تاریخ تشیع در ایران: از آغاز تا طلوع دولت صفوی
نویسنده:
رسول جعفریان
امتیاز دهید
عمده پژوهشهای جعفریان درباره تاریخ تشیع است. زمینههای دیگر پژوهشهای وی عبارت اند از: تاریخ سیاسی صدر اسلام، تاریخ تشیع و تاریخ دوره صفوی. کتابهایی چون تاریخ سیاسی اسلام (سیره رسول خدا و سیره خلفا)، تاریخ تشیع در ایران، اطلس شیعه و نیز سیاست وفرهنگ روزگار صفوی از جمله کارهایی است که در این زمینهها منتشر کردهاست. در زمینه تاریخ معاصر نیز کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی بین سالهای ۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ را نوشتهاست. مجموعه مقالات جعفریان در هجده مجلد به چاپ رسیدهاست. آثار چندی نیز به عنوان تصحیح و ترجمه از وی انتشار یافتهاست.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ تشیع در ایران: از آغاز تا طلوع دولت صفوی
به قول حافظ:
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل ، شیخان گمراه
از دین زاهد کردیم توبه
از فعل عابد استغفرالله
مشکل از دین و مذهب نیست ، از عمل دیندار و مذهبی است.
در هر صورت در جهان ارتباطات کنونی هم کنترل زیر دستان کار ساده ای نیست چه رسد در آن زمانه.
در جنگ های ان دوران تر و خشک با هم می سوختند و این شیوه لشکرکشی ان دوران بوده است.
لشکران عربی که برای سرکوبی شورش به فارس می امدند هر چند هم که فرماندهانشان بسیار متقی و با خدا بودند در عمل هیچ وجه اشتراکی با مردم نداشتند و غارت و چپاول بخشی از فرهنگ ان روزگاران بود.
در بسیاری از موارد کشور داری با اخلاق و دین هم راستا نیست.[/quote]برای عمر و ابوبکر و عثمان حرف شما صدق می کند ، اما برای حضرت علی خیر.
در جنگ های ان دوران تر و خشک با هم می سوختند و این شیوه لشکرکشی ان دوران بوده است.
لشکران عربی که برای سرکوبی شورش به فارس می امدند هر چند هم که فرماندهانشان بسیار متقی و با خدا بودند در عمل هیچ وجه اشتراکی با مردم نداشتند و غارت و چپاول بخشی از فرهنگ ان روزگاران بود.
در بسیاری از موارد کشور داری با اخلاق و دین هم راستا نیست.
دوست من شاید این جمله از علی شریعتی برایتان جالب باشد:
او علی حاکمی بود که بر پهنه بزرگ آفریقا حکم می راند، اما زندانی سیاسی نداشت،حتی یک زندانی سیاسی و قتل سیاسی
طلحه و زبیر قدرتمند ترین شخصیت های بانفوذ و خطرناکی که در نظام او توطئه می کنند هنگامی که آمدند و برای خروح از قلمروش اجازه خواستند؛
می دانست که به یک توطئه خطرناک می روند اما اجازه داد زیرا نمی خواست این سنت را برای قداره بندان و قلدران به جای گذارد که به خاطر سیاست
آزادی انسان را پایمال کنند.
دوست من علی(ع)هرگز در جنگ هایش مردم را قتل عام نکرد.
هرباری که شورش ها را سرنگون کرد صرفا فقط با شورشیان برخورد کرد نه با مردم عادی.
ایشان بیست چهار سال برای اسلام سکوت اختیار کردند ، همانگونه وقتی به خلافت رسیدند به شمشیر دست بردند و با شورشیان چه در ایران و چه در جمل و صفین و نهروان برخورد کردند(و البته تفاوتی هم بینشان قائل نشدند)
آقای جابرشاه انوشیروان شورشیان را سرنگون نکرد و همانطور که گفتید مزدکیان را(به خاطر مزردکی بودن)کشت ، کاری که حضرت علی هرگز نکرد و این مقایسه ای اشتباه است.
