رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

پژوهشی در صحاح سته: پیامبر در صحاح سته - جلد۲

پژوهشی در صحاح سته: پیامبر در صحاح سته - جلد۲
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 19 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 19 رای
صحاح ستّه>(صحیح ‏های ششگانه) شش کتاب روائی اهل سنّت است که عموم علمای اهل سنّت عموم روایات آنها را صحیح می‏ دانند مخصوصا دو کتاب اوّل که نامشان می ‏آید و به صحیحین مشهورند که آنها را مثل قرآن صحیح می‏ دانند. ما منکر صحیح بودن بعض از روایات آنها نیستیم امّا اینکه همه آنها صحیح باشد، این را منکریم. از جمله دلایلی که برای ردّ اعتقاد آنها داریم تضادّ بعض روایات است، چه آنکه یقینا رسول خدا (ص) مطالب ضدّ و نقیض نفرموده است پس باید گفت راویان اخبار یا عمدا به آن حضرت دروغ بستند یا از روی نادانی و یا فراموشی مطالبی را به عنوان احادیث نبوی نقل نموده ‏اند.
در اینجا ناچاریم برای روشن شدن بعض اذهان توضیح دهیم که شیعه کتابی که ادّعا داشته باشد همه روایات آن صحیح است ندارد. حتّی کتب اربعه شیعه نیز خالی از روایات غیر صحیح نیست و لذا علمای این مکتب آنها را بررسی کرده و روایات غیر صحیح را کنار می‏ زنند. از این گذشته از آنجا که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام منتهای تلاش خود را برای حفظ جان اقلیّت شیعه به‏ کار می ‏بردند، گاهی روایاتی موافق آنچه که اهل سنّت بدان اعتقاد دارند می‏ گفتند تا افرادی که به عنوان جاسوس‏ های درباری برای شناخت شیعیان در محضر ائمّه علیهم‏ السلام حاضر می‏ شدند نتوانند آنها را بشناسند و در مواردی دیگر روایت حق را بیان می‏ کردند در حالی که ممکن است هر دو دسته روایت با سند صحیح نقل شده باشد و این نیز یکی از علل اختلاف روایات می ‏باشد. البته آنان راه های کلّی شناخت روایات حق را بیان فرمودند که یکی از آنها مخالف بودن با عقاید عامّه است بدین‏ معنی که اگر دو روایت به دست ما رسید که یکی موافق عامّه و دیگری مخالف آنها است و هر دو آنها از نظر سند بی اشکال است حق با روایتی است که مخالف قول عامّه است. بنابراین، اگر در این نوشتار و به طور کلی سلسله بررسی های صحاح ستّه به اشکالاتی برمی‏ خوریم که مشابه آن به روایات ما نیز وارد است علّت آن روشن باشد.
یکی دیگر از راه های شناخت روایات صحیح از غیر صحیح، مطابق عقل و نقل، موافقت و مخالفت آنها با قرآن است. بدین معنی که اگر دو روایت، هر دو با سند صحیح به دست ما رسید که با هم در تضادّ بودند آنکه با قرآن مخالف است دستور داریم که آن را به دیوار بزنید.
ما در این بررسی ها برآنیم که یکی از دو مطلب را به اثبات برسانیم:
۱- روایات صحاح، مخصوصا صحیحین که از نظر اهل سنّت «اصحّ الکتب بعد القرآن» یعنی صحیح ‏ترین کتاب ها بعد از قرآن نامیده شده چنین نیست که همه روایات آن صحیح باشد.
۲- اگر قبول کنند که همه روایات آن صحیح است باید اوّلاً به اشکالاتی که مطرح می ‏شود پاسخ گویند و ثانیا قبول کنند آنانی را که اینان برایشان ارج و قرب قائلند زیر علامت سوال بزرگی می ‏باشند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
اصغر110
اصغر110
1395/02/17
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی پژوهشی در صحاح سته: پیامبر در صحاح سته - جلد۲

تعداد دیدگاه‌ها:
37
نمی دانم چرا بعضی نمی خواهند دین را قبول کنند بی دلیل خرده می گیرند و وقت خودشان و مارا می گیرند.یک نفر نیست به اینها بگوید شما که به قرآن استناد می کنید آیه لا اکراه فی الدین (هیچ اجباری در دین نیست)و آیه لکم دینکم ولی دین(دین شما برای خودتان و دین من نیز برای خودم)را بخوانید و بقیه را راحت بگذارید.
[quote='siawash110']متن زیر عینا از توضیحاتی است که در بالا در خصوص این کتاب می توانید مطالعه کنید . . من نه می گویم تقیه حلال است و نه می گویم حرام است ولی در این توضیاحات آمده ائمه به خاطر تقیه ( از جاسوسان ) گاهی روایات مورد اعتقاد اهل سنت را می گفته اند !!!!!!
. . . . از این گذشته از آنجا که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام منتهاى تلاش خود را براى حفظ جان اقلیّت شیعه به‏ کار مى ‏بردند، گاهى روایاتى موافق آنچه که اهل سنّت بدان اعتقاد دارند مى‏ گفتند تا افرادى که به عنوان جاسوس‏ هاى دربارى براى شناخت شیعیان در محضر ائمّه علیهم‏ السلام حاضر مى‏ شدند نتوانند آنها را بشناسند و در مواردى دیگر روایت حق را بیان مى‏ کردند در حالى که ممکن است هر دو دسته روایت با سند صحیح نقل شده باشد و این نیز یکى از علل اختلاف روایات مى ‏باشد.[/quote]جواز تقیه،افزون بر دلیل نقلی(سوره نحل آیه۱۰۶)،بر مبنای عقل هم صحیح و لازم است،چون از سویی حفظ جان و مال و آبرو واجب است و از سوی دیگر اظهار عقیده و عمل بر طبق آن عقیده.در حقیقت،تقیه سلاح ضعیفان در برابر زورمندان فاسق است.روشن است که اگر تهدید و خطری در کار نباشد،انسان عقیده اش را پنهان نمی کند و بر خلاف اعتقادش نیز عمل نمی کند.همچنین پیامبر نیز ۳سال به طور مخفیانه به تبلیغ دین پرداختند امامان که جای خود دارند(همه آنها به غیر از امام دوازدهم کشته شده و بعضی چندین سال در حبس بوده اند)و در سوره غافر آیه ۲۸ نیز می خوانیم: ((و مرد مومنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان نگه می داشت... ))که خود این آیه تایید دیگری بر تقیه است.
متن زیر عینا از توضیحاتی است که در بالا در خصوص این کتاب می توانید مطالعه کنید . . من نه می گویم تقیه حلال است و نه می گویم حرام است ولی در این توضیاحات آمده ائمه به خاطر تقیه ( از جاسوسان ) گاهی روایات مورد اعتقاد اهل سنت را می گفته اند !!!!!!
. . . . از این گذشته از آنجا که اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام منتهاى تلاش خود را براى حفظ جان اقلیّت شیعه به‏ کار مى ‏بردند، گاهى روایاتى موافق آنچه که اهل سنّت بدان اعتقاد دارند مى‏ گفتند تا افرادى که به عنوان جاسوس‏ هاى دربارى براى شناخت شیعیان در محضر ائمّه علیهم‏ السلام حاضر مى‏ شدند نتوانند آنها را بشناسند و در مواردى دیگر روایت حق را بیان مى‏ کردند در حالى که ممکن است هر دو دسته روایت با سند صحیح نقل شده باشد و این نیز یکى از علل اختلاف روایات مى ‏باشد.
[quote='padshah nashnas']چه کسی گفت تقیه حرام است؟؟بحث بر سر تقیه امام بود.[/quote]
سلام، بنده خطابم به شما عزیزان و بحثتون نبود
وارد هم نمیشم و سعی میکنم و فقط بیننده باشم
بنده خطابم به دوستمون جناب siawash110 بود
چه کسی گفت تقیه حرام است؟؟بحث بر سر تقیه امام بود.
در کجا تقیه حرام است؟ ما معتقدیم:دلیل اصلى این سوء تفاهمها عدم آگاهى کافى از عقاید شیعه و یا گرفتن عقاید آنها از دشمنان آنهاست،و تصور مى‏کنیم با توضیحى که در بالا آمد مساله کاملا روشن شده باشد.البته نمى‏توان انکار کرد که در بعضى از موارد تقیه کردن حرام است و آن در جایى است که اساس دین و اسلام و قرآن،یا نظامهاى اسلامى به خطر بیفتد،در چنین مواردى باید عقاید را اظهار نمود هر چند انسان قربانى اظهار عقیده‏اش شود،و معتقدیم قیام امام حسین (علیه السلام) در عاشورا و کربلا،درست در راستاى همین هدف بود،چرا که حکام بنى امیه اساس اسلام را به خطر افکنده بودند،و قیام امام حسین (علیه السلام) پرده از کار آنها برداشت،و جلو خطر را گرفت. تقیه به معنای کتمان واقع و پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان و ترک مبارزه با آن به خاطر ضرر دینی یا جانی یا دنیوی است. تقیه از جهات گوناگون قابل تقسیم است. معروف ترین این اقسام عبارتند از:
1. اکراهیه: انجام اعمال بر وفق دستورات حاکمی جائر.
2. خوفیه: انجام اعمال و احکام براساس فتاوای رهبران دینی مخالف مذهب.
3. کتمانیه: پنهان داشتن ایمان خویش برای به انجام رساندن فعالیت پنهانی در جهت پیشبرد هدف های دین (نه کسانی که هیچ گونه فعالیتی ندارند از این تعریف خارجند).
4. مداراتی: رعایت قوانین همزیستی با اکثریت اهل سنت }(نقش تقیه در استنباط، نعمت الله صفری، دفتر تبلیغات، ص 201). { با توجه به موارد فوق، در هر زمان ومکانی، نوعی تقیه جایز است و شرایط خاصی از جمله علم قطعی یا ظن قوی به وجود ضرر و... دارد. حضرت امام خمینی در زمانی که خفقان همه کشور را فرا گرفته بود و عده ای به خاطر ترس از جانشان به خیال خود تقیه را در پیش گرفته بودند، متذکر می شوند که الان جای تقیه نیست: «حضرات آقایان توجه دارید، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ» } (صحیفه نور، ج 1، ص 178).{توضیح این عبارت را در متن دیگری از ایشان می توان دید «گاهی وقت ها تقیه حرام است. آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است، نمی تواند تقیه کند، آن وقت باید هر چه بشود برود.
تقیه در فروع است، در اصول نیست، تقیه برای حفظ دین است، جایی که دین در خطر بود، جای تقیه نیست، جای سکوت نیست» }(همان، ج 8، ص 11). { خلاصه سخن آن که تقیه به خاطر مصلحت یک امر دینی یا دنیوی مهم است به همین دلیل هرگاه به خاطر تقیه و کتمان واقع مصلحت های مهمتر از دست برود یا مفسده های بزرگتر به وجود آید به حکم عقل و شرع جای تقیه نیست. اما معنای سخن امام که فرمودند «ولو بلغ ما بلغ» به معنای همیشگی بودن نیست بدین معناست که سکوت یا تقیه حدی دارد ولی هرگاه به خاطر سکوت یا تقیه اسلام در خطر افتد دیگر جای تقیه نیست حتی اگر به خاطر اظهار واقعیت و یاری نمودن اسلام، افشاگری و بسیج مردم برای حمایت از دین، خطرات جانی یا مالی مواجه شویم چون این اصل که «اسلام اگر افتد خطر، جان را نثارش می کنیم» درسی است که امام حسین(علیه السلام) با زبان و عمل خود به ما آموخت.
جناب siawash110
تقیه از معتقدات کلامی - فقهی شیعه است که ریشه قرآنی دارد. در قرآن مجید در چند آیه به طور صریح (نحل، آیه 106) یا ضمنی به تقیه اشاره شده است. قرآن درباره مؤمن آل فرعون مى‏فرماید:«و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربى الله و قد جاءکم بالبینات من ربکم،مرد با ایمانى از آل فرعون که ایمان خود را کتمان مى‏کرد (در مقام دفاع از موسى (علیه السلام) بر آمد و) گفت:آیا مى‏خواهید کسى را به قتل برسانید که مى‏گوید:پروردگار من خداست،در حالى که دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است!» (غافر28:) جمله‏«یکتم ایمانه‏»صراحت در مساله تقیه دارد،آیا سزاوار بود مؤمن آل فرعون ایمان خود را آشکار کند و جان خود را از دست‏بدهد و کارى از پیش نبرد؟و درباره بعضى از مؤمنان مبارز و مجاهد صدر اسلام که در چنگال مشرکان لجوج گرفتار شدند دستور تقیه مى‏دهد و مى‏فرماید:«لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فى شى‏ء الا ان تتقوا منهم تقاة،افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان،کسى را از کافران،دوست و ولى خود قرار دهند،هر کس چنین کند رابطه خود را از خدا بریده است مگر این که (شما در خاطر باشید و) از آنها تقیه کنید». بنابراین‏«تقیه‏»یعنى کتمان عقیده، مخصوص جایى است که جان و مال و عرض انسان در برابر دشمنان متعصب و لجوج به خطر مى‏افتد،بى آن که نتیجه‏اى داشته باشد،در چنین مواردى نباید بیهوده افراد را به خطر انداخت و نیروها را از دست داد،بلکه باید آن را براى مواقع لزوم حفظ کرد،به همین دلیل در حدیث معروف امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانیم:«التقیة ترس المؤمن، تقیه سپر دفاعى مؤمن است‏». (وسایل الشیعه،ج11، حدیث 6 ازباب 24( ابواب امر به معروف)
تعبیر به‏«ترس‏» (سپر) تعبیر لطیفى است که نشان مى‏دهد تقیه یک وسیله دفاعى در مقابل دشمنان است.
داستان تقیه کردن‏«عمار یاسر»در برابر مشرکان و صحه نهادن بر آن از سوى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) معروف است. استتار سربازان و سلاحها در میدانهاى جنگ،مخفى نگهداشتن اسرار جنگى و غیر آن از دشمنان و امثال اینها،همه نوعى تقیه در زندگى انسانها محسوب مى‏شود،و در مجموع،تقیه یعنى‏«کتمان‏»در جایى که اظهار کردن موجب خطر و ضررى است‏بى آن که فایده‏اى در بر داشته باشد.این یک حکم عقلى و شرعى است که نه تنها شیعه بلکه همه مسلمین جهان بلکه همه عقلاى عالم،در موارد لزوم به آن عمل مى‏کنند.
با این حال شگفت آور است که بعضى اعتقاد به تقیه را مخصوص شیعه و پیروان مکتب اهل بیت دانسته و آن را به صورت یکى از ایرادهاى عمده بر آنها در آورده‏اند،در حالى که مساله روشنى است،هم ریشه در قرآن مجید دارد و هم در احادیث اسلامى و سیره یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و هم برنامه‏هاى تمام عقلاى جهان.
1-از دوازده امام، به یقین امام دوازدهم الحمدلله زنده اند!!!
2- شیخ مفید علیه الرحمه در مورد شهادت امامان بغیر از امام علی - امام حسن- امام حسین- امام کاظم- و به احتمال قوی امام رضا علیهم السلام، معتقد است که نمی توان در مورد بقیه ائمه به شهادتشان حکم داد و بیشتر این اخباری که در مورد شهادتشان آمده برای تهییج مردم بوده است.
[quote='hoseini shahab']دوست گرامی!
1- من هنوز در اینکه امامان تقیه کرده بودند و تقیه شان از چه نوعی بوده به یقین نرسیده ام.
2-اینکه تمام امامان به شهادت رسیده اند،قولی اجماعی و متفق علیه نیست. تازه! مطمئناً و یقینآ یکی از امامان به شهادت نرسیده است! بگم؟
3-اگر بپذیریم که همه آن بزرگواران به شهادت رسیده اند، دلیل نمی شود که تقیه نداشته اند. بالاخره دشمنانشان هم دارای عقل و ذکاوت و اطلاعات بوده اند. نوع شهادتشان گویایِ این واقعیت است.[/quote]کدامشان؟؟؟لطفا بگید.
دوست گرامی!
1- من هنوز در اینکه امامان تقیه کرده بودند و تقیه شان از چه نوعی بوده به یقین نرسیده ام.
2-اینکه تمام امامان به شهادت رسیده اند،قولی اجماعی و متفق علیه نیست. تازه! مطمئناً و یقینآ یکی از امامان به شهادت نرسیده است! بگم؟
3-اگر بپذیریم که همه آن بزرگواران به شهادت رسیده اند، دلیل نمی شود که تقیه نداشته اند. بالاخره دشمنانشان هم دارای عقل و ذکاوت و اطلاعات بوده اند. نوع شهادتشان گویایِ این واقعیت است.
پژوهشی در صحاح سته: پیامبر در صحاح سته - جلد۲
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک