رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

زنان در تاریخ کهن ایران

زنان در تاریخ کهن ایران
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 45 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 45 رای
58 صفحه

زنان در طول تاریخ ایران دارای جایگاه و ارزش بوده اند تا آنجا که در کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) هیچ مردی از لحاظ اخلاقی و مذهبی بر زنان ارجحیت ندارد و شعار اصلی زرتشتیان یعنی گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک برای مردان و زنان توصیه شده است . خصایل زن خوب ، پارسا و با عفت شعار اصلی زرتشتیان بوده است. به جرات می توان گفت زن در ایران قبل از اسلام و در دوره ساسانی جایگاه بسیار بالایی داشته و به عنوان یکی از اعضاء مهم جامعه در مسایل مختلف شرکت می کرده است به گونه ای که گاه تصمیم گیریهای نهایی را انجام داده است .تا جایی که چند تن از پادشاهان ایرانی زن بودند که از جمله آنان “آذر میدخت ” دختر خسرو پرویز را می توان نام برد.این موضوع نشان از برابری حقوق زن و مرد از هر لحاظ در این دوران دارد. زنان در ایران باستان دارای آنچنان ارزش و شخصیتی بودند که حتی در میان ادیان جایی باز کرده بودند و بزرگ و ستودنی قلمداد می شدند ، چنانچه در آیین زرتشت یک روز از سال به نام روز زن نامگذاری شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mtabrizi
mtabrizi
1395/06/24

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زنان در تاریخ کهن ایران

تعداد دیدگاه‌ها:
183
سخن ویل دورانت
ویل دورانت درباره حجاب زنان ایران می نویسد: «در نقش هایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود.» (تاریخ تمدن، ج۱، ص۴۳۴)
گواهی شاهنامه
چنین گفت شیرین که اى مهتران
جهان گشته و کار دیده سران
بسه چیز باشد زنان را بهى
که باشند زیباى گاه مهى
یکى آنک با شرم و با خواستست
که جفتش بدو خانه آراستست
دگر آنک فرخ پسر زاید او
ز شوى خجسته بیفزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود
بپوشیدگى نیز مویش بود
بدانگه که من جفت خسرو بدم
به پیوستگى در جهان نو بدم

بگفت این و بگشاد چادر ز روى
همه روى ماه و همه پشت موى
سه دیگر چنین است رویم که هست
یکى گر دروغست بنماى دست
مرا از هنر موى بُد در نهان
که آن را ندیدى کس اندر جهان
نمودم همه پیشت ازین جادویى
نه از تنبل و مکر و ز بدخویى
نه کس موى من پیش ازین دیده بود
نه از مهتران نیز بشنیده بود
سخن تهمینه همسر رستم:
بگیتی ز خوبان مرا جفت نیست
چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا
سخن منیژه:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیدی رخم آفتاب
زنان شرور دنیا در نگاه زرتشتیان
به قلم چوکسی (محقق زرتشتی)
در دین زرتشتی، موجودات دنیا به دو قسم خیر و شر تقسیم می شوند. دکتر جمشید گرشاسپ چوکسی ـ پژوهشگر زرتشتی و از پارسیان هند ـ در کتاب «بدی، نیکی و جنسیت: نمودارهای جنس مؤنث در تاریخ دینی زرتشتی» دیدگاه دین زرتشتی در مورد زن را تبیین کرده است. از سخنان او به دست می آید که از نظر دین زرتشتی زنان در زمره‌ی شرور این جهان، قرار می گیرند.
خانم دکتر هاله عمرانی گزارشی از این کتاب را در فصلنامه تاریخ ایران باستان (ش ۲، شهریور ۱۳۸۵) آورده است. عبارت هایی از دکتر چوکسی:
ـ دین زرتشت مؤنث، جنس ماده و زن را عاری از نظم، خطرناک و شریر و نتیجتا دور از فرمان و احسان پروردگار پنداشته اند.
ـ جنس مؤنث از نظر زرتشتیان بیشتر هم تراز بدی و بی نظمی پنداشته است.
ـ وقتی دانشورانی چون مری بویس و پشوتن برای دفاع از دین زرتشتی مدعی شدند که این دین قائل به نابرابری در جنسیت نبوده و زنان منزلتی والا داشتند، چوکسی آنها را مورد انتقاد قرار می دهد و می گوید: از مستندات این کتاب، می توان استنباط کرد که زرتشتیان جنس مؤنث را از لحاظ معنوی، روحی و اخلاقی ناکامل و منشأ بی نظمی می دانستند.
جایگاه زن در ایران باستان
زن در دین زرتشتی نه تنها جایگاه انسانی ندارد بلکه او را مخلوق اهریمن (شیطان) می دانستند نه مخلوق اهورا مزدا. زرتشتیان تمام موجودات شرور و موذی و درنده را مخلوق اهریمن می دانستند و کشتن آنها را نیکو می دانستند و نوعی کفاره برای برخی گناهان به شمار می رفت.
در متن پهلوی زرتشتی «بندهش» آمده است که اهورامزدا چون از یافتن موجودی که بتواند زاییدن انسان (= مرد) را به عهده بگیرد، ناتوان شد؛ دیو فاحشه گری را برای این کار انتخاب کرد. این دیو دختر اهریمن بود و «زن» یا «جَهی» نام داشت.
بنگرید به: فرنبغ دادگی، بندهش، ترجمه مهرداد بهار، چاپ دوم، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۰، بخش نهم، در باره چگونگی زنان.
آیینی که زن را مخلوق اهریمن می دانست و برای او شخصیت قائل نمی شد و او را زاییده ی دیو فاحشه گر می دانست، چگونه است که برای او روز بزرگداشت قائل شود؟
نکته ای دیگر درباره حقوق زن در زرتشتی
به موجب متن پهلوی زرتشتی «ماتیکان هزار داتستان» تولید برده با اجاره دادن زن به مردها انجام می پذیرفته است. مرد می توانست علاوه بر اینکه زن خود را به مردان دیگری واگذار کند، حق داشت تا کنیز خریداری شده خود را به مردان دیگر کرایه دهد تا هم از درآمد حاصل از اجاره زن بهره مند شود و هم فرزندان حاصله را از مادر جدا کند و به عنوان برده به فروش برساند. در هیچکدام از این مراحل رضایت داشتن یا نداشتن زن شرط نبود. (ازدواج استقراضی)
بنگرید به: متن پهلوی زرتشتی ماتیکان هزار داتستان، بخش های گوناگون؛ و: بارتلمه، کریستین، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب الزمانی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۴۴
مهمترین دلیل این کار این بود که وقتی شوهر زن خویش را به مردی قرض دهد بی گمان آن زن باردار می شد و فرزندی که از این قرض دادن به دنیا می آمد نصیب شوهر اولی زن می شد (کسی که زنش را قرض داده) و او می توانست این فرزندان را بعنوان برده بفروشد و از این کار پول در آورد.
در واقع سپندارمذگان که از نام سپندارمذ هم دختر و هم زن اهورا مزدا بود به وجود می آید. (منبع اوستا. در یشتها ۱۷/۱۶ (=ارت یشت بند ۱۶))
ازدواج با محارم در ایران باستان به استناد شاهنامه / ازدواج بهمن با دخترش همای چهرزاد
به قلم مدیر سایت
شاهنامه قضیه ی ازدواج بهمن با دخترش همای چهرزاد را بیان می کند. در پستی دیگر نیز گفتیم که معمولا انتخاب شاه در ایران باستان، براساس لیاقت نبوده. در اینجا نیز می خوانیم که وقتی که هما از پدرش باردار بود، بهمن در بستر بیماری افتاد، وصیت کرد که فرزندش که اکنون جنین است، خواه پسر باشد یا دختر، به پادشاهی برسد.
پسر بد مر او را یکى همچو شیر
که ساسان همى خواندى اردشیر
دگر دخترى داشت نامش هماى
هنرمند و بادانش و نیک راى
همى خواندندى ورا چهر زاد
ز گیتى بدیدار او بود شاد
پدر در پذیرفتش از نیکوى
بران دین که خوانى همى پهلوى
هماى دلافروز تابنده ماه
چنان بد که آبستن آمد ز شاه
چو شش ماه شد پر ز تیمار شد
چو بهمن چنان دید بیمار شد
چو از درد شاه اندر آمد ز پاى
بفرمود تا پیش او شد هماى
بزرگان و نیک اختران را بخواند
بتخت گرانمایگان بر نشاند
چنین گفت کاین پاک تن چهر زاد
بگیتى فراوان نبودست شاد
سپردم بدو تاج و تخت بلند
همان لشکر و گنج با ارجمند
ولى عهد من او بود در جهان
هم انکس کزو زاید اندر نهان
اگر دختر آید برش گر پسر
ورا باشد این تاج و تخت پدر
چو ساسان شنید این سخن خیره شد
زگفتار بهمن دلش تیره شد ….
ارث زن نصف مرد میان پارسیان
موبد خجسته میستری (Khojeste Mistree ـ از موبدان زرتشتی هند):
براساس قوانین پارسیان (زرتشتیان هند) زن نصف مرد ارث می برد.
مصاحبه با مجله هفت آسمان، ش۳۹، ص
زن موجودی پست در نگاه بُندهش
به قلم حامد شادفر
در کتاب بندهش که از منابع با ارزش و معروف زرتشتیان به حساب می آید مرد را موجودی خوب و زن را موجودی روسپی (جهی) به حساب آورده که خدا از روی ناچاری او را آفریده است و اگر موجود دیگری وجود داشت خداوند هیچ گاه زن را نمی آفرید.
در بندهشن می خوانیم:بندهش
«هرمز هنگامی که زن را آفرید، گفت که "ترا نیز آفریدم (در حالی که) تو را سرده پتیاره از جهی (دختر اهریمن یا روسپی) است. تو را نزدیک***دهانی آفریدم که جفت گیری تو را چنان پسند افتد که به دهان مزه شیرین ترین خورش ها، (و) از من تو را یاری است، زیرا مرد از تو زاده شود؛ (با وجود این،) مرا نیز که هرمزدم، بیازاری، اما اگر مخلوقکی را می یافتم که مرد را از او کنم، آنگاه هرگز تو را نمی آفریدم ، که تو را آن سرده پتیاره از جهی است. اما در آب و زمین و گیاه و گوسفند ، بر بلندی کوهها و نیز آن ژرفای روستا خواستم و نیافتم مخلوقکی که مرد پرهیزگار از او باشد جز زن (که) از (سرده) جهی پتیاره است".»
منبع: بندهش، تحقیق: مهرداد بهار، تهران، انتشارات توس، چاپ چهارم، ۱۳۹۰، ص ۸۳ ـ ۸۴
حدیثی در مورد ازدواج با محارم
به قلم مدیر سایت
طبق روایتی، ازدواج با محارم میان زرتشتیان در عصر امام سجاد(ع) معمول بوده است:
ابو حمزه ثمالى گوید: شنیدم امام زین العابدین(ع) به فردى از قریش فرمود: آدم(ع) از حواء بیست پسر و بیست دختر داشت. چون ترسید بین آنها فتنه ایجاد شود همه را جمع کرد و فرمود: قصد دارم هابیل را با لوزا (همزاد قابیل) و قابیل را با اقلیما (همزاد قابیل) تزویج نمایم. قرشى گفت: پس فرزندان آن دو با هم ازدواج کردند؟ حضرت فرمود: آرى. قرشى گفت: این کارى است که امروزه مجوسى ها مى کنند! فرمود: مجوس این کار را بعد از آن انجام دادند که خداوند تحریمش کرد.
سپس امام زین العابدین(ع) فرمود: منکر این مطلب مباش… این یکى از شرایع و مقرّرات آنها بود. امّا بعداً خداوند آن را تحریم کرد.
متن عربی حدیث
عن أبی حَمزَهِ الثّمالیِّ: سمِعتُ علیَّ بنَ الحُسین(ع) یحدِّثُ رجُلًا من قُرَیشٍ، قال: … وُلِدَ لآدمَ من حواءَ عِشرونَ ذکَرا و عِشرونَ انثى … فلمّا أدرَکوا خافَ عَلَیهِم آدمُ الفِتنهَ فَدَعاهُم إلیهِ فقالَ: اریدُ أن انکِحَک یا هابیلُ لوزا، و انکِحَکَ یا قابیلُ إقلیما ….
فقالَ لَهُ القُرَشیُّ: فأولَداهُما؟! قالَ: نَعَم. فقالَ لَهُ القُرَشیُّ: فهذا فِعلُ المَجوسِ الیومَ! فقالَ علیُّ بنُ الحسینِ(ع): إنّ المَجوسَ إنّما فَعَلوا ذلکَ بعدَ التَّحریمِ مِن اللّهِ.
ثُمّ قالَ لَهُ علیُّ بنُ الحسینِ(ع): لا تُنکِرْ هذا إنّما هِیَ شَرایعُ جَرَت… فکانَ ذلکَ شَریعَهً مِن شَرایعِهِم، ثُمّ أنَزَلَ اللّهُ التَّحریمَ بعدَ ذلکَ.
منبع: احتجاج: ج ۲ ص ۱۴۳ ح ۱۸۰، بحارالأنوار: ج ۱۱ ص ۲۲۶ ح ۴.

نظر اسلام در مورد ازدواج استقراضی
از نظر اسلام زن شوهردار نمی تواند با مرد دیگر ازدواج کند حتی اگر شوهر به آن راضی باشد. البته همانگونه که در متن فوق آمده، زرتشتی ها ابتدا زن خود را طلاق می دادند و سپس زن با مرد دوم ازدواج می کرد. اما از نظر اسلام، در این نوع ازدواج، تخلف های زیر صورت می گرفته است:
ـ شوهر اول حق ندارد برای همسر سابق خود، شوهر تعیین کند. بلکه دیگر هیچ اختیاری نسبت به او ندارد. زن آزاد است با هرکه خواست و با هر شرایطی که مایل بود ازدواج کند. پس اگر ازدواج دوم بدون رضایت زن باشد آن ازدواج باطل است.
ـ شوهر دوم پدر فرزندانی است که با ازدواج دوم تولد یافته اند، نه شوهر اول. چون فرزند با نطفه ی مرد دوم درست شده است. گویا برای همین بوده که مرد اول محبتی نسبت به فرزندان نداشته و با دید برده به آنها می نگریسته و می فروخته است.
ـ فرزندان ازدواج دوم مثل انسانهای دیگر هستند و کسی نمی تواند به عنوان برده به آنها نگاه کند و آنان را بفروشد حتی پدر واقعی (شوهر دوم) هم چنین حقی ندارد.
ـ در اسلام «ازدواج موقت» داریم اما چیزی به عنوان «طلاق موقت» وجود ندارد.
ـ ثروت زن چه پیش از طلاق و چه پس از آن و به عبارت دیگر در همه حال، برای خود اوست و شوهر حق تصرف بدون اجازه ی او را ندارد.
ـ هیچکس حتی پدر حق ندارد دیگری را بکشد یا صدمه ای به بدن دیگری وارد کند.
ازدواج استقراضی میان زرتشتیان (قرض دادن زن خود به مرد دیگر)
به قلم مدیر سایت
از رفتارهای زشت زرتشتیان در عصر ساسانی ـ که متأسفانه برخی ناآگاهان آرزوی بازگشت آن روزگار را دارند ـ قرض دادن زن خود به مردی دیگر و به عبارت دیگر ازدواج استقراضی بوده است.
خلاصه ی ازدواج استقراضی چنین است که مرد حتی بدون اجازه ی زن خود، می توانست او را به ازدواج مردی دیگر در مدتی معین در آورد. فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشت (هرچند از نطقه ی مرد دوم بود) و به عنوان نیروی کار و برده به این فرزندان نگاه می کردند و شوهر اول گاه آنها را می فروخت.
در متن های حقوقی زمان ساسانیان، به ویژه «ماتیکان هزار داتستان» در مورد ازدواج استقراضی به تفصیل سخن گفته شده. وندیداد فرگردهای چهارم و پانزدهم به صورت مختصر در این مورد سخن گفته است. در «دینکرد و روایت پهلوی» نیز به اشارات مفصل تری بر می خوریم. (وندیداد، هاشم رضی، ج ۱، ص ۵۰۸، شرح)
هاشم رضی در کتاب «وندیداد» در شرح فرگرد ۴، صفحه ۵۰۷ ـ ۵۰۸ چنین می نویسد:
در «ماتیکان هزار داتستان» یا هزار ماده ی قانونی مطالب بسیاری در باره ی زنان، ازواج، واگذاری زنان یا ازدواج استقراضی آمده است. یک مرد حتی می توانست علی رغم میل و رضایت پادشاه زن خود، او را به اشخاص تنگدستی که نیاز به زن داشتند، برای مدت معینی واگذار کند. شرایط معاهده، زمان واگذاری، فرزندانی که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید می شد، همه قبلا مورد موافقت دو طرف قرار می گرفت. (در باره ی حقوق ساسانی، ج ۱، ص ۳۶) و به این ترتیب دستور وندیداد اجرا می شد.
دارایی زن به شوهر دوم نمی رسید و تنها نیروی کار و خدمات و در صورت توافق تا اندازه ای، فرزندانی که از شوهر دوم در مدت استقراض حاصل می شد، برای شوهر ثانوی محفوظ می ماند.
باید اشاره شود که این مورد مراجعه ی نیازمندان و اشخاص تنگدست به اشخاص مرفه الحال، قوانین ویژه ای داشت. شخص نیازمند که درخواست می کرد، خود از قوانین آگاه بود و درخواست به صورت قانونی عرضه می شد. (همان کتاب، ص ۳۵)
کودکانی که از شوهر دوم برای زن تولید می شد، متعلق به شوهر اول بود.
پس از مراجعه ی کسی که نیازمند زن بود، مردی که به او مراجعه شده بود ـ با توجه به مطالب «ماتیکان هزار داتستان» ـ زن خود را با اجرای صیغه ای، به طور موقت از قید زوجیت آزاد می کرد. شوهر هرگاه به زن بگوید که: «از سوی من، بر خود آزاد شدی…» صیغه ی طلاق موقت جاری شده و اجازه داشت به عنوان «چاکرزن» به ازدواج دیگری در آید. (در باره یک کتاب حقوقی ساسانی. فرهنگستان هایدلبرگ، ۱۹۱۰، جزوه ۱۱، ص ۳)
حتی مرد می توانست زن خود را بدون توافق زوجه به دیگری به طور موقت واگذار کند. در چنین صورتی شوهر دوم از ثروت زن بهره ای نمی برد؛ همچنین کودکان تولید شده نیز چنان که اشاره شد به شوهر اول تعلق داشتند و شوهر اول هرگاه که می خواست مطابق قانون می توانست زن و فرزندان وی را که از شوهر دوم بود، باز پس گیرد…
فرزندانی که تولید می شدند، گاه به فروش می رفتند و این منبع درآمدی برای پدر بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان، چون بردگان بهره بری می شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند.
به موجب «ماتیکان هزار داتستان» فروختن فرزند و به بردگی گرفتن فقط از اختیارات پدر است که می تواند فرزند را بفروشد، بکشد یا عضوی از او را ناقص کرده از کار بیندازد. (در باره حقوق ساسانی، جزوه ۵، ص ۲۲)
اسفندیار زرتشتی در جنگ کنیز گرفت!
به قلم سیاوش امیرشاهی
از بس می گویند: مسلمانان در جنگ با ایران، زنان ایرانی را به کنیزی گرفتند، ناچاریم از به کنیزی گرفتن زرتشتیان نیز نمونه ای بیاوریم.
به گواهی شاهنامه، اسفندیار زرتشتی در جنگ دینی با ارجاسب، با شکست دادن او در حمله به ترکستان، علاوه بر غارت گنجینه های او، دو گروه دختر کمرباریک و خواهران و دختران و مادر ارجاسب را با خود به ایران آورد.
حکیم فردوسی در شاهنامه می گوید:
همه گنج ارجاسپ در باز کرد
بکپّان درم سختن آغاز کرد
هزار اشتر از گنج دینار شاه
چو سیصد زِ دیبا و تخت و کلاه‏
صد از مشک، وَ ز عنبر و گوهران
صد از تاج، وَ ز نامدار افسران‏
از افگندنی هاى دیبا هزار
بفرمود تا برنهادند بار
چو سیصد شتر جامه چینیان
ز منسوج و زربفت و ز پرنیان‏
عمارى بسیچید و دیبا جلیل
کنیزک ببردند چینى دو خیل‏
برخ چون بهار و ببالا چو سرو
میان ها چو غرو و برفتن تذرو
ابا خواهران یل اسفندیار
برفتند بت روى صد نامدار
زپوشیده رویان ارجاسپ پنج
ببردند با مویه و درد و رنج‏
دو خواهر دو دختر یکى مادرش
پر از درد و با سوک و خسته برش
منبع: شاهنامه فردوسی، بر اساس نسخه چاپ مسکو، تهران: مؤسسه نور، صفحه ۷۱۰ ، بخش “بازگشتن اسفندیار نزد گشتاسپ‏”
پادشاهی پوراندخت و آزرمیدخت افتخار نیست!
به قلم دکتر پرویز رجبی
برخی برای مترقی نشان دادن عصر ساسانی، به پادشاهی پوران دخت و آزرمی دخت استناد می کنند. مورخ برجسته دکتر پرویز رجبی سخنی درخور توجه در این زمینه دارد:
«پوراندخت و آزرمیدخت هر دو دختران خسرو پرویز ساسانی بودند که به شاهی رسیدند. اما سلطنت تشریفاتی و کوتاه مدت این دو زن که آلت دست صاحبان نفوذ و قدرت شده بودند، به این دلیل بوده که تمام مردان نسل شاهی در نزاع های درون دربار کشته شده بودند و خاندان شاهی «بی مرد» شده بود. این زنان خاندان شاهی بطور موقت و از روی ناچاری برای مدت کوتاهی به شاهی گمارده شده بودند تا برای معضل مهم و حیاتی «نبودن مرد» راه حلی پیدا شود. با اینکه در نهایت تصمیم بر آن می شود که نوه خسرو پرویز یعنی یزدگرد سوم به شاهی نشانده شود؛ اما سرنوشت تلخی برای آزرمیدخت رقم می‌ خورد. رستم فرخزاد که بعدها یکی از فرماندهان سپاه ایران در جنگ با اعراب شد، به آزرمیدخت تجاوز می کند و سپس او را کور می کند و می کشد. »
بنگرید به : رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد پنجم، تهران، ۱۳۸۲، صفحه ۳۹۵ تا ۴۰۲
زنان در تاریخ کهن ایران
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک