آدمهای بی شناسنامه
✔️ در آغاز داستان می خوانیم:
توی بیشتر بندها یکنفر هست که شبها برای زندانی ها قصه بگوید. بمحض اینکه هوا تاریک می شود و زندانی ها شامشان را می خوردند از زور بیکاری و بدبختی اطراف قصه گو جمع می شوند و با شنیدن داستان های سرگرم کننده ساعتی غم و غصه زندان را فراموش می کنند. بهترین قصه گوها همیشه توی بند یک می روند. زندانی های این بند اکثرا آدمهای پولدار و با معرفت هستند. دستشان به دهنشان می رسد. بهتر جور قصه گوها را می کشند و از لحاظ و غذا و جا و سیگار و بقیه مخلفات قصه گو را تامین می کند. قصه گو هم برای جلب نظر زندانی ها سنگ تمام می گذارد. طوری با هیجان و علاقه داستانش را شرح می دهد که آب از لب و لوچه زندانی ها سرازیر می شود و گذشت زمان را فراموش می کنند. یکی از این قصه گوها واقعا محشر می کرد. زندانی های ابد هم تا بحال نظیر او را ندیده بودند. ده ها بلکه هزارها رمان خوانده و همه را از حفظ بود. آنهم چه رمانهایی پاردین ها، شرلوک هلمز، بینوایان، زن نانوا، آهنگران، سه مرد سلحشور و... هر کدام از این رمانها را در چند شب برای زندانی ها تعریف می کرد. بعضی ها ده بار، بیست بار این داستانها را خوانده و یا از قصه گوها شنیده بودند، با این حال دوست داشتند از زبان "عثمان" هم بشنوند...
بیشتر
توی بیشتر بندها یکنفر هست که شبها برای زندانی ها قصه بگوید. بمحض اینکه هوا تاریک می شود و زندانی ها شامشان را می خوردند از زور بیکاری و بدبختی اطراف قصه گو جمع می شوند و با شنیدن داستان های سرگرم کننده ساعتی غم و غصه زندان را فراموش می کنند. بهترین قصه گوها همیشه توی بند یک می روند. زندانی های این بند اکثرا آدمهای پولدار و با معرفت هستند. دستشان به دهنشان می رسد. بهتر جور قصه گوها را می کشند و از لحاظ و غذا و جا و سیگار و بقیه مخلفات قصه گو را تامین می کند. قصه گو هم برای جلب نظر زندانی ها سنگ تمام می گذارد. طوری با هیجان و علاقه داستانش را شرح می دهد که آب از لب و لوچه زندانی ها سرازیر می شود و گذشت زمان را فراموش می کنند. یکی از این قصه گوها واقعا محشر می کرد. زندانی های ابد هم تا بحال نظیر او را ندیده بودند. ده ها بلکه هزارها رمان خوانده و همه را از حفظ بود. آنهم چه رمانهایی پاردین ها، شرلوک هلمز، بینوایان، زن نانوا، آهنگران، سه مرد سلحشور و... هر کدام از این رمانها را در چند شب برای زندانی ها تعریف می کرد. بعضی ها ده بار، بیست بار این داستانها را خوانده و یا از قصه گوها شنیده بودند، با این حال دوست داشتند از زبان "عثمان" هم بشنوند...
آپلود شده توسط:
mtabrizi
1395/07/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آدمهای بی شناسنامه