشورهای اسلامی چه استفادهها که نکرد." اولا کل این فرضیه نزدیک 170 سال عمر دارد ولی عهد دین بیش از 7000 سال قدمت دارد . لذا عبارت " خیلی وقت پیش " محلی از اعراب ندارد . دوما هارون یحیی ترک که هنوز هم در قید حیات هست و هنوز هم ضد داروینیسم موضع گیری می کند در زمانی لب به سخن گشود که صحبت از آنتی داروینیسم همچون صحبت راجع به آنتی هولوکاست ممنوع بوده و معروفیتش بیشتر به این خاطر است . سوما : اینکه بنده پیش فرض شما مبنی بر اینکه در کشورهای اسلامی جهل عمومی حاکم است و لابد به عکسش در کشورهای غربی عقل عمومی حاکم است را زیر سوال می برم سندش الا ما شا الله کتابها و مقالات در نا کارآمدی سیستمهای اقتصادی و فرهنگی و آموزشی و سیاسیشون و بنده به عکس شما برای شعور و فهم مخاطب در کشورهای اسلامی ارزش بسیار زیادی قائلم و همانطور که قبلا گفتم یک موی گندیده اینها را با همه دنیای آنها عوض نمی کنم .
3- فرمودید " به هر رو، تمام این نکاتی که شما زحمت گردآوری آنها را کشیدهاید قبلا تماما پاسخ گرفتهاند و همگی در اینترنت قابل دسترسی هستند و لزومی به کپی و پست مجدد آنها نمیبینم." اولا اینکه این دلایل و صدها برابر در جهت ابطال داروینیسم قبلا وجود داشته است و چیز جدیدی نیست , بنده هم قبول دارم و هیچگاه ادعا نکردم که تهیه این ادله کار بنده بوده است اتفاقا آدرس منبع آن را هم در ذیل آنها قرار داده ام لذا کپی و پیست بودن قسمتهای پیوست مشخص است و لازم به تمسخر نیست اما قسمتهای اصلی کتاب که مربوط به ارائه فرضیه جایگزین است کاملا بدیع و برای اولین بار ارائه شده است . دوما در اینکه موافقین داروینیسم توجیهاتی داشته باشند نیز شکی نیست ولی انسانها در تعریف اسلامی دارای قوه عقل و اختیار هستند و باید بابت انتخابها و احکام رد یا تائید هر موضوعی که درگیر آنند جواب پس دهند لذا اینکه آنها چیزهایی گفته باشند ولو اینکه برای شما هم به هر دلیل حکم پاسخ داشته باشد , باز دلیل نمی شود که استقراء خاص به عام بگیرید و نتیجه بگیرید که همه افراد درگیر با این موضوع باید به آن کلام ( ولو هجویات باشد ) تمکین کنند . لذا عبارت " قبلا تماما پاسخ گرفته اند" را باطل می کنم .3- اتفاقا در اینترنت حجم و تعداد مقالات و مطالبی که در رد داروینیسم ارائه شده و غالبا پژوهشگران مستقل مطرح کرده اند بسیار بیشتر از موارد تائید آمیز داروینیسم است که شرکتها و سازمانهای ذینفع آن فرضیه ارائه کرده اند .
تا جایی که به این مبحث برمیگرده، «فرگشت» که در ایران به نادرست به «تکامل» ترجمه شده یک قانون به حساب میاد و دیگه تردیدی در صحت اون نیست (که تمام موجودات زنده با همهٔ تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار گشتهاند...).
«انتخاب طبیعی» هنوز در حد یک «نظریه»ی علمی است (با دیدگاه و نظر عمومی و رایج متفاوته) که بین نظریات ارائهشدهی دیگه هنوز بهترین توضیح ممکنه هست.
سوالی بود دنیای وسیع اینترنت و منابع علمی مطمئن در اختیار همگان میباشد.
اگر منظورتان پیوستهای ۱۵ و ۱۶ باشد بعله نگاهی کردم که همان تکرار انتقادات ضدداروینی با رویکرد غیرعلمی هست.
کاملترین این انتقادات خیلی وقت پیش از طرف هارون یحیی نامی بود که زمانی برای خود معروفیتی داشت و از جهل عمومی در کشورهای اسلامی چه استفادهها که نکرد.
به هر رو، تمام این نکاتی که شما زحمت گردآوری آنها را کشیدهاید قبلا تماما پاسخ گرفتهاند و همگی در اینترنت قابل دسترسی هستند و لزومی به کپی و پست مجدد آنها نمیبینم.
در صورتی که دیگرانی علاقمند بودند این آدرسها شاید به درد بخور باشند:
توضیحاتی در باب فرگشت انسان در ویکیپیدیای فارسی: متن لینک
آیا انسان از نسل میمونهاست؟ متن لینک
توضیحاتی درباره بحث اشتراک بالای کروموزمهای انسان و میمون: متن لینک
چرا تمامی پستانداران به انسان تبدیل نشدند: متن لینک
نظریه فرگشت داروینی چیست؟ متن لینک
نیای مشترک انسانها و شامپانزهها به احتمال زیاد به ۱۳ میلیون سال پیش میرسد: متن لینک