آشنایی با کشورهای جهان: روسیه
نویسنده:
محمود رضا برازش
امتیاز دهید
روسیه با نام رسمی فدراسیون روسیه پهناورترین کشور جهان است که در شمال اوراسیا قرار دارد. این کشور در آسیای شمالی و اروپای خاوری واقع است و با اقیانوس آرام شمالی و اقیانوس منجمد شمالی؛ و نیز با دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. روسیه با ۱۴ کشور آسیایی و اروپایی مرز زمینی دارد و با کشورهای پیرامون دریای برینگ، دریای ژاپن، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک ارتباط دریایی دارد.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آشنایی با کشورهای جهان: روسیه
روسیه پهناورترین کشور دنیا در شمال اوراسیا یعنی در آسیای شمالی و اروپای شرقی است با مجموعه ای از جاذبه های گردشگری متنوع و بی نظیر است ، از شهرهای تاریخی و روستاهای زیبا تا میراث هنری و فرهنگی و طبیعت منحصربهفرد آن نشانه این جاذبه ها است و شما گردشگران عزیز می توانید این ها را در سفر به روسیه تجربه کنید ، فرقی نمی کند که طرفدار فرهنگ و هنر باشید و آثار مشهورترین هنرمندان و نویسندگان و بناهای قدیمی و تاریخی یا به ماجراجویی در طبیعت علاقه داشته باشید ، مهم این است که در روسیه با هر سلیقه ای میتوانید جاذبه ای مناسب خودتان و علایق تان پیدا کنید و از آن لذت ببرید . صعود از کوههای آتش فشانی ، پیاده روی در زیبا ترین مسیرهای کوهستانی ، پیست های اسکی و تماشای آثار هنری از معروف ترین هنرمندان جهان ، از جاذبه های فوق العاده روسیه است.
از آنجایی که روسیه یک کشور پهناور است ، تنوع فرهنگی در آن بسیار جالب توجه است ، در هر گوشهای از آن میتوانید فرهنگ و سنتهای متفاوتی را تجربه کنید و اگر به شهرهای تاریخی علاقه دارید و دلتان می خواهد در خیابان های قدیمی قدم بزنید و از کلیسا های باشکوه با گنبد های رنگارنگ دیدن کنید ، امسال تور روسیه نوروز را به عنوان مقصد سفر خود انتخاب کنید و در موزه های متعدد این کشور برترین آثار هنری قدیمی و معاصر را تماشا کنید و از تماشا میراث با ارزش ملی روسیه در هوای بهاری نوروز لذت ببرید .
روسیه پهناورترین کشور دنیا در شمال اوراسیا یعنی در آسیای شمالی و اروپای شرقی است
تاریخچه کشور روسیه
روسیه تا پیش از قرن هجدهم یک حکومت نه چندان نیرومند در خاور اروپا بود و وسعت آن چندان زیاد نبود. تا اینکه در آغاز قرن ۱۸ میلادی و با اصلاحاتی که تزار پتر بزرگانجام داد، این کشور به یک امپراتوری پهناور و نیرومند تبدیل شد. در سال ۱۹۱۷ انقلاب کمونیستی در این کشور به وقوع پیوست و نام کشور به «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» تغییر یافت. روسیه، با عنوان جمهوری فدراتیو روسیه شوروی مهمترین و بزرگ ترین جمهوری در اتحاد جماهیر شوروی بود ، در سال 1991 میلادی شوروی پس از جنگ سرد طولانی با غرب فروپاشید و فدراسیون روسیه به جای آن نشست ، تاریخ روسیه به قرن 14 میلادی بازمی گردد که قلمرو پادشاهی تجاری مسکو به عنوان بازیگر اصلی در بین چندین منطقه کوچکتر مشابه مطرح شد ، ایوان چهارم معروف به ایوان مخوف ، نخستین حاکم مسکو بود که خود را تزار نامید و در قرن هفدهم رومانف به حکومت روسیه دست یافتند و تا سیصد سال بعد بر این کشور حکومت کردند ، پتر کبیر و کاترین کبیر از معروف ترین این پادشاهان بودند که اصلاحات زیادی را در جهت مدرنیزاسیون این کشور انجام دادند .
در اوایل قرن بیستم نارضایتی های عمیق در میان بخش های مختلف جامعه روسیه به اعتراضات گسترده ای در این کشورتبدیل شد در شرایطی که به نظر می رسید حاکمان کشور نسبت به درد و رنج توده های مردم بی تفاوت هستند و به همین سبب جریان های سیاسی رادیکال در کشور قوت گرفتند . واقعه معروف به دوشنبه خونین در سال 1905 میلادی شکست از ژاپن در جنگ همان سال و شکست های این کشور در جنگ جهانی اول به این نارضایتی ها دامن زد و سر انجام در سال 1917 میلادی انقلابی به رهبری حزب بلشویک و تحت تأثیر آموزه های کارل مارکس تشکیل شده بود ، به حکومت پادشاهی در این کشور پایان بخشید.
