عدالت به مثابه انصاف
نویسنده:
جان راولز
مترجم:
عرفان ثابتی
امتیاز دهید
«اندیشه» و «تحولات» دو متغیر هستند که با یکدیگر در تعامل میباشند. از یک طرف اندیشه باعث ایجاد تحولات گستردهای میشود و از طرف دیگر تحولات موجب به وجود آمدن اندیشه و طرح آنها میشوند در این رابطه نظریه پردازان بزرگ، با طرح اندیشههایی، تحولات بزرگی را ایجاد میکنند. برای مثال کارل مارکس با طرح اندیشه نبرد طبقاتی، موجب ظهور مرام کمونیسم شد.
اگرچه امپراتوری شوروی که بر این مبنا تاسیس شده هماکنون از بین رفته است، اما هنوز مارکسیسم به عنوان یک تفکر مهم حداقل در عرصه نظر و حتی در برخی کشورها نظیر کوبا وجود دارد.
همین طور باید به اندیشههای برخی دیگر از نظریهپردازان از جمله جان استوارت میل اشاره کرد که بانی مکتب «اصالت فایده» گردید. این مکتب پایه نظامهای لیبرالیستی را بنیان نهاد. از آخرین دهههای قرن بیستم، دو اندیشه مهم در حوزه فلسفه سیاسی با یکدیگر رقابت میکنند. یکی از این دو، دیدگاه کسانی چون رابرت نوزیک است که «دولت حداقل» را مطرح میکند و دیگری دیدگاه «جان راولز» مهمترین فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی است که با طرح «عدالت به مثابه انصاف»، در نقطه مقابل نوزیک قرار میگیرد، کتاب راولز که سه سال پیش درگذشت، به حدود 30 زبان ترجمه شده و یکی از معتبرترین متون فلسفه سیاسی است که در سطوح مختلف دانشگاهها تدریس میشود.
مطابق عدالت به مثابه انصاف، معقولترین اصول عدالت، اصولی هستند که افرادی که تحت شرایط منصفانه قرار دارند در مورد آنها توافق متقابل داشته باشند.
بنابراین عدالت به مثابه انصاف، نظریه عدالت را براساس ایده قرارداد اجتماعی بسط میدهد و اصولی را بیان میکند که موید برداشت کلی لیبرال از حقوق و آزادیهای سیاسی است و فقط آن دسته از نابرابریها در ثروت و درآمد را مجاز میشمارد که به نفع محرومترین افراد باشد. راولز که عدالت به مثابه انصاف را امری سیاسی و نه مابعدالطبیعی میداند، این ایده را بسط داد که بهترین روایت از عدالت لیبرال این است که آن را برداشتی سیاسی بدانیم.
راولز میگوید شهروندان در همکاری اجتماعی شریک به شمار میآیند، بنابراین در سراسر عمر خود کاملا قادر به همکاری اجتماعی میباشند. چنین افرادی دارای دو قوه اخلاقی هستند که به صورت زیر تعریف میشود: الف) یکی از این دو قوه قابلیت حس عدالت است، قابلیت فهم، کاربست و عمل بر مبنای اصول عدالت سیاسی که شرایط منصفانه همکاری اجتماعی را مشخص میکند. ب) دومین قوه اخلاقی قابلیت برداشت از خیر است. قابلیت داشتن بازنگری و تعقیب عقلانی برداشتی از امر خیر. چنین برداشتی خانواده بسامانی از عنایات و اهداف نهایی است که برداشت یک شخص از امور با ارزش در زندگی بشری یا زندگی کاملا ارزشمند را مشخص میکند.
ناشر دربارهی کتاب آورده است: «این کتاب حاصل درسهای راولز درباره فلسفه سیاسی در دهه 1980 است که درنهایت به صورت نوعی بازگویی نظریه (عدالت به مثابه انصاف) درآمدند. راولز دراین کتاب خطوط اصلی تفکرش رامرور میکند و نیز برخی مسائل خاص را که پیشتر درهیچ یک از آثارش به آنها نپرداخته بود میکاود. اندیشههای راولز در این کتاب و نیز کتاب پیشین او به نام (نظریه عدالت) همچنان قوت و مناسبتشان رابا بحثهای کنونی درباره موضوعاتی چون عدالت ولیبرالیسم حفظ کردهاند.»
اگرچه امپراتوری شوروی که بر این مبنا تاسیس شده هماکنون از بین رفته است، اما هنوز مارکسیسم به عنوان یک تفکر مهم حداقل در عرصه نظر و حتی در برخی کشورها نظیر کوبا وجود دارد.
همین طور باید به اندیشههای برخی دیگر از نظریهپردازان از جمله جان استوارت میل اشاره کرد که بانی مکتب «اصالت فایده» گردید. این مکتب پایه نظامهای لیبرالیستی را بنیان نهاد. از آخرین دهههای قرن بیستم، دو اندیشه مهم در حوزه فلسفه سیاسی با یکدیگر رقابت میکنند. یکی از این دو، دیدگاه کسانی چون رابرت نوزیک است که «دولت حداقل» را مطرح میکند و دیگری دیدگاه «جان راولز» مهمترین فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی است که با طرح «عدالت به مثابه انصاف»، در نقطه مقابل نوزیک قرار میگیرد، کتاب راولز که سه سال پیش درگذشت، به حدود 30 زبان ترجمه شده و یکی از معتبرترین متون فلسفه سیاسی است که در سطوح مختلف دانشگاهها تدریس میشود.
مطابق عدالت به مثابه انصاف، معقولترین اصول عدالت، اصولی هستند که افرادی که تحت شرایط منصفانه قرار دارند در مورد آنها توافق متقابل داشته باشند.
بنابراین عدالت به مثابه انصاف، نظریه عدالت را براساس ایده قرارداد اجتماعی بسط میدهد و اصولی را بیان میکند که موید برداشت کلی لیبرال از حقوق و آزادیهای سیاسی است و فقط آن دسته از نابرابریها در ثروت و درآمد را مجاز میشمارد که به نفع محرومترین افراد باشد. راولز که عدالت به مثابه انصاف را امری سیاسی و نه مابعدالطبیعی میداند، این ایده را بسط داد که بهترین روایت از عدالت لیبرال این است که آن را برداشتی سیاسی بدانیم.
راولز میگوید شهروندان در همکاری اجتماعی شریک به شمار میآیند، بنابراین در سراسر عمر خود کاملا قادر به همکاری اجتماعی میباشند. چنین افرادی دارای دو قوه اخلاقی هستند که به صورت زیر تعریف میشود: الف) یکی از این دو قوه قابلیت حس عدالت است، قابلیت فهم، کاربست و عمل بر مبنای اصول عدالت سیاسی که شرایط منصفانه همکاری اجتماعی را مشخص میکند. ب) دومین قوه اخلاقی قابلیت برداشت از خیر است. قابلیت داشتن بازنگری و تعقیب عقلانی برداشتی از امر خیر. چنین برداشتی خانواده بسامانی از عنایات و اهداف نهایی است که برداشت یک شخص از امور با ارزش در زندگی بشری یا زندگی کاملا ارزشمند را مشخص میکند.
ناشر دربارهی کتاب آورده است: «این کتاب حاصل درسهای راولز درباره فلسفه سیاسی در دهه 1980 است که درنهایت به صورت نوعی بازگویی نظریه (عدالت به مثابه انصاف) درآمدند. راولز دراین کتاب خطوط اصلی تفکرش رامرور میکند و نیز برخی مسائل خاص را که پیشتر درهیچ یک از آثارش به آنها نپرداخته بود میکاود. اندیشههای راولز در این کتاب و نیز کتاب پیشین او به نام (نظریه عدالت) همچنان قوت و مناسبتشان رابا بحثهای کنونی درباره موضوعاتی چون عدالت ولیبرالیسم حفظ کردهاند.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عدالت به مثابه انصاف