شکنجه و کشتار در الجزایر
نویسنده:
پل اوسارس
مترجم:
محمود بهفروزی
امتیاز دهید
کتاب «شکنجه و کشتار در الجزایر» نوشته ژان پل اوسارس، است.
او در این کتاب قیام مردم الجزایر را به تصویر می کشد. اوسارس در سالهای دهه ۱۹۵۰مامور سرکوب قیام مردم الجزایر برای استقلال و آزادی بود و خاطرات خود را پس از چهل سال سکوت بازگو میکند و با نکاتی درخور توجه، به شرح چگونگی انجام ماموریتش در دو صحنه سرنوشت ساز از تاریخ انقلاب الجزایر، بر میآید.
صحنههایی که خود در پس پرده آن را کارگردانی میکرد عبارتاند از : قضیه فیلیپ ویل در ۱۹۵۵و نبرد الجزایر در ۱۹۵۷شاهد عینی و عامل اصلی عملیات در این کتاب از واقعیات شکنجه، و اعدامهای فوری و بدون محاکمه سخن میگوید . پل اوسارس، چترباز سابق نیروهای فرانسه آزاد، که در هندوچین جنگیده و بنیانگذار گردان یازدهم ضربت، بازوی مسلح اداره امنیت به حساب میآمد، از سوی ژنرال دوگل به این ماموریت اعزام می شود. هدف از این ماموریت سرکوب مبارزات و بمبگذاران و تروریستهای FLN(جبهه آزادیبخش ملی) بوده است. وی پس از پایان ماموریتش در الجزایر، مامور تعلیم نیروهای مخصوص آمریکایی اعزام به خاور دور برای جنگ ویتنام شد.
در پیشگفتار کتاب «شکنجه و کشتار در الجزایر» میخوانیم:
«همچون دیگر همقطارانم که در الجزایر جنگیدهاند، من نیز میخواستم سکوت کنم ولی نه فراموش. سابقه من در سازمانهای ویژه دولت جمهوری فرانسه، پیشاپیش اخطار را به من داده بود، به خصوص سری بودن فعالیتهای من در الجزایر، چتر حمایت محکمی بود و میتوانستم در پناه این حمایت باقی بمانم.
پس ظاهرا جای تعجب است که پس از گذشت چهل سال تصمیم دارم در مورد وقایع ناگواری شهادت دهم که به شیوههای معمول برای مقابله با تروریسم به ویژه استفاده از شکنجه و اعدامهای دسته جمعی، مربوط میشود.
حتی اگر بدانم که خاطراتم برای آن دسته از افراد که اطلاع داشتند و ترجیح میدادند ساکت بمانم یا آنان که نمیدانستند و بهتر میدیدند، هرگز ندانند، تکان دهنده است. باز هم بر این باورم که امروز بیفایده نیست اگر بعضی از مطالب گفته شود».
بیشتر
او در این کتاب قیام مردم الجزایر را به تصویر می کشد. اوسارس در سالهای دهه ۱۹۵۰مامور سرکوب قیام مردم الجزایر برای استقلال و آزادی بود و خاطرات خود را پس از چهل سال سکوت بازگو میکند و با نکاتی درخور توجه، به شرح چگونگی انجام ماموریتش در دو صحنه سرنوشت ساز از تاریخ انقلاب الجزایر، بر میآید.
صحنههایی که خود در پس پرده آن را کارگردانی میکرد عبارتاند از : قضیه فیلیپ ویل در ۱۹۵۵و نبرد الجزایر در ۱۹۵۷شاهد عینی و عامل اصلی عملیات در این کتاب از واقعیات شکنجه، و اعدامهای فوری و بدون محاکمه سخن میگوید . پل اوسارس، چترباز سابق نیروهای فرانسه آزاد، که در هندوچین جنگیده و بنیانگذار گردان یازدهم ضربت، بازوی مسلح اداره امنیت به حساب میآمد، از سوی ژنرال دوگل به این ماموریت اعزام می شود. هدف از این ماموریت سرکوب مبارزات و بمبگذاران و تروریستهای FLN(جبهه آزادیبخش ملی) بوده است. وی پس از پایان ماموریتش در الجزایر، مامور تعلیم نیروهای مخصوص آمریکایی اعزام به خاور دور برای جنگ ویتنام شد.
در پیشگفتار کتاب «شکنجه و کشتار در الجزایر» میخوانیم:
«همچون دیگر همقطارانم که در الجزایر جنگیدهاند، من نیز میخواستم سکوت کنم ولی نه فراموش. سابقه من در سازمانهای ویژه دولت جمهوری فرانسه، پیشاپیش اخطار را به من داده بود، به خصوص سری بودن فعالیتهای من در الجزایر، چتر حمایت محکمی بود و میتوانستم در پناه این حمایت باقی بمانم.
پس ظاهرا جای تعجب است که پس از گذشت چهل سال تصمیم دارم در مورد وقایع ناگواری شهادت دهم که به شیوههای معمول برای مقابله با تروریسم به ویژه استفاده از شکنجه و اعدامهای دسته جمعی، مربوط میشود.
حتی اگر بدانم که خاطراتم برای آن دسته از افراد که اطلاع داشتند و ترجیح میدادند ساکت بمانم یا آنان که نمیدانستند و بهتر میدیدند، هرگز ندانند، تکان دهنده است. باز هم بر این باورم که امروز بیفایده نیست اگر بعضی از مطالب گفته شود».
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شکنجه و کشتار در الجزایر
البته به انقلابیون الجزایر هیچ رقمه نمیشود گفت جـدایـی طلـب. اگر چنین باشد به انقلابیون هندوستان هم باید بگوییم جداییطلب!
[/quote]
بله نکته ی درستی ست.
البته به انقلابیون الجزایر هیچ رقمه نمیشود گفت جـدایـی طلـب. اگر چنین باشد به انقلابیون هندوستان هم باید بگوییم جداییطلب!
فرانتس فانون در کتاب انقلاب افریقا مینویسد «چطور ممکن است شخصی هم خواستار حفظ تسلط فرانسه بر الجزایر باشد و هم طرق تامین این امر را محکوم نماید؟ شکنجه در الجزایر یک امر اتفاقی یا اشتباهی یا یک خطا نیست. هیچ استعماری بدون شکنجه و تجاوز و قتل عام میسر نیست. شکنجه یکی از طرق تجلی مناسبات میان اشغالگر و اشغالشده است.
انقلاب الجزایر که هدف آن آزادساختن سرزمین ملی است، در عین حال هم قصد نابود کردن مجموعه استعمار را دارد و هم نیت به وجود آوردن یک جامعه جدید را»
جنگ های استقلال الجزایر بسیار خونبار بود و بویژه فرانسویان و لژیون زبده خارجی در کشتار وشکنجه کوتاهی نکردند.
ولی انقلابیونی که وارث ژنرال دوگل قد بلند در فرانسه شدند هم در کودتا ودسیسه چیزی کم نگذاشتند.
مدت ها الجزایر پس از استقلال به حیات خلوت جنبش های به اصطلاح ازادی خواهی بدل شده بود که در صورت پیروزی بیش از گذشته پوست از گرده مردم خود می کشیدند.
پرسش!
آیا در صورتی که الجزایر نه به عنوان یک کلونی و مستعمره جزوی از خاک فرانسه می شد و الجزایریان بربر وعرب شهروند فرانسه بودند آیا باز هم حاظر به نبرد های خونین برای استقلال می شدند؟
اگر فرانسویان تا بدان اندازه غیر تحمل بودند پس چرا همواره الجزایریان از میهن خود قانونی و بیشتر غیر قانونی به استعمارگر پیشین مهاجرت می نمایند؟؟!!
فرانسه در میان باشگاه استعمارگران پیشین هنوز بیشترین قلمرو ها را در ان سوی دریاها دارد
جزایری در کاراییب همچون گوادولوپ
کشور بزرگی بنام گویان فرانسه در آمریکای جنوبی
وجزایر متعددی در اقیانوس هند و آرام.
در دو دهه پیشین به دلیل نبود اهمیت استراتژیک و صرفه جویی فرانسه تصمیم به اعطای استقلال به یکی از جزایر مسکونی در اقیانوس هند گرفت ولی مردم طی رای گیری با خروج از سایه پرچم فرانسه مخالفت نموده وخواهانبازماندن در وضعیت پیشین شدند.
بیشتر این حکایات جنبش های آزادی خواه در واقع تحریک قدرت ها وکشور های رقیب و ارضای حس جاه طلبی و قدرت خواهی افرادی در داخل به اضافه سوء مدیریت قدرت استعمارگر می باشد.
و در این میانه بیچاره مردم!!!!