رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

پاسخ یاوه سرایان درباره ی آذربایجانی های ترک تبار و زبان آبا عن جدا

پاسخ یاوه سرایان درباره ی آذربایجانی های ترک تبار و زبان آبا عن جدا
امتیاز دهید
5 / 2.9
با 47 رای
امتیاز دهید
5 / 2.9
با 47 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
solooook
solooook
1394/07/12

کتاب‌های مرتبط

فرهنگ گویش دوانی
فرهنگ گویش دوانی
4.2 امتیاز
از 5 رای
A History of the English Language
A History of the English Language
5 امتیاز
از 1 رای
Science for English Language Learners
Science for English Language Learners
4.8 امتیاز
از 5 رای
دستور فرخ
دستور فرخ
4.5 امتیاز
از 35 رای
A History of the French Language
A History of the French Language
4 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی پاسخ یاوه سرایان درباره ی آذربایجانی های ترک تبار و زبان آبا عن جدا

تعداد دیدگاه‌ها:
57
شوربختانه نه تنها کتاب پر از یاوه گویی و توهین است بلکه نویسنده آن حتی از زبان ها چیزی سر در نمی آورد و فقط از روی قصد و غرض خواسته پانترکیسمی خود را عیان نماید. حتا آنقدر از زبان نمی داند که پهلوی را از گویش های فارسی در مقدمه دانسته در حالی که حتا دانشجوی تنبل زبانشناسی هم می داند پهلوی از دسته زبان های ایرانی است و خود شاخه هایی مانند تاتی و گیلکی و مازنی و آذری پهلوی را دارد. فارسی نیز از شاخه زبان های ایرانی است. یعنی نویسنده کتاب هنوز فرق میان زبان های ایرانی را نمی داند و زبان های ایرانی را یکسره فارسی انگاشته است.
در مقدمه می بینیم که این کتاب از کجا سرچشمه می گیرد و نویسنده حتا زجمت جستار و کاوش به خود نداده و بیسوادی خود را داد زده است.
رفیق استالین ضمن مصاحبه با نویسندگان درباره شاعر آذربایجان نظامی، سخن می گفتند و قطعاتی از آثار او را درمیان می گذاشتند تا به وسیله سخنان شاعر این نظریه را رد کنند که گویا شاعر بزرگ برادران ما، آذربایجانی ها را باید به ادبیات ایران تقدیم نمود،فقط به آن دلیل که شاعر قسمت بزرگ آثار خود را به زبان فارسی نوشته بود. » - پراودا، 3 آوریل 1936
پس از اعلام این مطلب از سوی استالین بود که علمای ماوراء ارس از جمله آکادمیسین میرزا ابراهیم اف، عضو فرهنگستان علوم آذربایجان و دکتر رفیعلی و… به استناد کشف استالین درمراسم هشتصدمین سال تولد نظامی در اتحاد جماهیر شوروی، نظامی را ترک و آذربایجانی خواندند و البته هیچ یک از آنان، آن بخش از اشعار ترکی او را به کسی معرفی نکردند!
پس از استالین یکی از محققین ماوراء ارس به سندی بی نظیر دست یافت که در آن نظامی، خود به صراحت اقرار کرده که ترک است و پدرانش نیز همه ترک بوده اند. منتها این سند اندکی مخدوش به نظر می رسد.
این سند بسیار معتبر در کتاب «نظامی و ادبیات ترکی» تالیف ارسلی نوشایی (نشریات علم، باکو،1980) بدین شرح آمده است:
علی گنجعلی، از محققان سرشناس جمهوری آذربایجان شوروی در مقدمه بر کتاب لیلی و مجنون نظامی، ترجمه شاعر ترک م.ک کورتون جان، نوشته است که به یاد ندارد این بیت نظامی را در کدام یک از نسخه های خطی محفوظ در کتابخانه ایاصوفیه استانبول دیده است که نظامی در آن به ترک بودن خود و پدرانش صریحا اقرار کرده. بیت این است:
پدر بر پدر مر مرا ترک بود
به فرزانگی هر یکی گرگ بود
ولی مشکل اینجاست که گنجعلی به یاد ندارد این بیت را در کدام یک از دستنویس های قدیمی محفوظ در آن کتابخانه دیده است!(ص 5)
این بیت معلوم شد جعلی است.
سخن دوم آن که دانش ژنتیک ثابت کرده که مردم ایران در ۱۲۰۰۰ سال اخیر نژادشان چندان دگرگونی نداشته و مهاجرتی هم به ایران زیاد در کار نبوده است. نمی دانم آقای هریسی آیا بالاتر از پژوهشگران ژنتیک دنیاست؟! فکر نکنم. پس آذری زبان های ما نیز ایرانی نژاد هستند و نژادشان آلتایی(ترک) یا سامی نیست.
شوربختانه ایشان حتا نگاهی هم به کتاب سفینه تبریزی نینداخته اند که در آن انواع و اقسام اشعار با لهجه آذری پهلوی وجود دارد و در آن اثری از واژگان ترکی نیست...
امیدوارم اگر پژوهشی در اینباب می خواهد شود به دور از تعصب باشد و همانند نسک فوق پر از اشتباهات فاحش زبانشناسی و تاریخی و ژنتیک نباشد. چنین کتاب هایی فقط به درد حرف های قهوه خانه ای بی دانش می خورد و از سوی همسایگان ایران ستیز و با خرج مزدورانی برای ایران ستیزی است اما شیران ایران زنده اند و به زودی جمهوری جعلی آذربایجان هم به آغوش وطن یعنی ایران بر می گردد.
شاید اگر هر کدام از ما کمی سعی کنیم طرف مقابل رو درک کنیم، این بحث ها به نتیجه ی درست برسه. باید سعی کنیم ذهنیت طرف مقابل و نگرانی هایش رو درک کنیم.
اما این جا یک مانع عمده در مقابل درک متقابل وجود داره. اون هم خاطرات بد تاریخ معاصر ماست.
واقعیت این هست که در این دو قرن اخیر اونقدر زمین از کشورمون جدا شده و اون قدر شهر و ولایت از دست دادیم (اون هم به شیوه ای که حتی یادآوری اش برای همه ی ما دردناک و شرم آوره)، و اونقدر از این موضوع آسیب دیدیم که الان هر حرفی در مورد اقوام و حقوق اون ها می شنویم، چهار ستون بدنمون از ترس می لرزه... که نکنه قدرت ها خارجی دوباره توطئه ای برای قسمتی از خاک ما دارند.
شدیم مثل مارگزیده ای که از ریسمان سیاه و سفید می ترسه.
این نگرانی و ترس - که با توجه به تجربیات تاریخی و دنیای بی رحم قدرت هایی مثل آمریکا و روسیه و انگلیس، یک نگرانی طبیعی و قابل درک است - در خیلی موارد مانع احقاق حقوق اقوام شده.
می دونید که وقتی جایی نگرانی و ترس باشه، آزادی ها (مثلا آزادی اقوام برای تحصیل به زبان خودشون) به حاشیه رانده می شه.
آقایونی که دنبال حقوق اقوام هستند، اگر واقعا دوست دارند نتیجه بگیرند، نباید جوری حرف بزنند که به این ترس دامن بزنه. عباراتی مثل "ملت ترک" چه معنایی داره؟ ما یک ملت داریم و اون هم ملت ایرانه. ولی خب البته که این ملت دارای قومیت های مختلف هست و همگی حقوق و آزادی های برابر باید داشته باشند.
یا بعضی جملات تهدید آمیز مثل : "زمانی که حقوق ملی ملتی در خطر باشد دلیلی وجود ندارد که یکپارچگی را حفظ کنند." هیچ کمکی به ما نمی کنه. فقط باعث می شه که طرف مقابل فوری گاردش رو بالا بگیره و ما بیفتیم در یک حلقه ی بی پایان از بحث و جدل بی حاصل.
من در شهری زندگی میکن که سالهای سال میان شهری و روستایی دعوایی پیدا و پنهان بوده. امروزه که به قولی مردم مدرن شده اسند، چون با شعورتر نشده اند، ان را تبدیل به دعوایی قومی کرده اند. ولی هیچ شاهدی در ادبیات ان دعوا و یا تاریخش نشانگر دعوای قومی نبوده است. تنها بحث سر فرهنگ مردم شهری و روستایی بود. حالا با قومی کردن ماجرا تضمین لازم برای ادامه دعوا تا ابد الدهر فراهم امده است. چون قضیه دیگر سر شیوه رفتار یا فرهنگ نیست. مسئله به ژنها برمیگردد که درست شدنی نیست ()این توجیه مدرنهای ماست. تازه ما که فقط در گویش با هم تفاوت داریم.
قضیه ای که سرش دعوا دارم این است که احترام به مردم و نزدن برچسب نژاد و قوم و غیره برای ما ارزش نیست. هیچ کس مسخره کردن ترک یا عرب را اخلاقا زشت نمیداند. دوستی اهل زابل دارم (دکتر و مدیر اموزشی و دانشگاهی) که معتقد بود و شاید هست، که برای جلوگیری از خطر بلوچها باید جلوی فرزنداوری انها را حتی با اخته کردن گرفت. دیگر فاشیسم و نژادپرستی پدیده های ناآشنایی در جامعه ما نیست. میگویم این خطری است که باید متوجهش بود و به جای پوزخند باید از ان ترسید. باید نگران وقتی بود که این ذهنیت ما براحتی بتواند قتل و نسل کشی را توجیه کند. ایران با تنوعش انبار باروت است. خطر این فرهنگ غلط از موشکهای امریکا بیشتر است.
جنابtaqi57
قومگرایی (پارسی و آریایی و ترک کرد و بلوچ .. گرایی ) پدیده ایی نوین است ، و علتهای بسیاری دارد ، یکی از همان خودخواهی های دوران نوین است و دیگری تحریک بیگانگان جورواجور ،
وگرنه در سرزمین ما حتی در دورانی که بی در و پیکر و بدون قدرت نیرومند مرکزی بوده است هیچگاه تنشهای قومی میان آنهایی که فرهنگ ایرانی داشته اند پیش نیامده بود ، سران و رهبران ایران بیش از هزار سال است که ترکزبان بوده اند اما همه آنها بدون استثناء در راه یکپارچگی ملی و زبانی کوشیده اند زیرا آنها نیز از سودمندی یکپارچه سازی ایران آگاه بوده اند ، اکنون در همه جهان این پدیده ناخرسندی فردی و اجتماعی هست و محدود به ایران نمیشود ، بعضی ها میپندارند که همه جای دنیا همه در صلح و صفایند و تنها ایران است که مشکلات و نارضایتی دارد که البته نادرست است .
پس قومگرایی بین ما وجود دارد لازم نیست بوجودش بیاوریم یا اتشش را تند کنیم. کافیست بپرسیم چرا این همه ناراضی هستند؟ چرا انها هم که راضیند از بقیه بدشان میاید؟ در استانه ظهور پهلوی روشنفکران ما معترض بودند که در این مملکت هر کسی به زبانی حرف میزند که بقیه نمیفهمند و چرا کسی در توصیف خود نمیگوید ایرانیام و در عوض اسم شهر یا روستایش یا قبیله اش (دقت کنید نه قوم یا نژادش) را میبرد؟ حالا به برکت سیاستهای فاشیستی و همه یکسان خواه (که با گسترش رادیو و تلوزیون و اموزش عمومی به بار نشست) همه دارند مثل هم میشوند. پس طبیعی است که از خودشان بپرسند ما که زبان و هویت و منابع طبیعی و اسلحه و هرچه داشتیم به سیاستهای یکپارچه، که چه عرض کنم، یکسان خواه تحویل دادیم. پس سهممان چه شد؟ در پاسخ میشنوند که: تو که ترک ... یا عرب .. یا بر ... یا بیدین ... پس یا اهل یزد و اصفهان و تهران و حداکثر مشهد باش یا ان پایین بمان (منظورم فقط به لحاظ مادی نست). پس برادرم راهش ترساندن از قتل و خونریزی نیست. راهش امید بستن به سیاستمداران هم نیست. فقط کافیه کمی هم طور دیگری فکر کنیم. رفتار خودمان را اصلاح کنیم و احترام به دیگری (هر دیگری) را ارزش اخلاقی بدانیم. و هرجا خلافش را دیدیم، طوری رفتار کنیم که انگار دزد دیده ایم.
[quote='دبیرزاده']در پاسخ دیگری به silenciar ,taqi57,
یکپارچگی برای همه سودمندتر است ، زیرا همه بطور مشترک از منابع ملی میتوانیم استفاده کنیم ، و از خود در برابر مهاجمان دفاع کنیم ، جدایی های قومی تنها فرجامش جنگهای خونین بیپایان میان قومگرایان خواهد بود و بس ، ما بجای بحثهای قومیت باید همچون شهروندی عاقل و بالغ از خود بپرسیم که چگونه از منابع ملی برای بالاتربردن سطح رفاه برای همگان بهره ببریم .[/quote]
این بحث بین من و شما ممکن است باعث سوء برداشت ها و ایجاد دشمنی شود زیرا که منافع ملی چیزی است بسیار مهم و گران،ایجاد خطری برای ملتی وضع کشور ما را نیز مانند سوریه،اکراین و عراق می کند،گاهی انسان مجبور می شود علارغم میل باطنی برای دفاع وارد جنگی شود که پایاناش نامعلوم و تلفاتش شاید بیش از حد تصور باشد ولی همانطور که می دانید ملت ترک هیچ گاه به خاطر ترس از جان یا جنگ دست از حقوق ملی خود نکشیده است،لشکر 21 عاشورا که خط شکن بودند ترک بودند،مهدی باکری ترک بود،ستارخان ترک بود،باقرخان ترک بود،صمد بهرنگی ترک بود که نوشته های صمد بهرنگی جرقه و مانیفست بسیاری از گروهک های چریکی بوده است و ... که بخواهید بسیاری را برای نام بردن دارم که ترس از جان نداشتند برای منافع ملی خود.
ولی باید بگویم که: زمانی که دوست تبدیل به دشمن می شود و حمله به تاریخ و زبان و فرهنگ می کند چه می شود؟تکلیف چیست؟نباید دفاع کرد؟ زمانی که دوست خود مهاجم می شود در صدد نابودی منافع ملی ات بر می آید تکلیف چیست؟چه باید کرد؟
دوستی خوب است،دوستی خواست همه ما است ولی دوستی راه و رسم خود را دارد و این دوستی اگر باعث مشکل آفرینی شود تبدیل به خصومت و دشمنی می شود.
شعر شهریار را حتما خوانده اید که می گوید: به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
وقتی کسی به مردی با تو (فقط یک اشاره است و منظورم شما نیستید) دوست شد نامردی به او موجب کین و دشمنی و جنگ می شود وباید عواقب آن را پذیرفت.
در پاسخ دیگری به silenciar ,taqi57,
یکپارچگی برای همه سودمندتر است ، زیرا همه بطور مشترک از منابع ملی میتوانیم استفاده کنیم ، و از خود در برابر مهاجمان دفاع کنیم ، جدایی های قومی تنها فرجامش جنگهای خونین بیپایان میان قومگرایان خواهد بود و بس ، ما بجای بحثهای قومیت باید همچون شهروندی عاقل و بالغ از خود بپرسیم که چگونه از منابع ملی برای بالاتربردن سطح رفاه برای همگان بهره ببریم .
