من خدمتکار شاه انگلیس بودم
نویسنده:
بهومیل هرابال
مترجم:
بهاره هاشمیان
امتیاز دهید
✔️ داستان پنج فصل با نام دارد و توسط شخصیت اصلی بدون نام آن روایت می شود. زمان داستان سال های پیش و پس از جنگ دوم جهانی و مکان رخداد های اصلی آن کشور چک اسلواکی سابق و چک کنونی است. راوی در شروع داستان کارش را به عنوان خدمتکار هتل شروع می کند. طنز جالب توجه هرابال که یکی از مشخصه های آثار اوست، از همان نخستین جملات خود نمایی می کند. رئیس هتل در شروع کار گوش راوی را می پیچاند و به او تذکر می دهد که نه باید چیزی ببیند و نه چیزی بشنود و از او می خواهد که جمله اش را تکرار کند. بعد از تکرار این جمله رئیس گوش دیگر او را در دست می گیرد و می پیچاند و دستور می دهد که او در عین حال باید چشم و گوشش باز باشد. راوی با حیرت جمله ی دوم را هم تکرار و سپس کارش را در هتل آغاز می کند. من خدمتکار شاه انگلیس بودم داستانی شلوغ و پر ماجراست و نکات ریز و درشت جالب فراوانی دارد.
آغاز داستان:
کارم را در هتل پراگ طلایی که شروع کردم، رئیس هتل گوش چپ مرا پیچاند و گفت: «اینجا فقط یه خدمتکاری پس یادت باشه که نه چیزی میبینی و نه میشنوی، چی گفتم؟ تکرار کن.» گفتم: «نه چیزی میبینم و نه چیزی میشنوم» اینبار گوش راستم را گرفت و بلندم کرد و گفت: «در عین حال باید چشم و گوشت باز باشه. چی بهت گفتم؟ «تکرار کن» حسابی جا خورده بودم ولی قول دادم که چشم و گوشم باز باشه. اینجوری در هتل شروع به کار کردم...
بیشتر
آغاز داستان:
کارم را در هتل پراگ طلایی که شروع کردم، رئیس هتل گوش چپ مرا پیچاند و گفت: «اینجا فقط یه خدمتکاری پس یادت باشه که نه چیزی میبینی و نه میشنوی، چی گفتم؟ تکرار کن.» گفتم: «نه چیزی میبینم و نه چیزی میشنوم» اینبار گوش راستم را گرفت و بلندم کرد و گفت: «در عین حال باید چشم و گوشت باز باشه. چی بهت گفتم؟ «تکرار کن» حسابی جا خورده بودم ولی قول دادم که چشم و گوشم باز باشه. اینجوری در هتل شروع به کار کردم...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی من خدمتکار شاه انگلیس بودم