تاریخ تشیع در ایران: از آغاز تا طلوع دولت صفوی
نویسنده:
رسول جعفریان
امتیاز دهید
عمده پژوهشهای جعفریان درباره تاریخ تشیع است. زمینههای دیگر پژوهشهای وی عبارت اند از: تاریخ سیاسی صدر اسلام، تاریخ تشیع و تاریخ دوره صفوی. کتابهایی چون تاریخ سیاسی اسلام (سیره رسول خدا و سیره خلفا)، تاریخ تشیع در ایران، اطلس شیعه و نیز سیاست وفرهنگ روزگار صفوی از جمله کارهایی است که در این زمینهها منتشر کردهاست. در زمینه تاریخ معاصر نیز کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی بین سالهای ۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ را نوشتهاست. مجموعه مقالات جعفریان در هجده مجلد به چاپ رسیدهاست. آثار چندی نیز به عنوان تصحیح و ترجمه از وی انتشار یافتهاست.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ تشیع در ایران: از آغاز تا طلوع دولت صفوی
بنابراین میتوان مسلمان بود و به تاریخ و تمدن و فرهنگ پیشااسلامی خود افتخار کرد. همان طور که پس از اسلام هر شاهی و سلسلهای تلاش میکرد نسب خود را به گونهای به ساسانیان برساند. حتا شاه اسماعیل صفوی - که مذهب شیعهی دوازده امامی یا به اصطلاح اثنی عشری را مذهب رسمی ایران کرد - خود را از یک سو از نسل ساسانیان و از سویی از نسل امام موسای کاظم میدانست.
مسلمانان متعصب و دوآتشه و نیز کمونیستها و نیروهای چپ در این دستهاند. به نظر اینان چون در زمان پهلویها به تاریخ پیشااسلامی پرداخته میشد بنابراین باید چیز بدی باشد و ضداسلام!
برخی به دنبال آرزوی «امت واحدهی اسلامی» هستند و به گمانشان باید ایران و ایرانی تا جای ممکن مانند باقی مسلمانان بشوند. برای همین حتا در روزنامهها مینویسند که ایرانیان از نژاد سامی هستند! گویا تنها عربان مسلمان هستند و مردم هندوستان و بنگلادش و اندونزی و مالزی مسلمان نیستند. و یا تاریخ ایران پیشااسلامی افسانهای است برای جدا کردن ایرانیان از دیگر کشورهای امت اسلامی.
رفقای چپ نیز به ساختار اجتماعی زمان ساسانی اعتراض دارند و مدام روضهی ظلمی را میخوانند که انوشیروان خبیث به مرد کفشگر کرد و دسترنج تودهی زحمتکش را غارت میکرد. یا وضعیت زنان در دوران ساسانیان برایشان نابخشودنی است. اینها نیز همه چیز را با عدسی و عینک حضرت لنین و استالین و دیگر رفقا - علیهم السلام - نگاه میکنند و همه چیز برایشان نشانی از استعمار و امپریالیسم دارد. برایشان تاریخ ایران پیشااسلامی ابزار امپریالیسم و کلنیالیسم و نمیدانم-چی-چیایسمهای دیگر است تا تودههای زجرکش و کوخنشیان و حاشیهنشیان و پرولتاریا به کمونیسم انترناسیونالیسم آرمانی نرسند.
شهربَراز
یادداشتهایی دربارهی تاریخ و فرهنگ ایران زمین
متاسفانه امروزه بسیاری از ما ایرانیان در برخورد با تاریخ کشور کهنسال خود بیتعادل هستیم:
الف) گروهی به مرز پرستش گذشتهی پیشااسلامی میرسند و هرچه پس از آن را انکار میکنند.
در میان این گروه سلطنتطلبان جای دارند و کسانی که دل خوشی از اسلام ندارند و گمان میکنند که تمام مشکلهای امروزی ایران از اسلام است. برخی از اینان - به ویژه خارجنشینان - نشان فروهر را به گردن خود میاندازند بدون آن که چیزی از تاریخ پیشااسلامی بدانند. تنها میدانند که کوروش و داریوش و شاهنشاهی هخامنشی ۲۵۰۰ سال پیش «تمدن داشتند و باقی دنیا وحشی بودند». اما اگر بپرسی کوروش چه سالی بابل را گرفت؟ در منشور کوروش دقیقا چه چیزی نوشته شده؟ چرا داریوش به یونان حمله کرد؟ و یا کلا هر سؤال دیگر تاریخی از آنان بکنی جواب مناسبی ندارند. از اشکانیان و ساسانیان چیز زیادی نمیدانند. زیرا مشکل اصلی آنان مطالعه نکردن است و این که تنها دوست دارند چیزها را از دیگران بشنوند. اگر بخواهند مطالعه کنند کی وقت میشود به چلوکباب برسند؟ و یا به کنسرتهای «ایرونی» با موسیقی ترکی استانبولی و رقص شکم عربی. اما برایشان موسیقی محلی ایرانی مانند لری و کردی و خراسانی افت دارد. با آن که به ایرانی بودن خود افتخار می کنند اما نامهای ایرانیشان را تغییر میدهند. جمشید میشود جیمی. فرهاد میشود فِرِدی. پدرام میشود پاتریک. و .... برخیشان هیج درکی از جامعهی امروزی ایران ندارند و نیز از نیازها و آرزوهای نسلهایی که در سی سال گذشته زاده شدهاند. هنوز دنبال آنند که اعلیحضرت همایونی شرف حضور بدان بدهد.
ایران دوستی و دین داری در تضاد با یکدیگر نیستند.
ما کمونیست نیستیم تا جهان وطنی فکر و یا در واقع تظاهر به فکر بکنیم.
به ایران نیندیشیم تا هر بیگانه ای میهنمان را به تاراج ببرد!
روزنامه کیهان خرداد 1358 - آیت الله خلخالی روز یکشنبه در دوبی اظهار داشت: خلیج عرب – فارس یک خلیج اسلامی است. آیت خلخالی در پایان ملاقات و گفتگو با شیخ زاید سعید آل مکتوم نایب رییس کشور امارات متحده عربی تاکید کرد ایران تمام نام گذاریهای ساختگی را که امپریالیسم به خلیج نسبت میدهد رد میکند زیرا این خلیج در پی موفقیت انقلاب ایران به یک “خلیج اسلامی” تبدیل شده است.
نتیجه این قبیل افکار زیاده خواهی کنونی اعراب نسبت به ایران و ایرانی است.
پادشاهان صفوی و بویژه شاه عباس بزرگ معتقد به دین اسلام بودند اما در ایران دوستی بسیاری از انها جای هیچ تردیدی نیست.
اخوی!
در آن هنگام که هنوز خلافت مطرح بود و بحث شیعه و سنی و امامتی در کار نبود.
پس با این حساب تمامی ایرانی که چه در آن هنگام و چه در دوران یعقوب لیث صفار ضد اعراب قیام نمودند کافر و ملحد می باشند.[/quote]
جناب هیرکان عزیز،اتفاقا برعکس آنچه شما مطرح کردید بحث امامت و خلافت از همان زمان شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح شد و اصولا تمامی مشکلات از غصب خلافت و جانشینی ایشان صورت گرفت و بعد از غصب خلافت، امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) تنها از خلافت ظاهری کنار رفته بود اما خلافت واقعی که همان امامت ایشان بود در وجود مقدسش باقی بود و برخی نیز بر این عقیده باقی ماندند که به شیعه اعتقادی مشهورند. با به خلافت ظاهری رسیدن آن حضرت تنها منصب ظاهری ایشان رسمیت یافت و لذا حساب آنانی که خلافت ظاهری ایشان را غصب کردند با کسانی که در زمان خلافت ظاهری ایشان در مقابل ایشان ایستادند یکی است.
مشکل شما عزیزم اینه که این حس ایران پرستی و تعصب را از خود دور نمی کنید و با این حساب نمی توانید به قضاوت درستی در این زمینه برسید. شما زمانی میتونید این واقعیت را بپذیرید که اولا حس ایران پرستی را از خود دور کنید و ثانیا معنا و مفهوم امام و خلیفة الله را بفهمید که تو صحبت های قبل این مسائل مطرح شد.