جناب " تقی 57" در درون کشور ما نیز فرهنگ مردم باید بهتر شود تا همه به هم احترام بگذاریم ، جوکهای قومی (که کار بسیار زشتی است) در همه ملتها هست اما این دلیل بر جدایی خواهی نست ، حتی در کشورهایی که یکپارچگی قومی دارند مردم نواحی مختلف همدیگر را به طنز میکشند، راه حل سازنده ما در بالابردن سطح فرهنگ و رفاه و نظم است نه جدال و کینه ورزی های قومی ،اگر مردم از هم متنفرند مگر تنها به قومیتها ربط دارد؟ من علت آنرا بحران هویتی و مصرفگرایی و پوچی و خودخواهی مردم میدانم که در همه جامعه های جهان نیز یافت میشود،
جامعه ایران از سنتی (خانواده و کوشش جمعی) به مدرن( فردگرایی و خودپرستی) آمده است و فرجامش همان تنفر از دیگران است ،
بنظر شما کدام بهتر است که ما صلح آمیز و با نظم تنشها را بطور سازنده بزداییم و جامعه را برای همه شهروندان بهتر کنیم یا اینکه به سرنوشت سوریه دچار شویم؟
اگر عده ای فاشیست تحریک نکند و حمله به این ملتها نکند هیچ تهدیدی برای ایران وجود ندارد
رهبر خود بارها و بارها خواستار دست کشیدن از این اعمال خجالت آور و ضد انسانی شده است.
اگر در ساختار کشور ما فاشیست ها نفوذ نکنند و کشور را رهبر با تدبیر خود هدایت کند بی شک هیچ کسی خواستار جدایی نخواهد شد ولی متاسفانه فاشیست نفوذ کرده است و حقوق ملی دیگران را به خطر انداخته است.
جناب دبیرزاده
زمانی که حقوق ملی،ملتی در خطر باشد دلیلی وجود ندارد کهیکپارچگی را حفظ کنند.من از شما سوال می پرسم اصلا در این مواقع کسی که یکپارچگی بخواهد دارای عقل سالمی است؟بر چه مبنا و اساسی باید خواستار یکپارچگی باشند؟ اگر خواستار یکپارچگی هستیم باید دلیل عقلانی برای یکپارچگی خواهی به ملت ترک داده شود.از حمله به تاریخ و زبان و فرهنگ ترک خودداری شود 2- تحصیل به زبان مادری و برخی حقوق دیگر
و درضمن در ترکیه هیچ تجزیه ای وجود ندارد،عده اندکی کمونیست و تروریست سعی در آشوب داشتند که همگی به شکست منجر شد و حتی در تلوزیون ترکیه من میدیدم که نشان میداد بسیاری از مردم کرد خود در مقابل این تروریست ها ایستادگی می کردند و از ایجاد آشوب و کشتار مردم کرد و آتش زدن مناطق کرد نشین توسط این تروریست ها به شدت ناراضی بودند و دست به دفاع زده بودند .این نوع شلوغ کاری ها در کردستان ایران نیز توسط برخی تروریست ها و آشوب طلبان که هدفشان نه احیای حقوق کرد بلکه ایجاد حکومت استبدادی در کردستان و هدف اصلی تر منافع خودشان بود شده است
اگر هدف احیای حقوق ملت کرد بود که نیازی نبود باهم درگیر شوند که بارها و بارها بین کومله و دموکرات درگیری های خونی اتفاق افتاد یا همین چندی پیش نیز بین اعضای دموکرات تروریستی و پ ک ک تروریستی.
پاسخ یاوه سرایان درباره ی آذربایجانی های ترک تبار و زبان آبا عن جدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک