تبریز، مادر شهر
نویسنده:
رسول داغسر
امتیاز دهید
نقش خبرگان حرف و نخبگان علوم تبریز در عمران و آبادانی سایر شهرها و کشورها
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تبریز، مادر شهر
در برگ 11 با ارجاع به تاریخ ابن خلدون چنین آورده:
در کتاب ها هست که ایران سرزمین ترکان است اما دانشمندان و نسب شناسان فارس به کلی این مسئله را انکار می کنند.
در تاریخ ابن خلدون چنین سخنی نیامده، بلکه این دروغ شاخدار را به ناف ابن خلدون بسته.
و این بار یقه طبری را گرفته و چنین سخنی را در دهان وی گذاشته:
طبری در وقایع سال 99 هجری از شبیخون ترک ها به عرب های فاتح و مسلمان در آذربایجان سخن رانده است.
حضور ذهن ندارم که آیا طبری این را گفته باشد یا نه، ولی نوشته ی عربی آن را نیز آورده است. نویسنده فکر نکرده که اگر کسی کتابش را بخواند و با زبان عربی آشنایی داشته باشد، دروغش آشکار می شود. برگردان درست نقل قول عربی: «در این سال، ترک ها به آذربایجان یورش برده و مردم مسلمان آنجا را کُشتن.»
حال، در کجای سخن طبری نام فاتح عرب و مسلمان عرب آمده؟ البته که هیچ کجا! بلکه مسلمانان آذری منظور است، و برای لاپوشانی کشتار مسلمانان به دست غزهای ترک، دست به تحریف سخن طبری زده است.
از شهرنشینی غُزها نام برده که البته برخلاف باور ایشان، این مردم کوچ رو بوده اند.
نویسنده در برگ 10 و 11 آورده:
«ورود اُغوزها به آذربایجان در دهه ی نخست قرن پنجم هجری باعث بروز تغییرات عمده در نظام اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی منطقه و شهر تبریز شد و زلزله شدید سال 434 هجری قمری در تبریز نیز مزیدی بر این علت گردید تا نام تبریز به تدریج به صورت پر رنگ تر و به عنوان یکی از مراکز عمده تمدن، هنر و علم در جهان اسلام مطرح شود.»
از این قوم در نوشته های تاریخ نگاران مسلمان با نام غُز یاد شده. کافی است که نوشته های این تاریخ نگاران را خواند تا روشن شود که این قوم چه بر سر آذربایجان و خراسان و نیشابور و غیره آوردند. دانشمندان و علما را کشتند. ایشان به هر کجا که پا گذاشتن، جز چپاولگری و کشت و کشتار، چیز دیگری در پی نداشته است. در حدودالعالم برگ 86-87: به هر وقتی بغزو آیند به نواحی اسلام بهرجایی کی افتد برکوبند و غارت کنند و زود بازگردند.
نویسنده از تاریخ حبیب السیر رفرنس می آورد، اما گویا از وصف جنایت های غزها در پوشینه 2 برگ 511 همین نسک چشم پوشی می کند که مسلمان ها را با نمک و خاک شکنجه می کردن و چند تن از عالمان را شهید کردن.
در همایون نامه چامه هایی از نابودگری ایشان آمده. انوری در قصیده شماره 70 و سنایی در قصیده شماره 71 از ایشان سخن گفته اند. خاقانی نیز در قصیده شماره 74 از دگرگونی اجتماعی آن زمان چامه سرایی کرده. خاقانی در قصیده شماره 50 از شهید شدن محمد بن یحیی فقیه شافعی نیشابوری گفته است؛ آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد/و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد.
شگفت تر آن که برخی ها کوشیده اند که ترک-مغول ها را به سکاها (= تورانیان شاهنامه) پیوند دهند، در حالی که ایشان در هم جواری یک دیگر می زیستند. امروزه در محافل علمی و آکادمی اثبات شده است که سکاها مردمانی ایرانی بوده اند. همسانی های قوم سکا با ترک و مغول وجود داشته، مانند شیوه سوگواری و قربانی کردن در آن، چه این که از کشفیات گورهای نگان-یانگ و اور معلوم شد که این رسم در چین و آسیای مقدم موجود بوده است. یا چند مورد انگشت شمار دیگر.
امید است که آذری ها گرامی گول چنین توطئه ها و نوشته هایی را نخورند.
به هر روی، خواندنش اتلاف وقت است.