آگهی ازدواج
نویسنده:
عزیز نسین
مترجم:
قدیر گلکاریان
امتیاز دهید
✔️ مجموعه دوازده داستان طنز. عناوین داستانها عبارتند از:
آگهی ازدواج / دسته چمدان / احترام لوبیا / آزادی / درنگ کردن / زیاد حرف نزن / قهوه و دموکراسی / هر جا باشد، بگذار باشد / من یک قطعه چوب هستم / مشاهدات شصت سال بنده / حالا از انتخابات صحبت کنیم / چیزی مورد نیاز ماست
از داستان آگهی ازدواج:
وارد اتاق هتل شدیم. بر روی تختها دراز کشیدیم. او سرگذشت خودش را از اول تا انتها تعریف کرد:
- تصمیم گرفتم که با یک دختر شهری ازدواج کنم. دوست عزیز، شهری که نگو، واقعا فرشته اند. همه جا انسان هست و انسان ها همه به یک نوعند، اما شهرها انسان های مخصوصی دارند. شهر که می گویند واقعا شهر است و همه چیزش آدمی را به خود جلب می کند. اصلا همه چیزشان زیباست... هی، چه بگویم که با تعریف کردن این ماجرا نیشتر به دل خودم میزنم. دختران قصبه ما که دختر نیستند، زبانشان زبان آدم نیست که، اصلا اخلاقشان اخلاق نیست، نمی شود آنها را در زمره دختران حساب کرد...
بیشتر
آگهی ازدواج / دسته چمدان / احترام لوبیا / آزادی / درنگ کردن / زیاد حرف نزن / قهوه و دموکراسی / هر جا باشد، بگذار باشد / من یک قطعه چوب هستم / مشاهدات شصت سال بنده / حالا از انتخابات صحبت کنیم / چیزی مورد نیاز ماست
از داستان آگهی ازدواج:
وارد اتاق هتل شدیم. بر روی تختها دراز کشیدیم. او سرگذشت خودش را از اول تا انتها تعریف کرد:
- تصمیم گرفتم که با یک دختر شهری ازدواج کنم. دوست عزیز، شهری که نگو، واقعا فرشته اند. همه جا انسان هست و انسان ها همه به یک نوعند، اما شهرها انسان های مخصوصی دارند. شهر که می گویند واقعا شهر است و همه چیزش آدمی را به خود جلب می کند. اصلا همه چیزشان زیباست... هی، چه بگویم که با تعریف کردن این ماجرا نیشتر به دل خودم میزنم. دختران قصبه ما که دختر نیستند، زبانشان زبان آدم نیست که، اصلا اخلاقشان اخلاق نیست، نمی شود آنها را در زمره دختران حساب کرد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آگهی ازدواج