رسته‌ها

سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن

سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 43 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 43 رای
✔️تاریخ بیش از یک قرن جنبش چپ ایران، به ذات انقلابی خود، پر از فراز و نشیب‌ است و تحولات بنیادین. فهم این مسیر نه از طریق نفی آرمانهای آن، و نه با توجیه وقایع در پس زمینه‌ای رمانتیک مقدور می‌باشد. نگاهی‌ آکادمیک می‌طلبد به دور از اغراض شخصی‌ و حزبی، و آگاهی‌ از آنچه بر این جنبش متکثر رفته است.
حسن ماسالی، بیش از پنجاه سال دل در گرو اعتقادات چپ داشته است. تجربه کم نظیر وی از شرکت در مبارزات دوران مصدق آغاز شده و با گذر از دوران پر تلاطم اوایل دهه پنجاه و پس از آن سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ۵۷، امروز سرانجامی آکادمیک به تحلیل آن دوره یافته است. حسن ماسالی با ارائه تز‌ "سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن" دکترای خود را در علوم سیاسی و جامعه شناسی‌ از دانشگاه فرانکفورت دریافت کرده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
287
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1395/02/19
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن

تعداد دیدگاه‌ها:
153
قابل توجه رفقای انترناسیونال وجهان وطنی
صدامحسین, صدام یزید کافر پیشین,در سال 1981 دستور ساخت یک فیلم سینمایی با عنوان القادسیه را صادر نمود:
https://carryingthegun.com/2011/08/03/al-qadisiya/
و
https://www.youtube.com/watch?v=Vc5CIEjo000
هنگامی که ما تاریخ پیشینیان خود را, خوب ویا بد, به هیچ می پنداریم وتنها وبه اصطلاح در سر پل ... بگیری به یاد علم نمودن استوانه کذایی کورش می افتیم و تنها در روزهایی خاص بیاد پخش سرود ای ایران می افتیم باید هم شاهد پخش این دست برنامه ها از سوی کشور های عربی باشیم.
خاطرات حسن ماسالی را نیز می توانید در 3 مجلد از اینترنت دانلود کنید .
نام کتاب : نگرشی به آینده ؛ پنجاه سال مبارزه در راه آزادی ( خاطرات حسن ماسالی ) ؛ 3 جلد
ناشر : Multi-Cultural Center, P.o.Box 4145, 65031,Wiesbaden,Germany
نویسنده : حسن ماسالی
زبان : فارسی
تصویر جلدهای کتاب هم به این صورت می باشد :
http://www.hassan-massali.de/wp-content/uploads/2013/11/Hassan-ketab03001.jpg
http://www.hassan-massali.de/wp-content/uploads/2013/11/Hassan-ketab-01001.jpg
http://www.hassan-massali.de/wp-content/uploads/2013/11/Hassan-ketab02001.jpg
درود بر جنابان بردبار ودبیر زاده که گفتمانی را منطقی وآموزنده شروع نمودند.
پیشنهاد من مطالعه کتاب شوخی های سیاسی در شوروری وبلوک شرق است:
http://ketabnak.com/book/48126/%D8%B4%D9%88%D8%AE%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82#desc_start
بیسمارک که خود یک نجیب زاده زمیندار پروسی, یونکرس بود, تنها با مشاهده پیامد های سنگین تشکیل کمون پاریس وسرکوب خونبار او وپا گرفتن احزاب سوسیالیست در آلمان طرح های خدمات اجتمایی همچون بیمه کارگری را تقویت نمود و ما نیز پس از مشاهده دفترچه بیمه خود باید به روان افرادی که در قرن نوزدهم برای جا انداختن مقوله ای بنام حقوق کارگر وقوانین کار از جان خویش گذشتند درود بفرستیم.
************************
نسل سوم خاندان کیم کره شمالی گویا با پوشیدن کت وشلوار وبستن کراوات به فکر شروع قاطعانه اصلاحات چینی,البته تنها از دیدگاه اقتصادی,در این کشور بریده از جهان افتاده است.
اما!
با بهتر شدن وضعیت اقتصادی و رفاه و تشکیل طبقه متوسط خواه ویا نا خواه با باز شدن چشم وگوش بسیاری از شهروندانی که تا دیروز گریختن از قحطی تنها دلمشغولی آنان بود, گردانندگان دهه های آینده کره شمالی با چالش های نوینی روبروخواهند شد.
وبراستی این مرز 38 درجه چه تغییرات شگرفی در سرنوشت مردم یک کشور پس از تجزیه ایجاد نموده است!
در بزنگاه های تاریخی ما ایرانیان براستی نیک بخت بودیم که گرفتار مرز های تحمیل شده داخلی نشدیم.
جمهوری شوروی گیلان
شیخ خزئل وکمیته سعادت
دوست محمد خان بلوچ که همچونرهبر یک کشور مستقل به پادشاه افغانستان] امیر امان الله خان,نامه نوشته و از دست فشار کشور همسایه یعنی ایران گله مند بود
پیشه وری و قاضی محمد
جناب دبیر زاده
منهم بلحاظ نظری با شما هم عقیده ام و به دیده انتقادی به هر دو مکتب کاپیتالیسم و کمونیسم می نگرم و ضعف های هیچکدام را نمی توانم ندیده بگیرم و لطیفه ای را که از زبان رفقا بیان کردید بسیار بامعنی و صحیح میدانم.
بهر حال , به سهم خودم از شما ممنون هستم که در این بحث شرکت کردید و مسیر آن را از روال غیر سازنده قبلی تغییر دادید.
جناب بردبار
درست گفتید من نیمه خالی لیوان را میبینم .
من هرچند مارکسیسم را نقد میکنم اما کاپیتالیسم افسار گسیخته را نیز زیانبخش میشناسم ،
بگذارید جوکی را که از مهاجر روسی در اسپانیا شنیدم برایتان بازگو کنم
پس از فروپاشی شوروی و نظام کمونیستی ،در زمان یلتسین دو عضو پیشین حزب کمونیست شوروی یکدیگر را در خیابان میبینند و یک از آنها میگوید :
"دیدی هر چه که در حزب از خوبی های کمونیسم میگفتند دروغ بود "
و دیگری پاسخ میدهد" بله اما افسوس که هر چه که حزب درباره بدی های کاپیتالیسم میگفت راست بود";-)
جناب دبیر زاده
بنده هم با نظر شما موافقم که باید انگیزه مادی و سود برای رشد تولید و شکوفایی اقتصاد وجود داشته باشد و مارکس در زمان خودش به این واقعیت پی نبرده بود بدلیل آنکه تجربه شکست خورده جوامع کمونیستی را در اختیار نداشت, امری که برای نسل ما روشن گردیده و ساده بنظر میرسد زیرا فروپاشی این نظام ها را دیده ایم. در واقع , مارکس درد نظام سرمایه داری را خوب شناخت ولی برای درمان آن داروی مناسبی تجویز نکرد که البته نباید هم از او به عنوان یک دانشمند توقع بیشتری داشته باشیم و او را مثل مارکسیست ها , پیشگوی ابدی و حلال مشکلات نظام سرمایه داری بینگاریم. هر دانشمندی هم در چهارچوب محدودیت های زمانه خودش به تحلیل وقایع می پردازد و نمی تواند از محدودیت های زمان و مکان فراتر رود.
بنظر می رسد بنده نیمه پر لیوان آب را می بینم و جنابعالی نیمه خالی آن را !
و اما فاکتور مهم در تشکیل جنبش چپ لیبرال و بویژه چپگراهای ایرانی در زمان کنونی را باید در مکتب فرانکفورت دانست که ایشان ( بیشترشان آکادمیک یهودی آلمانی مارکسیست بودند) ، ارزش ضد ارزشی را بنیاد نهادند بدین رو که آنها بر این باور بودند که برای رسیدن به جامعه ایده آل مارکسیستی بایستی همه ریشه ها و ارزشهای سنتی و ملی گسسته و نابود شود و از کلکتویسم(کلی گرایی) دوری میکردند و خواهان ایجاد آزادی های فردی بی حد ومرز و ایجاد هویتهای رفتاری و زبانی و .. اقلیت ها وگسترش فرهنگ لذتگرایی فردی بروش فروید بودند ( که با مارکسیسم لنینیسم و مائویسم تضاد دارد)،و برخی از آنها توجیه میکردند که هنگامیکه جامعه از درون به فساد و هرج و مرج و ستیزش میان همگان و سودجویی فردی و بی نظمی کامل برسد آنگاه است که میتوان از ویرانه هایش ، نظام مارکسیستی نوین را از نو ساخت.
جناب بردبار
مارکس و انگلس و دیگران بویژه Werner Sombart بگونه ایی واکنشی به انقلاب صنعتی و فروپاشی فئودالیسم کشاورزی در قرن نوزدهم بودند ،
در بستر تاریخی آنروزگار در اروپا بورژوا شهروندی بود که دارای ملک شخصی بود ، چون در آنروزگار میلیونها کشاورز که پیش از آن برای فئودال بیگاری میکرده بودند و خود آنها دارایی (کاپیتال در ریشه لغوی اش برابر با سرانه بردگان است ) به شمار میامده بودند، به شهرها کوچ کردند اما هنوز حق شهروندی(بورژوازی) نداشتند، و و نیز در آنروزگار در اروپا بروشی بسیار سامان یافته ،شهروندان به گروههای صنفی Guilde طبقه بندی میشدند تا بتواند گارانتی استاندارد کیفیت تولید و خدمات آنها باشد که در خانواده فن هر پیشه از پدر به پسران آموخته میشد در حالیکه کارگران (کشاورزان پیشین) مهاجر و یهودیان نمیتوانستند وارد هیچکدام از آن Guilde ها شوند و همین گونه ایی ستیزش وکینه در میان کارگران مهاجر پدید میآورد که طبیعی و گذرا بود ، اما مارکس آمد و این نکته را با نامی پر طمطراق (نبرد طبقاتی) بنیاد مکتب خودش کرد، دیگر این که مارکس از انقلابی نام میبرد که در آن ابزار تولید بدست طبقه کارگر بیافتد ، اما باید پرسید تولید چه؟ و برای چه ؟ زیرا که بنیاد ایجاد کارخانه ها به انگیزه مصرفگرایی و سود بازگانی است ، و اگر این انگیزه سودگرایی فردی و رقابت بازرگانی نابود شود ، 1-بیشتر تولیدات صنعتی بیهوده خواهند بود 2- کیفیت تولید افت خواهد کرد چون رقابتی نخواهد بود
در واقع, میراث مارکس برای جوامع انسانی دو جنبه دارد:
جنبه مثبت آن برای جوامع اروپای غربی است که سرمایه داری حاکم , با هشدارهای مارکس و پیشگویی او از وقوع انقلاب سوسیالیستی, هشیار شدند و تن به اصلاحات عمیق در نظام سرمایه داری دادند و با بهره گیری از نظرات مارکس و تلفیق نظام سرمایه داری و سوسیالیستی , از وقوع انقلاب در جوامع خود جلوگیری کردند و جامعه مرفه تر و عادلانه تر را پایه ریزی کردند که هنوز هم به حیات خود ادامه می دهد و بمراتب بهتر و کارآمدتر از آن زمان است.
اما جنبه منفی آن برای جوامعی مثل روسیه زمان تزار و افغانستان ترکی و چین و کره شمالی و شمار دیگری از جوامع عقب مانده ای است که با فهم نادرست از آموزه های مارکس, و در مواردی تحریف آنها به نفع خود و مصادره قدرت سیاسی, و بهره گیری از ناآگاهی توده های محروم و تطمیع آن ها, انقلاباتی را بوجود آوردند و مناسبات اجتماعی را شکل دادند که در بسیاری موارد, اوضاع بمراتب بدتر از گذشته شد.
مارکس مشاهده گری دقیق و متفکری عمیق بود که با بررسی ساختار اجتماعی-اقتصادی جوامع غربی قرن نوزدهم و مطالعه نظرات سایر اندیشمندان اجتماعی
آن دوران و مشاهده وضعیت نابسامان کارگران در آن مرحله از رشد سرمایه داری و مبارزات جنبش های چپ برای احقاق حقوق کارگران و مزدبگیران, درخشان ترین تحلیل را در کتاب سرمایه "کاپیتال " از ماهیت نظام سرمایه در زمانه خودش ارائه داد, که هنوز هم یکی از بهترین تحلیل ها بحساب می آید و در مراکز دانشگاهی اروپایی و آمریکایی , به عنوان مرجعی معتبر, تدریس می شود و بطرزی شگفت انگیز به پیشگویی آینده سرمایه داری و بحران های ادواری غیر قابل پیشگیری آن پرداخت و سمت و سوی آن را , که به سمت انحصار میرود, روشن کرد و از شکاف هر چه بیشتر غنی و فقیر در آینده این نظام خبر داد , که بسیاری از این پیشگویی ها معتبر می باشد.
از طرف دیگر, برای پرهیز از این کابوس ,نظام سوسیالیستی را پیشنهاد کرد , که چیز زیادی ذر باره آن نگفت و آن را مسیر طبیعی تاریخ عنوان نمود, که بعدا" توسط کسان دیگری, مثل لنین , مورد بهره برداری نظری و عملی قرار گرفتند و مشکلات زیادی را برای جمعیتی انبوه فراهم کردند.
سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک