رسته‌ها

سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن

سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 43 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 43 رای
✔️تاریخ بیش از یک قرن جنبش چپ ایران، به ذات انقلابی خود، پر از فراز و نشیب‌ است و تحولات بنیادین. فهم این مسیر نه از طریق نفی آرمانهای آن، و نه با توجیه وقایع در پس زمینه‌ای رمانتیک مقدور می‌باشد. نگاهی‌ آکادمیک می‌طلبد به دور از اغراض شخصی‌ و حزبی، و آگاهی‌ از آنچه بر این جنبش متکثر رفته است.
حسن ماسالی، بیش از پنجاه سال دل در گرو اعتقادات چپ داشته است. تجربه کم نظیر وی از شرکت در مبارزات دوران مصدق آغاز شده و با گذر از دوران پر تلاطم اوایل دهه پنجاه و پس از آن سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ۵۷، امروز سرانجامی آکادمیک به تحلیل آن دوره یافته است. حسن ماسالی با ارائه تز‌ "سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن" دکترای خود را در علوم سیاسی و جامعه شناسی‌ از دانشگاه فرانکفورت دریافت کرده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
287
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1395/02/19

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن

تعداد دیدگاه‌ها:
153
بیاد داشته باشیم که جنبش چپ پیش از مارکسیسم پدید آمد ، ..حالا از تاریخ بکنار ، میتوان پایه همه جنبش های چپ را در این نکته ها دانست :
عدالت اجتماعی-» پیشگیری از انباشتگی ثروت در دست افراد --» رابطه کار و کارمزد شایسته و کافی--» تولید بر پایه نیازهای راستین جامعه در برابر ایجاد مصرفگرایی بی مرز در جامعه کاپیتالیستی،دسترسی یکسان به امکانات آموزشی و بهداشتی و خانه ، نگذاشتن و پیشگیری از ثروت اندوزی که بر پایه کار و تولید نباشد در برابر بانک بازی و یوسوری (ربا خواری) و اقتصاد قمارگونه (بورس بازی) در کاپیتالیسم.
مارکسیسم پدیده جنگ طبقاتی را (بروش دیالکتیک هگل) را پیش کشید که ربطی به عدالتخواهی ندارد و به باور شخصی من ، او جنبش چپ را به بیراهه کشاند ،
زیرا که خود همین سخن او دلیل بر این است که او مردم را یکسان نمیدانست و اختلافی بیهوده میان مردم ایجاد میکرد وگرنه اندازه دارایی اقتصادی که دلیل بر هویت کسی نمیشود
البته سوسیالسیت (ناسیونال سوسیالیست و سوسیال دمکراسی و دمکرات مسیحی ها) نیز بودند و هستند که با نگاهداشت یکپارچگی و همبستگی اجتماعی تنها خواهان بخش عادلانه ثروت با افزایش مالیتها برای ثروتمندان اند
جناب بردبار نظر شما صحیح اما دیدگاه خود شما در مورد حکومت کمونیسیتی چیست؟
دوست عزیز , نظام های کمونیستی که در جوامع مختلف و در شرایط تاریجی و اجتماعی کاملا" متفاوتی روی کار آمده اند , در یک مقوله نمی گنجند و با هم قابل قیاس نیستند و آلمان شرقی را با افغانستان ترکی و یا کره جنوبی فعلی نمیتوان یکی دانست بدلبل آنکه در جوامعی با ساختارهای اقتصادی-اجتماعی متفاوت و با مردمی از فرهنگ های گوناگون این بنا را پایه ریزی کرده اند, مضافا" بر اینکه این حکومت ها بدست رهبرانی پایه ریزی شده اند و توسط بیگانگانی حمایت شده اند که هرکدام از آنها درک خاص خودشان را از آموزه های مارکس داشته اند.
اما قضاوت در مورد آموزه های مارکس و میراث بجا مانده از تعالیم و نظریات او برای بشریت, مقوله دیگری است که جنبه های مثبت و منفی قابل ملاحظه ای دارد و پیامدهای گسترده ای به ارمغان گذاشته است که میتوان در مورد آنها بحث و اظهار نظر کرد و همانطور که در کامنت قبلی عرض کردم مبحثی حذاب و ارزشمند و پر طرفدار در محافل آکادمیک ممالک پیشرفته می باشد.
انسان اشرف منظورتون از همه توده ای ها و مجاهدین حلقه؟
این آقای بهرام خان به غیر از سلطنت طلبها همه را کوبیدند و خود را روشنفکرتر از همه نشان می دهند
همانطور که آقای بردبار و دیگر دوستان نیز یاد آور شدند .این بحث میتوانست بحث بسیار جالب و آموزنده ایی باشد که ورای حزبها و گروههای سیاسی ایران است ، پرسشهایی همچون :
- فرق و بررسی و شناخت ایدئولوژیک کمونیسم و کاپیتالیسم و کدام برای جامعه سودمندتر است ؟
-چرا گروههای چپ ایرانی همواره برای بیگانگان (دیروز برای شوروی و امروز برای آمریکا و غرب) کار کرده و میکنندو همواره به تجزیه طلبان یاری کرده اند و بر علیه منافع ملی ایران کوشیده اند ؟
ضمنا آقای "پادشاه ناشناس" امیذوارم شما آگاه باشید که گروه رجویست ها(مجاهدین خلق) با صدام همپیمان بودند و برعلیه ایران میجنگیده اند و دفاع از آنها بهیچوجه روا نیست.
جناب بردبار نظر شما صحیح اما دیدگاه خود شما در مورد حکومت کمونیسیتی چیست؟
مارکسیسم یک دین سیاسی برای تقدیس قدرت و حکومت است. مارکسیسم افیون توده هاست.
سواد بالا ربطی به درک و شعور نداره اونا فاقد درک و شعور درست بودن و نمیدونستن ایران رو وارد چه منجلابی می کنن؛ من غرب پرست نیستم اما غرب پرستی بهتر از مارکس پرستیه :D
کتاب رو نخوندم ولی با خوندن نظرات دوستان میشه خیلی چیزا فهمید، البته اگر با سعه ی صدر بیشتری به گفتگو بپردازند. سپاس
نداشتن صعه ی صدر بدلیل نداشتن آگاهی کافی از جنبه های مختلف موضوع بحث است که نتیجه اش اتهام بی پایه به طرف مقابل است.
موضوع قیاس نظام سیاسی-اقتصادی سوسیالیسم و کاپیتالیسم پیچیده تر و عمیق تر از آن چیزی است که با این روش ساده انگارانه ممکن باشد و به این سادگی بتوان در مورد آن قضاوت کرد.
محافل آکادمیک غربی در این مورذ مطالعات زیادی کرده اند و کتاب های بیشماری در این خصوص نوشته اند و هنوز هم این مطالعات ادامه دارد و بر کمیت و کیفیت آنها هر روزه افزوده میشود, ولی کمتر اتفاق می افتد که یکی از طرفین دیگری رو با چنین اتهاماتی از میدان خارج کند.
علاوه بر این , در بسیاری از کشورهای پیشرفته غربی تلفیقی از نطریه های سوسیالیستی و سرمایه داری در نظام اجتماعی آنها اعمال میشود که با تئوری های خالص سرمایه داری و سوسیالیستی مغایرت دارد.
برانداختن این مناسبات را بورژوازی بر انداختن شخصیت و آزادی می نامد!!!!!و حق هم دارد چنین بنامد.زیرا سخن بر سر انداختن،شخصیت بوژوایی،استقلال بورژوایی و آزادی بوژوایی است. 8-):D کارل مارکس کتاب مانیفست حزب کمونیست
سیر تحول جنبش چپ ایران و عوامل بحران مداوم آن
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک