لبه تیغ
نویسنده:
ویلیام سامرست موآم
مترجم:
مهرداد نبیلی
امتیاز دهید
برگرفته از متن کتاب:
هرگز رمانی را با این همه بیم آغاز نکرده ام. اگر بر این کتاب نام رمان می نهم از آن روست که برای آن نامی دیگر نمیدانم. داستانی چندان برای گفتن ندارم و پایان کارم نیز به مرگ یا ازدواج نیست. البته مرگ پایان بدیهی همه داستانهاست، اما ازدواج نیز داستان را سرانجامی میدهد و آنان که خود را صاحب ذوق میدانند بی سبب داستانهایی را که به شادی پایان میپذیرد به دیده طنز می نگرن.د توده مردم از راه غریزه درمییابند که با ازدواج آنچه گفتنی است گفته شده است. چون مرد و زنی پس از دگرگونیهای بسیار عاقبت به هم می رسند. وظیفه طبیعی خود را بر آورده اند، و آنگاه نظرها همه از ایشان به سوی نسل آینده متوجه می شود. اما من خواننده خود را بی سر انجام می گذارم. این کتاب گرد آورده خاطرات من از مردی است که با او به فاصله های دراز در تماس بوده ام و از آنچه در این فواصل بر او رفته بی خبرم. چه بسا می توانستم تخیل خود را به کار گیرم و آن فاصله ها را به صورتی دل پسند پر کنم و این حکایت را دلپذیرتر سازم، اما قصد چنین کاری ندارم تنها میخواهم آنچه را خود از آن آگاهی داشته ام بر صفحه کاغذ بیاورم.
من سالها پیش درباره نقاش فرانسوی «پل گوگن» رمانی به نام «ماه و شش پشیز» نوشتم. از زندگی این نقاش بنام مختصر آگاهی داشتم و با فنون نویسندگی برای نشان دادن شخصی که از او ساخته بودم ماجرایی اندیشیدم. اما در این کتاب به چنین کاری نکوشیده ام و از خود چیزی نساخته ام...
بیشتر
هرگز رمانی را با این همه بیم آغاز نکرده ام. اگر بر این کتاب نام رمان می نهم از آن روست که برای آن نامی دیگر نمیدانم. داستانی چندان برای گفتن ندارم و پایان کارم نیز به مرگ یا ازدواج نیست. البته مرگ پایان بدیهی همه داستانهاست، اما ازدواج نیز داستان را سرانجامی میدهد و آنان که خود را صاحب ذوق میدانند بی سبب داستانهایی را که به شادی پایان میپذیرد به دیده طنز می نگرن.د توده مردم از راه غریزه درمییابند که با ازدواج آنچه گفتنی است گفته شده است. چون مرد و زنی پس از دگرگونیهای بسیار عاقبت به هم می رسند. وظیفه طبیعی خود را بر آورده اند، و آنگاه نظرها همه از ایشان به سوی نسل آینده متوجه می شود. اما من خواننده خود را بی سر انجام می گذارم. این کتاب گرد آورده خاطرات من از مردی است که با او به فاصله های دراز در تماس بوده ام و از آنچه در این فواصل بر او رفته بی خبرم. چه بسا می توانستم تخیل خود را به کار گیرم و آن فاصله ها را به صورتی دل پسند پر کنم و این حکایت را دلپذیرتر سازم، اما قصد چنین کاری ندارم تنها میخواهم آنچه را خود از آن آگاهی داشته ام بر صفحه کاغذ بیاورم.
من سالها پیش درباره نقاش فرانسوی «پل گوگن» رمانی به نام «ماه و شش پشیز» نوشتم. از زندگی این نقاش بنام مختصر آگاهی داشتم و با فنون نویسندگی برای نشان دادن شخصی که از او ساخته بودم ماجرایی اندیشیدم. اما در این کتاب به چنین کاری نکوشیده ام و از خود چیزی نساخته ام...
آپلود شده توسط:
ستار45
1403/04/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی لبه تیغ