تاریخ آموزش در اسلام: از آغاز تا فروپاشی ایوبیان در مصر
نویسنده:
احمد شلبی
مترجم:
محمد حسین ساکت
امتیاز دهید
اسلام دارای شکوهمندیهایی است که جهان بشری را به شگفتی و سپاس وامیدارد. کتابهایی که مسلمانان نوشتهاند بخشی از این خدمت در راه پیشبرد هنر، ادبیات، علوم و سیاست است. اگر شیفتگی مسلمانان به دانستن و یاد دادن نبود، به این همه دستاوردها نمیرسیدند، چرا که زنان و مردان بیچون و چرا این دستور پیامبر(ص) را انجام دادند که : « اگر دانش در چین باشد دنبال آن بروید». از این رو روشن است که بررسی و بیان نظامها و شیوههای آموزشی بنیاد یافته در اسلام کاری بس سترگ است. در کتاب حاضر تاریخ آموزش و پرورش در اسلام از آغاز تا فروپاشی ایوبیان در مصر تحت مباحثی درباره جایگاه آموزش پیش از بنیاد مدرسهها، کتابخانهها، استادان، شاگردان، پایه گذاران، موقوفهها و سازمانها و درس مایهها بررسی شده است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ آموزش در اسلام: از آغاز تا فروپاشی ایوبیان در مصر
از کی تا حالا نوشتههای ارسطو و کانت و داروین و نیوتون و انشتین و هزاران نفر دیگر رو تحت مثلا نوشتههای مسیحیان یا یهودیان ذکر میکنند که نوشتههای ایرانیها و ترکها و عربها و ... تحت عنوان مسلمانان به خورد مردم داده بشه؟! من یکی که با این نوع تقسیمبندی مشکل دارم بقیه رو نمیدونم![/quote]
سلام برای نمونه در مسیحیت (تحریفی) که ذکر شد عموم دانشمندان و متفکرین اگر حرف علمی داشتند و آن بر خلاف کلیسا میبود چیزی جز شکنجه و طرد شدن از جامعه نتیجه دیگری نداشت حال اینکه طلب علم برای مسلمین (قهرا دوست دارند که مسلمان نامیده شوند) فریضه است و به آن سفارش شده. فرزانگان علم و ادب چه در دیباچهٔ آثار و چه در لابلای نوشتههایشان میبالند به دین و بزرگان آن، امری که در منقولاتشان مشهود است. در حالی که در غرب عکس این قضیه دیده میشد. نمونهاش کارل لینه، داروین، گالیله، کوپرنیک و... در زمان حیات یا پس از آن به شدیدترین شکل مورد بازخواست و عتاب کلیسا قرار میگرفتند، این دگمها کم در مسیحیت و یهودیت نبوده است که بخواهیم از آن چشم بپوشیم لیکن کی این دیده میشود در اسلام شریف؟ و چنین پیدایش گسترده نوابغ کی پیش از آن بدین شکل بود؟ و این مقالیست که صاحب فکران و مستشرقین به آن اذعان دارند.
آن طرف دادگاه تفتیش عقاید بود اینجا سخن از جویش دانش از مهد تا گور و این کم سخنی نیست اگر خدایی نکرده مغرضانه نگاه نکنیم. سخنی که اساس کار بیرونیها، جابرها، ابن هیثم و معلم ثانی و... شد همانهایی که بر اساس برداشتی که از دین داشتند خود را متعلق به جهان میدانستند هرچند مسلمان بودن خود را افتخاری میشمردند بس عظیم نه اینکه پشت سر مخالف احکام اسلام شریف باشند و در جمع سخن موافق آن بگویند (کاری که بعضی از این دانشمندان عهد رنسانس میکردند).
لیکن میبینیم که در این شلوغ بازار ابراز عقاید و تفکرات با چه حیلتی غریبان آراء مسلمین نامی را تاراج کرده و با برچسب نام خود را بر آن میکوبند، حال با منطق شما فلانی که در مکتب اسلام عزیز رشد یافته آثارش نباید به عنوان یک مسلمان نشر بیابد.
از کی تا حالا نوشتههای ارسطو و کانت و داروین و نیوتون و انشتین و هزاران نفر دیگر رو تحت مثلا نوشتههای مسیحیان یا یهودیان ذکر میکنند که نوشتههای ایرانیها و ترکها و عربها و ... تحت عنوان مسلمانان به خورد مردم داده بشه؟! من یکی که با این نوع تقسیمبندی مشکل دارم بقیه رو نمیدونم!