وردی که بره ها میخوانند
نویسنده:
رضا قاسمی
امتیاز دهید
این رمان نخستین بار در آوریل سال 2002 با نام " دیوانه و برج مونپارناس" به صورت فی البداهه و زیر چشم خوانندگان به مدت 42 شب(هر شب یک قسمت) روی سایت شخصی نویسنده نوشته و منتشر شده است.
"وردی که بره ها میخوانند" روایت بازنویسی شده همان داستان است
قسمتی از داستان:
چرا هیچ خلوت عاشقانه ای خلوت نیست؟ ازدحام جمعیت است در تختخوابی دو نفره؟ چرا هر کس چند نفر است؟ با چهره هایی گوناگون؟ چرا عاشق کسی می شویم اما با دیگری به بستر میرویم؟ چرا عشق جماعی است دسته جمعی که در آن هر کس هر کس دیگر را می گ/ا/ی/د جز من که همیشه گ/ا/ی/ی/د/ه میشوم؟ نکند سر بر شانه تو گذاشته ام، مفیستو، وقتی که به درد گریه می کردم.
بیشتر
"وردی که بره ها میخوانند" روایت بازنویسی شده همان داستان است
قسمتی از داستان:
چرا هیچ خلوت عاشقانه ای خلوت نیست؟ ازدحام جمعیت است در تختخوابی دو نفره؟ چرا هر کس چند نفر است؟ با چهره هایی گوناگون؟ چرا عاشق کسی می شویم اما با دیگری به بستر میرویم؟ چرا عشق جماعی است دسته جمعی که در آن هر کس هر کس دیگر را می گ/ا/ی/د جز من که همیشه گ/ا/ی/ی/د/ه میشوم؟ نکند سر بر شانه تو گذاشته ام، مفیستو، وقتی که به درد گریه می کردم.
آپلود شده توسط:
Reza
1386/11/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وردی که بره ها میخوانند
1: بزرگترین کاری که یک رابطه می تواند برای طرفین بکند این است که به هر کدام کمک کند تنهایی دیگری رو مراقبت و حمایت کند .
2:دلم میخواهد با کسانی باشم که از راز اشیائ باخبرند و گرنه . تنهایی بهتر است .
3:اگر زندگی به نظرتان ناچیز می اید .زندگی را سرزنش نکنید . خودتان را سر زنش کنید که ان قدر شاعر نیستید که داراییهای او را ببینید .
4:تنهایی خوب است .چون دشوار است و انچه دشوار است در ما میل بیشتری برای بدست اوردن بر می انگیزد .
5: اجازه بده زندگی بر تو واقع شود .همیشه حق با زندگی است . باور کن
6: عشق پافشاری میکند که دو تنهایی از حال هم باخبر شوند و یکدیگر را لمس کنند .
7: دربهار همه چیز شکوفا میشود و اگر رنگها هم .صدا بودند در دل هر شب .فریادها و نجواهای بسیاری طنین می انداخت .
8:شروع کردن یک عمل مخاطره امیز هست . من قادر به شروع کردن چیزی نیستم .من خیلی ساده . از روی شروع ها می پرم .
9:عشق مثل سرخک است . هرچه سنت بالاتر باشد . و به ان مبتلا شوی . حمله اش سخت تر خواهد بود .
10: هنرمند اجازه ندارد انتخاب کند و اجازه ندارد از چیزی رو برگرداند .حتی با یک امتناع یا چشم پوشی ممکن است حجمی از لطافت و زیبایی از دست برود .
اینها جمله هایی بود از راینر ماریا ریلکه شاعر پراگی . من توسط همشهزی جوان باهاش اشنا شدم . و خیلی ازش خوشم اومد. تو رو خدا ببین می تونی کتابی ازش پیدا کنی . البته که می تونی این طور نیست؟
مرسی رضا جون که پیشنهاد کردی این کتابو بخونم :inlove::inlove:
اولین کاری بود که خوندم از این نویسنده .... شب گفتم چند صفحه بخونم بعد ادامه میدم ... دیدم اصلا نمیشه بذارم کنار ... تا 3:30 خوندم و تموم شد ..... :baaa: و افسوس خوردم که تموم شد!
بعضی وقتا زندگی ما هم مث شال هلناس .... میبافیم باز از نو .... اصلا فکر کنم زندگی همش یه شال نیم متریه!! :D این تیکه شو خیلی دوس داشتم .... از خیلی قسمتاش خوشم اومد ... از اوناس که یه بار دیه بعد یه مدت باید بخونم .... با یه بار نمیشه نظر قطعی داد!!
آخه نمیشه که همه ی نظرامو بگم .... خسته میشم جیگر! :D
:-(
پر از جمله های قشنگی بود که خیلی هاشونو رو دیوارم نوشتم که هکیشه جلو چش باشن.
پایدار باشی رضا:inlove:
alllllllllllllllllllllllli