مرگ و چند داستان دیگر
نویسنده:
رومن گاری
مترجم:
سمیه نوروزی
امتیاز دهید
✔️ بخشی از متن کتاب:
کوتوله با تکانِ مختصرِ سرش به دکتر سلام کرد، سیگارِ خاموشش را جوید و جوری بدعُنُق روبهروش را نگاه کرد که انگار جادوش کردهاند. دکتر رد نگاهش را گرفت و خیلی زود مجبور شد خودش را جمعوجور کند؛ تا هم معلوم نشود جا خورده و هم بتواند این حالتِ آرام و ساختگیاش را که مردم از آدمی در شغل او توقع دارند، از دست ندهد. یک موجود عجیبوغریب نشسته بود روی زمین، نزدیک بخاریِ روشن، چسبیده به دیوارهی کاراوان. انگار با کلهاش سقف را نگه داشته بود، درست مثل مجسمههایی که کتیبه روی سرشان چسباندهاند. غولی بود برای خودش. دکتر حساب کرد دستکم دو متری از کفلها راه هست تا ریشههای موها که سرخِ براق بود. اما بهتر دید دربارهی درازی پاها، که تا شده و زانوهایی که کم مانده بود برسد به چانهی طرف، فکر نکند...
بیشتر
کوتوله با تکانِ مختصرِ سرش به دکتر سلام کرد، سیگارِ خاموشش را جوید و جوری بدعُنُق روبهروش را نگاه کرد که انگار جادوش کردهاند. دکتر رد نگاهش را گرفت و خیلی زود مجبور شد خودش را جمعوجور کند؛ تا هم معلوم نشود جا خورده و هم بتواند این حالتِ آرام و ساختگیاش را که مردم از آدمی در شغل او توقع دارند، از دست ندهد. یک موجود عجیبوغریب نشسته بود روی زمین، نزدیک بخاریِ روشن، چسبیده به دیوارهی کاراوان. انگار با کلهاش سقف را نگه داشته بود، درست مثل مجسمههایی که کتیبه روی سرشان چسباندهاند. غولی بود برای خودش. دکتر حساب کرد دستکم دو متری از کفلها راه هست تا ریشههای موها که سرخِ براق بود. اما بهتر دید دربارهی درازی پاها، که تا شده و زانوهایی که کم مانده بود برسد به چانهی طرف، فکر نکند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرگ و چند داستان دیگر