در آخر به نظرم به دوبیت شعری که از مولوی نوشتم ، دقت بیشتری کنید که بسیار مفید است.
موفق و پیروز باشید.
یاحقآقای جابرشاه،شما دچار یک اشتباه شده اید.
مولا علی چه وقتی در نهروان و جمل و صفین می جنگید چه موقعی که در ایران می جنگید ، همه و همه برای اسلام و از روی حق و عدالت بود.
همانگونه که حضرت ۲۴سال برای وحدت اسلام سکوت اختیار کردند همانگونه در موقع نیاز شورش ها را سرنگون کردند.
همین عدالت و صداقت حضرت بود که اینگونه ایشان را محبوب همه کس کرد.(البته به غیراز شکم بارگان عرب)
به قول مولوی:
من تیغ از پی حق می زنم
بنده ی حقم نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
امیدوارم متوجه منظور بنده شده باشبد.
شاد و موفق و پیروز باشید.[/quote]
به هر دلیلی که سرکوب کرده باشند این پاسخ بنده نیست دوست گرامی بعد هم من چرا دچار اشتباه شده ام ؟
چطور اگر پادشاهی مردمش را قتل عام کند ما بعنوان یک جنایت تاریخی به موضوع نگاه می کنیم؟
انوشیروان هم برای قتل عام مزدکیان بود که لقب عادل گرفت نه آن افسانه های پیرزن و زنجیر عدالت و غیره!
من که حرفی از خودم نزدم که دچار اشتباه شده باشم
، من تاریخ را بدون تعصب به اشخاص و عقایدشون دنبال می کنم ، بله برای اسلام میشود حکم جهاد گرفت و همه کفار را از به ظن خود از دم تیغ گذراند و این از نظر مذهب قانع کننده است ولی از نظر منطق امری نپذیرفتنی است.همیشه در جهان کشتارهایی صورت گرفته و عاملان آن دلایل منطقی برای خود داشته اند و برچسبی هم به مخالفشان زده اند همین امروز ببینید چقدر راحت واژه های منافق، تجزیه طلب، کمونیست، ملحد، مفسد فی الارض، زندیق،جاسوس، خرابکار، بابی، وهابی، یهودی و غیره و غیره بدون تناسب کنار هم آورده میشود برای سرکوب دگر اندیشان.
بنده پاسخ این تناقض را خواستم چطور میشود ایرانیان از ظلم حاکمان عرب به ستوه آمده و دست به قیام بزنند و مولا علی ( ع) سپاهی را به سرکوب آنان روانه کند و بشدت سرکوب بشوند و آنوقت دوستدار او باشند ؟
این تنها زمانی ممکن است که حافظه تاریخی از بین رفته باشد و آنوقت است که ایرانی برای تحمل ننگ شکست دست به افسانه سازی میزند نمونه اش افسانه ازدواج اسکندر گجستک با دختر داریوش و شهربانو با امام حسین( ع ).
بهرحال عرض کردم سواد بنده کم است ولی حق دارم از دوستمان سوال کنم و این پارادوکس را دوستمان با نور معلومات عمقیشان روشن کنند.
بله من هم ممکن است اشتباه کنم من تعصبی ندارم هرکس چیزی به من یاد بدهد مریدش هستم.
سپاس
یاحق[/quote]آقای جابرشاه،شما دچار یک اشتباه شده اید.
مولا علی چه وقتی در نهروان و جمل و صفین می جنگید چه موقعی که در ایران می جنگید ، همه و همه برای اسلام و از روی حق و عدالت بود.
همانگونه که حضرت ۲۴سال برای وحدت اسلام سکوت اختیار کردند همانگونه در موقع نیاز شورش ها را سرنگون کردند.
همین عدالت و صداقت حضرت بود که اینگونه ایشان را محبوب همه کس کرد.(البته به غیراز شکم بارگان عرب)
به قول مولوی:
من تیغ از پی حق می زنم
بنده ی حقم نه مأمور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
امیدوارم متوجه منظور بنده شده باشبد.
شاد و موفق و پیروز باشید.
یاحق
یکی از مورخان غربی به نام «براون» گزارشی از قتل عام شیعیان در دولت سنی مذهب عثمانی آورده وتعجب کرده که چرا مورخان ایرانی از قتل عام شیعیان در کشور عثمانی چیزی نگفته اند یا کم گفته اند. وی می گوید: در یکی از این قتل عام ها که در سال 919 رخ داد، قریب به چهل هزار نفر به قتل رسیدند. به نقل مورخین، سلطان سلیم به والیان خود در آناتولی شرقی و دیگر مناطقی که اکثریت ساکنان آن را شیعیان تشکیل می دادند، دستور داد تا به گونه ای پنهانی شیعیان حیدری را از هفت ساله تا هفتاد ساله، شناسایی و نام آن ها را در دفاتر مخصوص ثبت کنند. پس از آن دستور قتل آنان را صادر کرد.( رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ص38 به نقل از: براون، تاریخ ادبیات ایران از ظهور قدرت صفوی تا ...، ص81-82)
در موردی دیگر، سپاهیان عثمانی (که به آنان ینی چری می گفتند) در نامه ای شکوه آمیز پس از نبرد چالداران در تبریز (میان صفویان و عثمانیان) برای سلطان سلیم نوشتند: قریب چهل پنج هزار نفس در مملکت ما و قریب بیست هزار نفس در خاک ایران به صِرْف اتهام شیعه بودن و اِلْحاد، طعمه شمشیر گردیدند. علمای متعصب ما، به ما از معنای رَفْض(تشیع) و الحاد اطلاع کامل نداده و اعلی حضرت همایونی را نیز اغفال کرده اند و باعث ریخته شدن خون آن تعداد نفوس مکرمه شده، ما را به قتل مسلمین واداشتند.( محمد عارف، انقلاب الاسلام بین الخواص و العوام، ص118)
سپاهیان عثمانی پس از آگاهی از اینکه: این تعداد مسلمان بوده و تنها اتهامشان تشیع بوده است از عمل خود پشیمان شده نامه اعتراض آمیز فوق را به سلطان خود نوشتند.
حتی تا اواخر عهد صفوی، زمانی که افاغنه بر ایران حاکم شدند، هنوز فتوای کشتن رافضیان(شیعیان) به صراحت تمام از استانبول (دربارِ سلاطینِ سنی عثمانی) صادر می شد.( لکهارت، انقراض سلسله صفویه، ص293-294)
در نتیجه پس از مطالعات و مقایسه اعمال اهل سنت با شیعیان در آن دوره تاریخی می توان این نتیجه را گرفت که اعمال شاه عباس بیشتر جنبه مقابله به مثل داشته و هر آنچه را اهل سنت آن زمان با شیعیان انجام می داند وی متقابلا با اهل سنت انجام می داد. به عنوان نمونه: «علمای اهل سنت فتوا داده بودند که ریختن خون هر ایرانی برابر است با کشتن هفتاد کافر» !! وی نیز پس از دسترسی و اسیر کردن آنان دستور داد آنان را به سخت ترین وضع هلاک کنند و ... (نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش،چاپ سوم، ج3، ص38) اما وی هرگز چنین رفتاری را با سایر ادیان نداشته است. (همان، ص67-93 پیرامون نحوه رفتار شاه عباس با عیسویان است و از ص201به بعد رفتار وی با ارامنه ارمنستان بیان شده است. نکاتی نیز از ص293 به بعد ثبت شده است)
جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به کتاب زیر مراجعه فرمایید:
1- رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379ش.
2- نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، تهران، دانشگاه تهران، 1353ش،چاپ سوم، ج3، ص35-39.