بگذار خارستان بسوزد
نویسنده:
یاشار کمال
مترجم:
ایرج نوبخت
امتیاز دهید
از متن کتاب:
برخی از سالها بهار در چوکورووا ناگهان فرا می رسد. غنچه ها، گلها، پرندگان، زنبورها، حشرات و گیاهان ناگهان سر بر می آورند و آفتاب ملایم فضا را سرشار از روشنائی می کند. همه جانوران، از پرنده و خزنده گرفته تا مار و مور و حشره از لانه هایشان بیرون می آیند، شگفت زده و به هیجان آمده، غرق در نشاط کشف جهانی تازه و پر طراوت، به نرمی در اطراف پرسه میزنند. قطعات سپید ابر، از فراز دریای مدیترانه بر می خیزد و در حالیکه سایه روشن خود را بر روی زمین رها کرده است، راهی کوهستانهای «توروس» می شود. ناگهان بارانهای سیل آسائی که منبع و منشا آن معلوم نیست می بارد و اطراف را سیلاب فرا می گیرد آبها سرریز می شود و در حالیکه در اطراف خود رسوب زرد و رسی برجای می گذارد، با سرعتی جنون آمیز سرازیر می شود و آب لاجوردی را به رنگ سرخ می آلاید. زنبقهای صحرائی زرد و درخشان درمیان صخره های تیز و کبود میشکوفد و کوهها به باغهای بزرگ و مواج زنبق زرد بدل می شود. از گوشه و کنار از گوشه های خلوت دورافتاده آوای دراج مدام به گوش می رسد.
با انفجار ناگهانی بهار، مردم دشت آمدن غزالان حنائی ورموک را به انتظار می نشینند. پیش از این آنگاه که بهار از صحرای پائین دست فرا می رسید، هزاران غزال حنایی به دشت سرازیر می شدند و در حالیکه چون شعله های سرخ آهسته می خرامیدند، گله گله از آناوارزا به پائین «کوزان» و از آنجا به دشت «طرسوس» و اراضی «یوره گیر» و از یوره گیر به «پاپاس و پائین دستهای عثمانیه و از آنجا به «دوملی» حرکت می کردند و در این هنگام ساکنین چوکورووا با تاختن در پی غزالان، اسبان خود را می آزمودند. اصیل ترین اسبها، اسبی بود که سوارش چابک ترین غزال را دربند می کشید. اسبهای ابلق چوکورووا از زمان آشوریها تاکنون اصالت نژادی خود را حفظ کرده اند و آوازه شان را از دست نداده اند...
بیشتر
برخی از سالها بهار در چوکورووا ناگهان فرا می رسد. غنچه ها، گلها، پرندگان، زنبورها، حشرات و گیاهان ناگهان سر بر می آورند و آفتاب ملایم فضا را سرشار از روشنائی می کند. همه جانوران، از پرنده و خزنده گرفته تا مار و مور و حشره از لانه هایشان بیرون می آیند، شگفت زده و به هیجان آمده، غرق در نشاط کشف جهانی تازه و پر طراوت، به نرمی در اطراف پرسه میزنند. قطعات سپید ابر، از فراز دریای مدیترانه بر می خیزد و در حالیکه سایه روشن خود را بر روی زمین رها کرده است، راهی کوهستانهای «توروس» می شود. ناگهان بارانهای سیل آسائی که منبع و منشا آن معلوم نیست می بارد و اطراف را سیلاب فرا می گیرد آبها سرریز می شود و در حالیکه در اطراف خود رسوب زرد و رسی برجای می گذارد، با سرعتی جنون آمیز سرازیر می شود و آب لاجوردی را به رنگ سرخ می آلاید. زنبقهای صحرائی زرد و درخشان درمیان صخره های تیز و کبود میشکوفد و کوهها به باغهای بزرگ و مواج زنبق زرد بدل می شود. از گوشه و کنار از گوشه های خلوت دورافتاده آوای دراج مدام به گوش می رسد.
با انفجار ناگهانی بهار، مردم دشت آمدن غزالان حنائی ورموک را به انتظار می نشینند. پیش از این آنگاه که بهار از صحرای پائین دست فرا می رسید، هزاران غزال حنایی به دشت سرازیر می شدند و در حالیکه چون شعله های سرخ آهسته می خرامیدند، گله گله از آناوارزا به پائین «کوزان» و از آنجا به دشت «طرسوس» و اراضی «یوره گیر» و از یوره گیر به «پاپاس و پائین دستهای عثمانیه و از آنجا به «دوملی» حرکت می کردند و در این هنگام ساکنین چوکورووا با تاختن در پی غزالان، اسبان خود را می آزمودند. اصیل ترین اسبها، اسبی بود که سوارش چابک ترین غزال را دربند می کشید. اسبهای ابلق چوکورووا از زمان آشوریها تاکنون اصالت نژادی خود را حفظ کرده اند و آوازه شان را از دست نداده اند...
آپلود شده توسط:
کته کتاب
1402/12/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بگذار خارستان بسوزد