اوایل حکومت لنین با جنگ داخلی علیه حامیان سلطنت همراه بود و پس از مدتی رقابت برای جانشینی لنین شدت گرفت و وی در سال 1924 درگذشت و استالین 5 سال بعد به رهبری بلامنازع حزب کمونیست شوروی دست یافت ، سیاست های استالین به صنعتی سازی سریع کشور پرداخت اما حکومت او با حجم غیرمنتظره ای از پاکسازی های سیاسی ، تبعید های دسته جمعی و حبس و زندان همراه بود . در ژوئن 1941 آلمان به شوروی حمله کرد و جنگی چهارساله درگرفت که 27 میلیون شهروند شوروی در آن جان باختند و روسیه در جنگ جهانی دوم پیروز شد و کنترل سیاسی بیشتر قلمرو اروپای شرقی و مرکزی را برای خود تضمین کرد ، استالین تا زمان مرگش در سال 1953 در قدرت باقی ماند و در این دوران حزب کمونیست با استفاده از دستگاه امنیتی عظیم خود بر تمام جنبه های زندگی حیات اجتماعی جامعه تسلط پیدا کرد و شوروی با پرداخت بهایی گزاف از حیات انسان ها به یک ابرقدرت صنعتی و نظامی تبدیل ه
موقعیت و جمعیت روسیه
روسیه با وسعت 17.075.400 کیلومتر مربع ، پهناورترین کشور جهان است . پهناوری روسیه کمتر از دو برابر مساحت کانادا یا چین یا ایالات متحده آمریکا و بیشتر از یک دوم مساحت قاره آفریقا است. این کشور در عرضهای بالای جغرافیایی واقع شدهاست و بیشتر مناطق کشور سردسیر و کم بارش است. به همین دلیل بیشتر مناطق این کشور (به ویژه سرزمین بزرگ سیبری) خالی از سکنه هستند و کشاورزی در این مناطق میسر نیست. پایتخت روسیه شهر مسکو است که در باختر و بخش اروپایی کشور است و بزرگترین شهر اروپا است.
روسیه با حدود ۱۴۴/۵ میلیون نفر (در سال ۲۰۱۷) جمعیت نهمین کشور پرجمعیت دنیاست. تراکم جمعیت روسیه ۸٫۴ نفر در هر کیلومتر مربع است که از پایینترین نرخهای تراکم جمعیت در جهان است. همچنین نرخ رشد جمعیت در این کشور منفی است. بیشتر جمعیت روسیه در غرب این کشور (بخش اروپایی) زندگی میکنند. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰ حدود ۸۱ درصد از مردم این کشور از قومیت روس هستند. در مجموع ۱۶۰ گروه قومی در این کشور زندگی میکنند. تاتارها ۳٫۹ درصد جمعیت روسیه را تشکیل میدهند و بزرگترین اقلیت قومی این کشور محسوب میشوند. اقوام اوکراینی، چوواش، باشقیر، چچنی، و ارمنی نیز هر یک بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارند و آوارهای قفقازی، بلاروسیها، آسیها، آذربایجانیها و قزاقها از دیگر اقوام پرجمعیت روسیه هستند.
زبان و مذهب روسیه
زبان رسمی روسیه زبان روسی است ولی 27 زبان رسمی دیگر نیز در جمهوری ها و مناطق این کشور وجود دارد ، روسیه کشوری فدرال با تقسیمات کشوری پیچیده است و شامل 83 واحد فدرال از جمله 21 جمهوری مستقل می شود ، روسیه فرهنگ پرباری دارد و نویسندگان معروفی مانند تولستوی و داستایوفسکی روسی بودهاند ، ادیان در روسیه متنوع اند و قانون مصوب 1997 میلادی مسیحیت ، اسلام ، بوداگرایی و یهودیت را در تاریخ روسیه حائز اهمیت می داند. دین مسیحیت بزرگترین دین و دین سنتی روسیه است ، که بخشی از میراث تاریخی روسیه است ، کلیسای ارتدوکس روسی دین غالب در روسیه است و بیش از 95% کلیسا های ارتدکس ثبت شده به کلیسای ارتدوکس روسی وابسته اند و تعداد کمتری کلیسا های ارتدکس دیگر هم وجود دارند ولی به هر صورت اکثریت قاطع مؤمنین ارتدکس هستند و هر روزه به کلیسا نمی روند.
فرهنگ و آداب و رسوم مردم روسیه
برای برخورد و یا معاشرت با روس ها و نزدیکی و صمیمیت با آن ها شاما گردشگران نیاز است که برخی از رسوم مردم روسیه را بدانید و به آن ها احترام بگذارید و رعایت کنید ، با دستکش دست ندهید : از نطر روسها بهشدت غیرمودبانه است که هنگام ملاقات کسی، با دستکش دست دهید. بنابراین مطمئن شوید قبل از هرگونه ملاقات و برخوردی دستکش خود را درآورید. همچنین هرگز در ورودی در دست ندهید چون روسها آن را نشانهی بدشانسی میدانند. آنها معتقد هستند اگر در درگاه دست بدهید عاقبت کار صحبت با شما به یک مشاجره و دعوا ختم خواهد شد .
خوش لباس باشید : معمولا روسها خیلی خوب لباس میپوشند. زنان و مردان روس دوست دارند حتی در کارهای غیر رسمی مثل خرید از سوپرمارکت و رفتن به بانک هم لباس شیک بپوشند. بنابراین دفعهی بعد که به روسیه رفتید، استانداردهای مد و لباس پوشیدن خود را بالا ببرید.
در فضای بسته سوت نزنید : مشابه بسیاری از فرهنگهای آسیایی، در روسیه نیز سوت زدن در فضای سرپوشیده بدشانسی میآورد. روسها بسیار خرافاتی هستند و باور دارن سوت زدن در داخل ساختمان باعث ورشکستگی مالی، فقر و حملهی سوسکها میشود .
دست خالی جایی نروید : اگر برای صرف شام یا ملاقات به منزل کسی دعوت شدهاید، خیلی بیادبانه است که دست خالی بروید ، یک هدیهی کوچک مثل گل، دسر و یا یک اسباببازی کوچک برای کودکان با خود به همراه داشته باشید. روسها با افتخار برای مهمانان خود وعدههای غذایی مفصل و پر نقش و نگاری را آماده میکنند و دست خالی رفتن، نوعی عدم قدردانی از میزبان محسوب میشود.
با کفش وارد نشوید : هرگاه وارد منزل یک روس میشوید رسم درست این است که کفشهای خود را در بیاورید. بسیاری از خانهها با فرشهای گرانقیمت ایرانی تزئین شدهاند که تمیز کردن آنها کار مشکلی است. بعضی میزبانها ممکن است به شما پیشنهاد دهند دمپایی بپوشید. در برخی مهمانیها ممکن است برخی بانوان یک جفت کفش اضافی برای استفاده در داخل خانه بیاورند.
گوشه میز ننشینید : این یکی دیگر از خرافات روسها است. توصیه میشود که هرگز در گوشهی میز ناهارخوری ننشینید، بهخصوص اگر شما یک خانم جوان هستید. گفته میشود "کسیکه در گوشهی میز بنشیند سرنوشت او بهگونه ای رقم میخورد که هرگز ازدواج نکند یا به عشق خود نرسد."
فرهنگ و آداب و رسوم مردم روسیه
واحد پول روسیه
واحد پول روسیه روبل است ، روسیه با تولید ناخالص داخلی 2118 میلیارد دلار هشتمین اقتصاد بزرگ جهان وششمین بر مبنای قدرت برابری خرید است . روسیه پس از فروپاشی شوروی به اقتصاد بازار روی آورده است و به منابع طبیعی عظیم خود متکی است ، درآمد سرانه این کشور سالانه بیش از ۱۸ هزار دلاراست . این کشور یکی از پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل ، عضو گروه هشت ، شورای اروپا ، سازمان تجارت جهانی ، سازمان همکاری شانگهای و کشورهای مستقل همسود است ، واحد پول روسیه روبل بوده و با نماد "Rub " شناخته می شود ، واحد کوچکتر از روبل کوپک می باشد که ارزش هر 100 کوپک برابر با 1 روبل است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بجای روبل شوروی روبل فدراسیون روسیه به جریان افتاد ، در طی سالهای 1992 تا 1995 میلادی چندین شکل اسکناس به چاپ رسید و به دلیل تورم موجود در آن زمان تعداد صفرهای حک شده بر کالاها حالت نجومی به خود گرفت ، پس از ثبات نسبی روبل در سال 1996 دولت تصمیم گرفت برای حل مشکل ، روبل جدیدی را عرضه کند که ارزش این روبل جدید برابر 1000 روبل قدیم بود یعنی در واقع سه صفر آخر اسکناس ها حذف شد .
دنیایاقتصاد : روسیه در گذار کامل به آزادی اقتصادی شکست خورد. میراث سنگین کمونیسم در فضای اجتماعی روسیه باعث شده بود که مردم در ابتدای موج آزادسازی از کنارهگیری دولت از کنترل قیمتها، هراس داشته باشند. بررسیهای «دنیای اقتصاد» نشان میدهد ۶ عامل کلیدی مانع رسیدن روسیه به آزادی اقتصادی شده است: «ماندگاری روحیه امپریالیستی و میراث کمونیسم»، «عدم همراهی بانک مرکزی»، «تداوم منطقه روبل»، «عدم مقرراتزدایی از بخش نفت و گاز»، «غفلت از کمکهای خارجی» و «پارلمان کهنه».
چرا روسیه در برزخ ماند؟
روسیه بعد از فروپاشی شوروی، در برزخ ماند؛ از کمونیست عبور کرد اما به آزادی نرسید. برزخی که ریشه در ماندگاری نطفه کمونیسم در اذهان عمومی داشت. روسیه دو قرن گذشته در معرض دو انقلاب سنگین قرار گرفت؛ انقلاب اول در سال ۱۹۱۹ عبور موفق از فئودالیسم به سوسیالیسم بود. انقلاب دوم اما ناکام ماند؛ در سال ۱۹۹۱ به وقوع پیوست از کمونیسم گذار کرد، اما به آزادی نرسید. البته گذار به سمت آزادی اقتصادی در سه دهه پایانی قرن گذشته مختص روسیه نبود؛ بلکه عمده کشورهای توسعهیافته و نوظهور فعلی این مسیر گذار را تجربه کردند. اما چیزی که روسیه را از دیگر کشورها جدا میکند، دلایل شکست روسیه در این مسیر بود. ریشههای شکست روسیه در مسیر گذار را میتوان به ۶ عامل «ماندگاری روحیه امپریالیستی و میراث کمونیسم»، «عدم همراهی بانکمرکزی»، «تداوم منطقه روبل»، «عدم مقرراتزدایی از بخش نفت و گاز»، «غفلت از کمکهای خارجی» و «پارلمان کهنه» دانست. مطالعه تجربه روسیه میتواند اقتصادهای ناکام در مسیر گذار را به سمت منزلگاه مطلوب هدایت کند.
دوره ناگزیر گذار
علم اقتصاد، از زمان ظهور تا به امروز، همواره تلاش کرده تا نسخههایی معرفی کند که منجر به تقویت استاندارد زندگی بشر شود. از تقسیم کار بهعنوان ابتداییترین نسخه بهبود زندگی جمعی گرفته تا تدوین هدفمند سیاستهای پولی و مالی، همه ابتکاراتی بوده که در مقطعی از زمان محور سیاستگذاری قرار گرفتهاند و بخشی از ناکارآییهای حاصل از ناآگاهی اجتماعی را پوشش دادهاند. بهعنوان مثال، بعد از بحران بزرگ، کینز نسخه سیاستهای مالی و پولی انبساطی را معرفی میکند که اقتصاد جهانی را از دام رکود عمیق نجات داد. چند دهه بعد نسخه کینز زمینه را برای ابرتورمها فراهم کرد و اقتصاد بسیاری از کشورهای بزرگ امروزی را تا مرز فروپاشی نزدیک کرد. اقتصاددانان برای مهار تورم لجامگسیخته جهانی، نسخه استقلال متولی پولی و مدیریت هدفمند سیاست پولی را معرفی کردند که منجر به کاهش قابلتوجه میانگین تورم جهانی و بهبود رفاه در جایجای دنیا شد. بهطوریکه امروز معدود کشورهایی در دنیا تورم دو رقمی دارند. بنابراین جریان اصلی علم اقتصاد همواره و در هر زمان درحال معرفی نسخههای مسلط و متناسب سیاستگذاری است. اما اینکه کدام کشور پایبند به نسخههای جریان اصلی باشد و رفاه شهروندان خود را با جریان مسلط اقتصاد جهانی همسو کند، بستگی به هوشیاری و هوشمندی سیاستگذاران دارد. بنابراین باید در هر دوره از خود سوال پرسید که اقتصاد در کدام وجه از جریان اصلی عقب مانده است تا آن وجه را به جلو راند. سه دهه پایانی قرن گذشته، مهمترین نسخه جریان اصلی اقتصاد «گذار به سوی اقتصاد بازار» بود؛ خصوصیسازی، آزادسازی قیمتها و مقرراتزدایی در بازارها همه نمودهایی از تلاش برای تکمیل این دوره گذارند. تلاشهایی که عموما در اصطلاح «اصلاحات» خلاصه میشوند. تمامی کشورهای قدرتمند امروزی این دوره گذار را پشتسر گذاشتند. از آلمان توسعهیافته امروزی گرفته تا ترکیه و گرجستان یا چین و کرهجنوبی، همه در این دههها همسو با جریان اصلی اقتصاد نسخه گذار به سمت اقتصاد بازار را در پیش گرفتند. نتیجه آن نیز حرکت به سمت توسعه و تقویت استاندارد زندگی شهروندان این کشورها نسبت به کشورهای غافل بوده است. اقتصاد ایران در دهههای گذشته تلاشهایی در راستای گذار به سمت اقتصاد بازار کرده اما یا نتیجه مورد انتظار حصول نشده یا گاه نتیجه معکوس نیز داده است. خصوصیسازی نمونهای از این تلاش برای گذار بوده است. بنابراین مطالعه تجربه گذار کشورها میتواند مسیر گذار را برای اقتصاد ایران روشنتر کند.
میراث کمونیسم در بطن روسیه
روسیه در مسیر گذار یک تجربه جذاب و آموزنده است؛ این کشور کهن یکی از بحثبرانگیزترین گذارها را تجربه کرده است. بعد از فروپاشی شوروی تاکنون بارها وارد مسیر گذار شده، دست به اقدامات اصلاحی زده اما همیشه شکست خورده است. شاید اگر پهناورترین کشور جهان در این راه شکست نمیخورد امروزه در زمره کشورهای توسعهیافته قرار داشت. در مسیر گذار این کشور ۱۵۰ میلیون نفری، همه چیز جای بحث دارد؛ فضای سیاسی و اقتصادی قبل از گذار، اهداف رفرمیستها، پیامدهای گذار ناموفق و همینطور مقصران شکست سنگین روسیه در این مسیر، همه از جوانب بحثبرانگیز تجربه گذار روسیه است. از همان ابتدا مشخص بود روسیه در مسیر گذار روزهای خوشی را سپری نخواهد کرد. موانع کلی روسیه را میتوان به ۲ دسته تقسیم کرد. اولین دلیل به ماندگاری نطفه امپریالیستی در فضای فکری این کشور برمیگردد؛ حضور دولتهای جنگطلب در تاریخ گسترده این کشور باعث شده ایدههای اجتماعی جدید به راحتی از صافی اذهان عمومی و بهویژه فضای سیاستگذاری عبور نکند. از پادشاهی تزارها گرفته تا امپراتوریهای اخیرتر همه در پذیرش سخت تغییرات موثر بودند. دومین دلیل به میراث کمونیسم بر میگردد. کمونیسم حدود ۷ دهه در اجتماع این کشور پهناور پراکنده و بر اذهان و ساختارها غلبه کرده بود. در کشورهای کمونیست دیگر، کمونیسم بهصورت تحمیلی از بیرون تحمیل شده بود. اما روسیه منشأو خاستگاه کمونیسم بود. کمونیسم در دل فرهنگ و اجتماع این کشور پرورش شده و در کشورهای دیگر گسترده شده بود؛ طبیعی است که پذیرش ایدئولوژی گذار برای فضای فکری روسیه سخت باشد؛ بهویژه اینکه ایدئولوژی «گذار» درست در نقطه مقابل چارچوب کمونیسم است. تجربه روسیه در مسیر گذار را میتوان با تئوری «پیشنویس زندگی» در روانشناسی مقایسه کرد. براساس نظریههای شخصیتشناسی روانشناسی، افراد اصول و چارچوب زندگی خود را در ۷ سال اول زندگی تحت قالب داستانی به نام «پیشنویس زندگی» از محیط بیرون میگیرند و در سنین بزرگسالی کمتر حاضرند از رئوس این داستان خارج شوند. پذیرش مفاهیمی خارج از دایره این پیشنویس نیاز به زمان و انرژی دارد؛ همان زمان و انرژی که روسیه و دیگر کشورهای مشابه دیگر باید بگذرانند تا حاضر شوند از کمونیسم فاصله بگیرند و فرآیند گذار را تکمیل کنند. گویا تغییرات جدید با هویت آنها سازگار نیست.
سه قاب از روسیه پساکمونیسم
اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ سقوط کرد؛ از این سال تاکنون روسیه بارها گذار به سمت اقتصاد بازار را آزمون و خطا کرده است. این دوره ۱۸ ساله را میتوان به سه قاب «۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹»، «۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸» و «۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸» تقسیم کرد. قاب ۹ساله اول همان دورهای است که روسیه بعد از فروپاشی شوروی، گذار به سمت اقتصاد بازار را بهصورت جدی دنبال میکند اما انتهای این مسیر به شکست میانجامد. شکستی که در دورههای بعد منجر به تلاشهای مجدد اما ناموفق سیاستگذاران روسی در جهت عبور سالم از مسیر گذار شد. در دوره اول، درآمد سرانه هر شهروند روسی از ۳۴۰۰ دلار به ۱۳۰۰ دلار در سال کاهش یافت؛ این کاهش کمسابقه اثرات قابلتوجهی روی رفاه شهروندان روسی داشت. در قاب زمانی بعدی اقتصاد روسیه تا حدودی سوار ریل رشد اقتصادی میشود و سرعت رشد اقتصادی این کشور بهطور میانگین در هر سال حدود ۷ درصد بود. دوره سوم دوره چرخههای تجاری در اقتصاد روسیه بود. دورهای که از اواسط آن، کشور پهناور اسیر تحریمهای غرب شد. این گزارش روی قاب اول یعنی نخستین تلاش روسیه برای گذار متمرکز شده است.
فروپاشی شوروی
اتحاد جماهیر شوروی با یک انقلاب در سال ۱۹۱۷ آغاز شد و با انقلابی دیگر در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید.
انقلاب اول که با تلاش «بلشویکها» و «روستاییان ستمدیده» آغاز شد تلاش کرد تا فئودالیسم را برچیده و بهجای آن سوسیالیسم را بر جامعه شوروی حاکم کند. انقلاب دوم که بهدست آزادیخواهان جرقه خورد، تلاش کرد تا پایههای سوسیالیسم را سست و به جای آن آزادی اجتماعی-اقتصادی را حاکم کند. در اینکه آیا فروپاشی شوروی منجر به تقویت بنیه آزادی شد یا نه، تفاسیر مختلفی ارائه میشود، اما تقریبا همه غیرروسیها موافقند که انقلاب ۱۹۹۱ در تاریخ روسیه و جهان یک حرکت رو به جلو بود. دوره ۷ دههای شوروی برای روسیه دوره پیشرفت نظامی و حتی اقتصادی در برخی صنایع بزرگ بود، اما یک مساله بزرگ بنیانهای اجتماعی را مدام فرسایش میداد؛ مسالهای که در نهایت عبور از سوسیالیست را برای جامعه توجیه کرد و آن مساله آزادی بود. اذهان روسی تا زمانی که محصور خاک شوروی بودند شرایط را خوب ارزیابی میکردند اما مادامی که در فضای غرب سیر میکردند، کمبود آزادی را در خود حس میکردند. نهایتا همین شکاف خوشبختی در شرق و غرب، زمین انقلاب را برای طالبان آزادی هموار کرد. البته میخائیل گورباچف بهعنوان آخرین رهبر جماهیر شوروی، در تاریکی مطلق تیری به سمت آزادی اقتصادی پرتاب کرد اما نهتنها منجر به تقویت قوای شوروی نشد، بلکه زمینه را برای سقوط شوروی بزرگ فراهم کرد. اصلاحات موردنظر گورباچف در دو محور «اصلاحات اقتصادی یا پرسترویکا» و «اصلاحات سیاسی- اجتماعی یا گلاسنوست» دنبال شد. اصلاحات گورباچف منجر به افزایش بدهی دولت شد. بهطوریکه نسبت ۶ درصدی بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی، در سال ۱۹۸۶ به ۳۱ درصد رسید. اولین جریان اصلاحات به شرکتهای دولتی بزرگ اجازه میداد تا مستقلا به تجارت بپردازند.
در مراحل بعدی به مدیران شرکتهای بزرگ آزادی بیشتری برای عملیات خود میداد و نظارت روی عملیات آنها کم شد . در سال ۱۹۸۸ قانونی به اسم «قانون تعاونی» تصویب کردند که دامنه گستردهای از شرکتهای خصوصی را به رسمیت میشناخت. مدیران دولتی بسیاری از تعاونیها را به کنترل گرفتند. یکی از نتایج مهم این قانون تشکیل حدود ۲ هزار بانک بود که عمدتا تعاونی بودند. این بانکها به ماشینی برای چاپ و تکثیر پول تبدیل شدند. یکی از دلایلی که باعث شد تا این سیاستهای اقتصادی ضعیف دنبال شوند این است که سیاستگذاران آگاهی نداشتند و نمیخواستند اقتصاد روسیه به دنیا متصل باشد. دومین دلیل لابی مدیران دولتی بود. با سلطه مدیران دولتی هیچکس قدرت مهار قیمتها و دستمزدها را نداشت. در سال فروپاشی، مالیاتها کاهش و مخارج افزایش یافت. قیمتها بهصورت دستوری ثابت میماندند که منجر به کمبود کالاها شد. در این سال تولید ۱۵ درصد کاهش یافت. تورم در این کشور به ۱۰۰ درصد رسید و شوروی تمامی ذخایر ارزی خود را در راه ناکارآییهای اقتصادی تخلیه کرد؛ نهایتا بهدلیل کمبود آزادی اقتصادی و سیاستهای تهاجمی سرسخت، بزرگترین رویداد قرن به وقوع پیوست و شوروی فروپاشید.
اصلاحات پساکمونیسم
سقوط کاپ هاردلاین در مسکو در آگوست سال ۹۱ زمینه را برای گذار روسیه از کمونیسم فراهم کرد؛ این حرکت برای متوقف کردن برنامه اصلاحات اقتصادی پرسترویکای گورباچف افراشته شده بود. «بوریس یلتسین» قهرمان قطعی این درام بود که در انتخابات روسیه در همین سال ۵۷ درصد آرا را کسب کرد. کسی که طرفدار سرسخت اصلاحات اقتصادی بود و در همین راستا تیم اقتصادی تکنوکرات را انتخاب کرد. «گایدار» اقتصاددان که بعدها بهعنوان یکی از معماران اصلاحات روسیه شناخته شد، امیدوار بود که بتواند با یلتسین بهعنوان رئیسجمهور جدید همکاری داشته باشد و با حضور اقتصاددانانی که دور خود جمع کرده بود اصلاحات را آغاز کند. در سال ۱۹۹۲ گذار به سمت اقتصاد بازار شروع شد. هدف این گذار مشابه با هدف تجربههای اروپایی بود؛ ساختن اقتصادی بازاری با فضای بازاری آزاد و تجارت آزاد بین شرکتهای خصوصی. اما شرایط اولیه برای روسیه فرسنگها از شرایط مطلوب فاصله داشت؛ ابرتورم، قحطی کامل، سقوط بینالمللی، ذخایر رو به تخلیه و تولید در حال سقوط آزاد همه موانعی برای رسیدن بار اصلاحات به منزلگاه بودند. هدف اولیه از متولیان اصلاحات، توقف سقوط تولید و مهار ابرتورم بود. برای رسیدن به این هدف آنها باید سیاست پولی و مالی را کنترل و ذخایر خود را احیا میکردند که به این منظور به حمایت مالی کشورهای دیگر نیاز داشتند. یکی از مشکلات روسیه این بود که منطقه روبل پایدار مانده بود. گایدار معتقد بود روبل باید ملیسازی شود و منطقه روبل شکسته شود اما سخت به نظر میرسید. در دل موانعی که افکار جامعه بر سر مسیر اصلاحات ایجاد میکردند، یلتسین تنها نقطه امید روسیها برای تغییر سرنوشت بود. او در یک سخنرانی دراماتیک تقاضای حرکت به سمت اقتصاد بازار را اینگونه ادا کرد «من با عزم کامل به سمت شما برمیگردم و میگویم که قاطعانه و بدون پیششرط در جاده عمیق اصلاحات ایستاده ام، زمان آن رسیده که قاطعانه و بدون شک اقدام کنیم. یک اصلاحات شکوهمند ضروری است. دوره حرکت با گامهای کوچک تمام شده است. ما اینجا برای اصلاحات ایستاده ایم و ضروری است که با ایجاد اصلاحات و آزادی به مردم این فرصت را بدهیم تا کار کنند و هر میزانی میخواهند درآمد کسب کنند. من از همه شهروندان روس تقاضا میکنم که گذار به اقتصاد بازار یک امر ضروری اما سخت است. اصلاحات در جهات مختلف و بهصورت همزمان ادامه مییابند.» نویسنده این سخنرانی گایدار اقتصاددان بود که بسیاری از او بهعنوان معمار اقتصاد پساکمونیسم روسیه یاد میکنند. اما واقعیت این است که هیچکس نمیتواند نقش کوششهای یلتسین را نادیده بگیرد. او به منظور عبور دادن طرح اصلاحات از صافی نمایندگان، سخنرانی دیگری انجام داد که در نهایت توانست نظر حدود ۹۸ درصد از نمایندگان را جلب کند. تعدادی از اقتصاددانان جوان بین ۳۵ تا ۴۰ سال را برای وزارتخانههای نزدیک به حوزه اقتصاد منصوب کرد؛ «گایدار» بهعنوان وزیر اقتصاد و مالی، «شوکین» بهعنوان وزیر کار، «چوبایس» برای وزارت خصوصیسازی و «پیترآون» برای وزارت روابط خارجی اقتصادی انتخاب شدند. بعد از فروپاشی شوروی، دولت جدید تعداد وزارتخانهها را از ۱۰۰ به ۲۳ کاهش داد. از سرمایههای انسانی خارجی، کشورهای غربی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی دعوت به عمل آمد تا در مسیر خصوصیسازی به روسیه کمک کنند. مهمترین مساله اقتصادی آزادسازی قیمتها بود. در سال ۹۲ تنظیم قیمت که سابقه طولانی داشت بهدست گایدار حذف شد. اگر چه همه با ترس منتظر اتفاقاتی بودند اما بر خلاف انتظار عموم، هیچ نارضایتی جمعی اتفاق نیفتاد. کمبودها و قحطیها از بین رفتند و یارانههای عظیم بهطور کامل حذف شدند. سیاست دیگری که گایدار دنبال کرد منع حمل اسلحه بود. گایدار معتقد بود «تا روحیه خشن، نظامی و ضدمدرن را از جامعه حذف نکنیم نمیتوانیم توسعه اقتصادی را دنبال کنیم.» در گامهای بعدی، آزادسازی تجاری، شناورسازی بازار ارز را در دستور کار قرار دادند اما بهدلیل اینکه کمونیستها ذخایر را کاملا تخلیه کرده بودند، سخت بود. بهطوریکه میانگین حقوق روسها در سال ۱۹۹۱ حدود ۶دلار بود. لیدرهای اصلاحات تقریبا بهطور کامل واردات را آزاد کردند چراکه نمیخواستند کمبودها ادامه داشته باشد البته صادرات نفت و گاز همچنان مقرراتگذاری میشدند؛ چراکه قیمت داخلی آنها کمتر از قیمت جهانی آنها بودند. چوبایس و مشاورانش خصوصیسازی را در پیش گرفتند. آنها تصمیم داشتند تا سیاستمداران را خارج از حوزه شرکتداری نگه دارند. خصوصیسازی انجام شد اما بدون ملاحظه و همین بیملاحظگی باعث شد تا صنایع روسی بهدست صاحبان نفوذ بیفتد. سوالی که اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده دلایل شکست گذار روسیه بود. شکستی که در شرایطی رخ داد که انگیزه زیادی از سوی تکنوکراتها پشت این گذار بود.
۹ مانع گذار از کمونیسم
امروزه اقتصاددانان ۶ دلیل عمده برای شکست اصلاحات روسیه برمیشمارند: «عدم همراهی بانکمرکزی»، «تداوم منطقه روبل»، «عدم مقرراتزدایی از بخش نفت و گاز»، «غفلت از کمکهای خارجی»، «پارلمان کهنه» و «میراث سنگین کمونیسم.» اولین مساله در حوزه اقتصاد سیاسی بود. رفرمیستها در کنترل بانکمرکزی به شکست خوردند. برای دولتی که میخواهد اصلاحات اقتصادی را انجام دهد، هماهنگی بانکمرکزی ضروری است. کاندیدای یلتسین برای رئیس بانکمرکزی فدورو بود که حامی اصلی اصلاحات بود. اما در نهایت فردی که مورد حمایت رئیس مجلس روسیه بود به ریاست بانکمرکزی منصوب شد. به همین دلیل دولت در کنترل بودجه خود شکست خورد؛ چراکه اعتبارهای زیادی بهعنوان سوبسید پرداخت میشد که از طریق دولت فاینانس میشدند. دومین و بزرگترین مساله تداوم منطقه روبل بود. در ۱۹۹۲ هر ۱۵ منطقهای که بعدها از روسیه جدا شدند بهطور مستقل روبل منتشر میکردند. کشورها برای انتشار روبل با همدیگر رقابت میکردند. بهطوریکه انتشار روبل در اوکراین از روسیه پیشی گرفت و تورم در این کشور به بیش از ۱۰ هزار درصد نیز افزایش یافت. اگر چه گایدار باور داشت که باید یک واحد پولی جدید معرفی شود اما معتقد بود این فرآیند زمانبر است. همین اعتقاد باعث شد که روسیه کنترل خود را روی سیاست پولی از دست دهد. تنها چکسلواکی بود که پول جدید معرفی کرد و تنها همین کشور از دام ابرتورم فرار کرد. چند باری این کشور تلاش کرد پول جدید معرفی کند اما بانکمرکزی همراهی نکرد. این منطقه در سال ۹۵ بهطور کامل حذف شد. در بسیاری از مناطق، دولتیهای صاحب نفوذ و تجار به واردات بیرویه با وامهای بدون پشتوانه روی میآوردند و در برخی نقاط، بانکهای مرکزی بهصورت موازی با روبل، کوپنهایی به منظور تامین مالی میدادند. این اتفاق باعث شد تا سیاست پولی بهطور کامل از دسترس بانکمرکزی خارج شود و نقدینگی افزایش یابد. در نهایت این عدم تمرکز در سیاست پولی زمینه را برای ابرتورم فراهم کرد. سومین مسالهای که اصلاحات روسیه را به شکست واداشت، شکست دولت در مقرراتزدایی از بخش صادرات نفت و گاز بود. گایدار از خطرات آن به خوبی آگاه بود اما یلتسین اجازه مقرراتزدایی نمیداد. بعدها گایدار خود را سرزنش میکرد که چرا بیشتر پافشاری نکرد تا نظر رئیسجمهوری را جلب کند. در سال ۹۱ قیمت نفت در بازار بینالمللی حدود ۲۰۰ برابر قیمت کنترل شده دولت بود. این باعث قاچاق و رانت شد که منجر به کشته شدن بسیاری در جریان تجارت انرژی شد. چهارمین مانع اصلاحات در روسیه به خارج از مرزهای این کشور برمیگشت. روسیه در طول دوره اصلاحات از کمکهای مالی خارجی استفاده نکرد. دولتهای عضو جی ۷ اگر چه تمام انرژی خود را برای کمک به دولت گورباچف صرف میکردند اما دولت یلتسین را همراهی نمیکردند. تنها در پایان سال ۹۲ بود که جورج بوش آمادگی برای کمک حدود ۲۴ میلیارد دلاری را اعلام کرد. درست زمانی که دولت روسیه در تقابل با مجلس نمایندگان درحال شکست خوردن بود. مانع پنجم که بیشتر در بلندمدت نمایان میشد، قانوناساسی و پارلمان قدیمی و کهنه بود. انتخابات پارلمان این کشور قبل از آغاز دموکراسی حقیقی و شکلگیری احزاب ایجاد شد که حدود ۸۶ درصد از آنها عضو حزب کمونیست بودند. مانع ششم که نقش حائز اهمیتی در شکست اصلاحات روسیه داشت، میراث سنگین کمونیست و روحیه امپریالیستی در فضای اجتماعی روسیه بود. گذار از یک فضای بسته به یک فضای باز نیاز به زمان زیادی دارد. شوروی بهعنوان خاستگاه کمونیست نمیتوانست یک شبه به آزادی اقتصادی دست یابد. بسیاری روایت میکنند فضای اجتماعی روسیه در ابتدای موج آزادسازی هراسان شده بود. همه فکر میکردند اگر دولت از تنظیم قیمت و کنترل دست بکشد، قیمتها نجومی میشوند و قحطی و کمبود در بازار چند برابر میشود. برای ملتی که دههها سرکوب قیمت را به هدف دستیابی به عدالت اجتماعی تجربه کرده، گذار به سمت آزادی قیمتها میتواند هراسآور باشد؛ این هراس هزینه ۷ دهه اقتصاد تهاجمی بود. هزینهای که پرداخت آن اجتنابناپذیر است.