این منطق شما منطق کسی همچون "حجاج بن یوسف ثقفی" ایران ستیز و شیعه ستیز مشهور است
شما نیز شاید دشمنی با ملت ایران و حتی شاید قومگرایی مورد علاقه خودتان، چشمتان را به حقایق بسته باشد ، چون بجای بررسی دقیق موضوعی تاریخی از همان آغاز حکم ضد ایرانی میدهید ،مقایسه امروز با آنروزگار درست نیست زیرا در آنروزگار سرزمین ایران بدست ملتی بیگانه اشغال شده بوده است در حالیکه چند صد سال است که حکومت ایران (حالا با همه کاستی هایش) از خود این مردم است ،و دیگر اینکه در آنروزگار مردم افزون بر مالیات مردم مجبور به پرداخت جزیه نیز بوده اند ، و یکی از روی آوردن مردم ایران به شیعه همان جنبه عدالتخواهی اش بود، پس با این منطق شما (یاغی گری..) ابومسلم خراسانی و بابک خرمدین و جریان 15 خرداد و بهمن 57 نیز حق شورش نداشتند و حکومت حق داشت آنها را سرکوب کند؟ امیدوارم که شما از دین برای قومپرستی مورد علاقه خودتان استفاده نمیکنید، اتفاقا در آنزمانی که آقای جابر شاه ازان یاد کردند ، هنوز تشیع از تسنن جدا نشده بوده است ، و بسیاری از حاکمان سرزمینهای اشغالی خودشان عربهای جاهلی تازه مسلمان شده بودند که چیز زیادی از اسلام نمیدانستند،
باید بدانید که احترام دین بجای خد اما یاغی شدن برعلیه دشمن بیگانه اشغال گر در آنزمان نکته دیگری است.
آقای سیلور فاکس
اگردغدغه شما تنها دین باشد (که با آواتری با تصویر گرگ خاکستری شمنیست و نامی همچون "سیلور فاکس (روباه سیمین)" من آنرا بعید میدانم) ایران دوستی را ناپسند میدانید ، حاضرید برای کشور ی که اسلامی دیگری که اسلامگراتر باشد بر علیه ملت ایران کار کنید ؟
اخوی!
در آن هنگام که هنوز خلافت مطرح بود و بحث شیعه و سنی و امامتی در کار نبود.
پس با این حساب تمامی ایرانی که چه در آن هنگام و چه در دوران یعقوب لیث صفار ضد اعراب قیام نمودند کافر و ملحد می باشند.
اولا عذرخواهی کنم بابت دیر پاسخ دادنم، چون مسافرت بودم.
قبلا و در پاسخ به سوالات قبلی شما،جواب این سوال شما را داده بودم. اگر پاسخ های قبلی را خوب مطالعه می کردید نیاز نبود دوباره شاهد مثال برای مدعای خودتون ذکر کنید. به هر حال اگر به یقین برسیم که قیام بر ضد امام معصوم (علیهم السلام) حرام است و قیام کننده مصداق بارز مرتد و محارب است مجازات وی نابودی است چه ایرانی و فارس باشد چه عرب.
متاسفانه گاها حس ایران پرستی و نژادپرستی چنان در برخی بی حد و حساب وجود دارد که چشم بر روی همه حقایق بسته و تنها به این فکر می کنند که چرا یک ایرانی در یک قیام کشته شده است اما دیگر فکر نمی کنند این ایرانی خود قاتل و ظالمی بیرحم بوده که امنیت جامعه را مخاطره کرده است و می بایست با او مقابله می شد. اگر در دوران کنونی یک ایرانی با ظلم و ستم در منطقه ای شورش کرده و با ناامن کردن آن منطقه دست به کشتار برای رسیدن به خواسته های خود کند به نظر شما وظیفه دولت در مقابل او چیه؟ در آن زمان هم به فرض که شورشی ایجاد می شد تمام همت امرالمومنین امام علی (علیه السلام) تنها دفع فتنه و آرامش برای آن منطقه بوده است. قبلا هم عرض کردم بسیاری از این نقل قولهایی که شما ذکر کردید و به عنوان شاهد مثال می آورید از سوی نویسندگان سنی مذهب که عمدتا عناد عجیبی با اهل بیت (علیهم السلام) به خصوص امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) دارند نگارش شده و طبیعی است که به بسیاری از این نگارشها نمی توان اعتماد کرد.
. در ﻣﻮرد دﻳﮕﺮ ﮐﻪ ﻣﺮدم اﺳﺘﺨﺮ ﺷﻮروش ﮐﺮدﻧﺪ، اﻣﺎم ﻋﻠﯽ » زﻳﺎد ﺑﻦ اﺑﻴﻪ « ﮐﻪ از ﺧﻮﻧﺨﻮاری و ﺁدﻣﮑﺸﯽ ﺑﻪ اﻧﻮﺷﻴﺮوان دوم ﻟﻘﺐ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮد ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﮔﺴﻴﻞ داﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﮐﻮﺑﯽ اﻳﻦ ﻗﻴﺎم ﺑﭙﺮدازﻧﺪ. در ﻣﻮرد ﺟﻨﺎﻳﺎت و ﮐﺸﺘﺎر ﻣﺮدم اﺳﺘﺨﺮ ﺗﻮﺳﻂ زﻳﺎد ﺑﻦ اﺑﻴﻪ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ و رواﻳﺖ زﻳﺎدی ﻧﻮﺷﺘﻪ و ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ (رﺟﻮع ﮐﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﮐﺘﺎب ﻣﺮوج اﻟﺬهب، ﺟﻠﺪ دوم ص29)
. در ﺳﺎل 93 هجری ﻣﺮدم ﻓﺎرس و ﮐﺮﻣﺎن ﻧﻴﺰ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺷﻮرش ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ و ﺣﮑﺎم ﺳﺘﻤﮕﺮ اﻣﺎم ﻋﻠﯽ را از ﺷﻬﺮ ﺧﻮد ﺑﻴﺮون ﮐﺮدﻧﺪ. اﻣﺎم ﻋﻠﯽ ﻣﺠﺪدا زﻳﺎد ﺑﻦ اﺑﻴﻪ را ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﮔﺴﻴﻞ داﺷﺖ و ﻟﺸﮑﺮﻳﺎن وی از هیچ ﺟﻨﺎﻳﺘﯽ ﻓﺮوﮔﺬاری ﻧﮑﺮدﻧﺪ. (ﺗﺎرﻳﺦ ﻃﺒﺮی، ﺟﻠﺪ 6، ﺻﻔﺤﻪ 2657 و ﻳﺎ ﻓﺎرﺳﻨﺎﻣﻪ، ص 136)
ﻣﺮدم ﺧﺮاﺳﺎن ﻧﻴﺰ در زﻣﺎن اﻣﺎم ﻋﻠﯽ ﺑﺮای ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺎر ﻗﻴﺎم ﮐﺮدﻧﺪ و ﭼﻮن ﭼﻴﺰی ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ ﺑﻌﻨﻮان ﺑﺎج و ﺧﺮاج ﺑﭙﺮدازﻧﺪ، از دﻳﻦ اﺳﻼم ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ و ﺑﻪ ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﺳﺨﺖ و ﺟﺎﻧﺎﻧﻪ ای دﺳﺖ زدﻧﺪ. اﻣﺎم ﻋﻠﯽ »ﺟﻌﺪﻩ ﺑﻦ هبیرﻩ« را ﺑﺴﻮی ﺧﺮاﺳﺎن ﻓﺮﺳﺘﺎد. او ﻣﺮدم ﻧﻴﺸﺎﭘﻮر را ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﮐﺮد ﺗﺎ ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺻﻠﺢ ﺷﺪﻧﺪ. (ﺗﺎرﻳﺦ ﻃﺒﺮی، ﺟﻠﺪ 6، ص 2568 و ﻓﺘﻮح اﻟﺒﻠﺪان ص 292)
در زﻣﺎن اﻣﺎم ﻋﻠﯽ ﻣﺮدم ﺷﻬﺮ ری ﻧﻴﺰ ﺳﺮ ﺑﻪ ﻃﻐﻴﺎن ﺑﺮداﺷﺘﻨﺪ و از ﭘﺮداﺧﺖ ﺧﺮاج ﺧﻮداری ﮐﺮدﻧﺪ. اﻣﺎم ﻋﻠﯽ، »اﺑﻮﻣﻮﺳﯽ« را ﺑﺎ ﻟﺸﮑﺮی زﻳﺎد ﺑﻪ ﺳﺮﮐﻮب ﺷﻮرش ﻓﺮﺳﺘﺎد و اﻣﻮر ﺁﻧﺠﺎ را ﺑﺤﺎل ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪ. اﺑﻮﻣﻮﺳﯽ ﭘﻴﺶ از اﻳﻦ ﻃﻐﻴﺎن ﻧﻴﺰ، ﻳﮑﺒﺎر دﻳﮕﺮ ﺑﺪﺳﺘﻮر اﻣﺎم ﻋﻠﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﺮدم ﺷﻬﺮ ری ﮔﺴﻴﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد. (ﻓﺘﻮح اﻟﺒﻠﺪان ص 150)
به روزﮔﺎر ﺧﻼﻓﺖ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ اﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ، ﭼﻮن ﭘﺎﻳﺎن ﺳﺎل 38 و ﺁﻏﺎز ﺳﺎل 39 ﺑﻮد، ﺣﺎرث ﺑﻦ ﺳﺮﻩ ﻋﺒﺪی، ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎن ﻋﻠﯽ ﻟﺸﮑﺮ ﺑﻪ ﺧﺮاﺳﺎن ﮐﺸﻴﺪ و ﭘﻴﺮوز ﺷﺪ، ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺑﺴﻴﺎر و ﺑﺮدﻩ ی ﺑﯽ ﺷﻤﺎر ﺑﺪﺳﺖ ﺁورد. ﺗﻨﻬﺎ در ﻳﮏ روز، هزار ﺑﺮدﻩ ﻣﻴﺎن ﻳﺎراﻧﺶ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﮐﺮد. ﻟﮑﻦ ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺧﻮد و ﻳﺎراﻧﺶ، ﺟﺰ ﮔﺮوهی اﻧﺪک، در ﺳﺮزﻣﻴﻦ ﻗﻴﻘﺎن (ﺳﺮﺣﺪ ﺧﺮاﺳﺎن) ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ. (ﻓﺘﻮح اﻟﺒﻠﺪان، ﺑﻼذری)
ﻋﻠﯽ ﺑﻦ اﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ، ﻋﺒﺪاﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻨﯽ ﺟﺰ ﻃﺎﺋﯽ را ﺑﻪ ﺳﻴﺴﺘﺎن ﻓﺮﺳﺘﺎد. ﻟﮑﻦ ﺣﺴﮑﻪ ﺣﺒﻄﯽ وی را ﺑﮑﺸﺖ، ﭘﺲ ﻋﻠﯽ ﻓﺮﻣﻮد: ﺑﻴﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﭼﻬﺎر هزار ﺗﻦ از ﺣﺒﻄﻴﺎن را ﺑﻪ ﻗﺘﻞ رﺳﺎﻧﻴﻢ. وی را ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﺒﻄﻴﺎن ﭘﺎﻧﺼﺪ ﺗﻦ هم ﻧﺸﻮﻧﺪ! (ﻓﺘﻮح اﻟﺒﻠﺪان، ﺑﻼذری)
ﻋﻠﯽ وﻻﻳﺖ ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن را ﻧﺨﺴﺖ ﺑﻪ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺳﺎرﻳﻪ ﺧﺰاﻋﯽ و ﺳﭙﺲ ﺑﻪ اﺷﻌﺚ ﺑﻦ ﻗﻴﺲ داد. ﻳﮑﯽ از ﺷﻴﻮخ ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ وﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﻘﺒﻪ هﻤﺮاﻩ ﺑﺎ اﺷﻌﺚ ﺑﻦ ﻗﻴﺲ ﺑﻪ ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن ﻣﯽ ﺁﻳﻨﺪ . و ﭼﻮن وﻟﻴﺪ ﺁن دﻳﺎر را ﺗﺮک ﮐﺮد ، ﻣﺮدم ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن ﻗﻴﺎم ﮐﺮدﻧﺪ. اﺷﻌﺚ از وﻟﻴﺪ ﻃﻠﺐ ﻳﺎری ﮐﺮد و وﻟﻴﺪ ﺑﺮای ﻳﺎری وی ﺳﭙﺎهی از ﮐﻮﻓﻪ ﺑﻪ در ﺁﻧﺠﺎ ﮔﺴﻴﻞ داﺷﺖ. اﺷﻌﺚ، حان ﺑﻪ ﺣﺎن (ﺣﺎن= ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ) ﻓﺘﺢ ﮐﺮد و ﭘﻴﺶ رﻓﺖ. و ﭘﺲ از ﻓﺘﺢ ﺁذرﺑﺎﻳﺠﺎن ﮔﺮوهی از ﺗﺎزﻳﺎن اهل ﻋﻄﺎ را ﺑﻴﺎورد و در ﺁﻧﺠﺎی ﺳﺎﮐﻦ ﺳﺎﺧﺖ و ﺁﻧﺎن را ﻓﺮﻣﺎن داد ﮐﻪ ﻣﺮدم را ﺑﻪ اﺳﻼم ﺧﻮاﻧﻨﺪ. (ﻓﺘﻮح اﻟﺒﻠﺪان، ﺑﻼذری)
این شخص هر که میخواهد باشد؛ ایرانی یا عرب، پیر یا جوان، زن یا مرد، به هر حال هیچ کس حقِ مبارزۀ مسلحانه با امام معصوم را ندارد و در احادیث متعددی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به این نکته اشاره شده است که منابع آن گذشت.
بنابر این اینکه گفته می شود مردم ایران محب امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) بودند به این معنا نیست که تک تک آنان اینگونه بوده اند بلکه گاها در برخی مناطق آن حضرت دشمنانی نیز داشته است که برخی به خاطر جهالت و برخی به جهت عنادی که با آن حضرت داشته اند به مخالفت با آن حضرت پرداخته اند.[/quote]
بله ایرانی ها دعوتنامه فرستاده بودن که ما امام معصوم میخواهیم! امام از نظر شما معصوم است از نظر بنده قاتل هموطنانم است